شهادت چراغچی و عبدالحسین برونسی برای قالیباف (فرمانده وقت لشکر ۵ نصر) خیلی گران تمام شد. بعد از شهادت آنها، آقای قالیباف با لهجه مشهدی پشت بیسیم گفت: من دیگر خودم هستم و فرماندهی ندارم که به او دستور بدهم. من ماندهام و عدهای بسیجی.
به گزارش ایسنا، ولیالله چراغچی مسجدی اول شهریور ۱۳۳۷ در مشهد به دنیا آمد. به مدت سه سال در یکی از مدارس علمی مذهبی به نام «مقویه» تحصیل کرد.
برای گذراندن دوره ابتدایی به مدرسه رفت و مجدداً شروع به درس خواندن از پایه اول کرد. بعد از اینکه دوران ابتدایی خود را به اتمام رساند، برای طی کردن تحصیلات متوسطه به دبیرستان دانش بزرگنیا رفت و رشته ریاضی را انتخاب کرد. ولی الله دوران دبیرستان را با بهترین نمرات به پایان رساند و بهترین رتبه را نیز کسب کرد. در سال ۱۳۵۷-۱۳۵۶ در کنکور شرکت کرد و رشته مهندسی علوم دانشگاه بیرجند را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل سپاه به این ارگان انقلابی – اسلامی رو نهاد و درس و دانشگاه را رها کرد. زمانی که خیانت ضدانقلابی در گنبد ایجاد شد، به آنجا رفت و دلاوریهای بسیاری از خود نشان داد. همچنین زمانی که جنگ ایران و عراق آغاز شد، وارد جبهههای نبرد شد و مسئولیتهایی مانند فرمانده گردان، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه، مسئول طرح و عملیات نصر ۵ خراسان و قائممقام فرمانده لشکر ۵ نصر به وی واگذار شد.
ولی الله چراغچی قدرت برنامهریزی و طراحی فوقالعادهای داشت، در عملیات بستان طرح او برای تصرف آنجا موردتوجه و تصویب تمامی فرماندهان قرار گرفت. در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و ثمره آن دختری به نام فاطمه میباشد که در ۷ مهر ۱۳۶۳ به دنیا آمد. با اصرارهای بسیاری که خانوادهاش برای ازدواج وی داشتند، شرط گذاشت تنها با زنی ازدواج خواهد کرد که حضور همیشگیاش را در جبههها قبول کند. او خود را همواره پذیرای شهادت میدانست.
ولی الله چراغچی به دنبال اصابت گلوله در عملیات بدر به ناحیه سر مجروح شد و سپس در بیمارستان شهدای تهران بستری شد. بعد از ۲۳ روز بیهوشی درنهایت در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۶۴ به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت رضا (ع) مشهد به خاک سپرده شد.
چراغچی هم از نیروهایی بود که از اوایل جنگ به جبهه آمد. او در عملیاتهای مختلف، فرمانده محور و فرمانده گردان بود. پاسداری بسیار شجاع و آرام و صبور بود.
چراغچی در عملیات بدر فرمانده محور بود و در پد خندق انصافاً شجاعانه جنگید و در همان عملیات هم به شهادت رسید.
شهادت چراغچی و عبدالحسین برونسی برای قالیباف (فرمانده وقت لشکر ۵ نصر) خیلی گران تمام شد. بعد از شهادت آنها، آقای قالیباف با لهجه مشهدی پشت بیسیم گفت: من دیگر خودم هستم و فرماندهی ندارم که به او دستور بدهم. من ماندهام و عدهای بسیجی.
مسلم و تسلیم هستم و شهادت میدهم به خداوند حی لایموت واحد، رحمان و رحیم و ... محمد (ص)، بهترین برگزیده از یکصد و بیستوچهار هزار رسولش و علی (ع) وصی بر حقش و یازده فرزند علی (ع) از فاطمه (س) که همگی برحقند و، اما تنها حجت خدا، مهدی (عج) است که به انتظار فرمان ظهورش (نگران از انسانیت) نشسته است.
قال الحسین (ع): ان الحیاه عقیده و الجهاد و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین.
درود خدا به امام عزیزم که ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت برای پاک کردن زنگار نیتها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهدا باد که به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را.
منابع:
اردستانی، حسین، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: از شرق بصره تا مهران: روایت سید یحیی صفوی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۲۵، ۲۲۶