(خواندن این گزارش برای افراد زیر ۱۸ سال مناسب نیست)
فرارو- جهان مملو از قاتلان زنجیرهای است. برخی به سرعت دستگیر میشوند در حالی که برخی دیگر موفق میشوند تا سالها بدون شناسایی به کار خود ادامه دهند و برخی دیگر هرگز پیدا نمیشوند.
به گزارش فرارو به نقل از دیلی میل، در ادامه به برخی از کشورهایی خواهیم پرداخت که بیشترین قاتلان را به جهان عرضه کرده اند:
این کشور با دارا بودن ۸۳ قاتل زنجیرهای به عنوان دهمین کشور در فهرست ده گانه جهانی از نظر تعداد قاتل عرضه شده معرفی شده است. یکی از بدنامترین آنان "ایوان میلات" بود. از او به عنوان "قاتل کوله پشتی به دوش ها" یاد میشد و در سال ۱۹۹۶ میلادی به دلیل قتل هفت مسافر جوان کوله پشتی به دوش در جنگل ایالت بلانگلو در نیوساوت ولز محکوم شد. میلات در سال ۱۹۴۴ در نیو ساوت ولز به دنیا آمد و گزارش شده که از سنین پایین تمایلات ضد اجتماعی و روان پریشانهای از خود نشان داده بود.
خواهران و برادران اش میگفتند او وقتی جوان بود به حیوانات حمله میکرد. این موضوع منجر به انتقال اش به بازداشتگاه نوجوانان در سن ۱۳ سالگی شد. زمانی که او جوان بود به دلیل جرائمی مانند سرقت، شکستن شیشه و رانندگی با خودروهای سرقتی به زندان میرفت و مدتی بعد آزاد میشد. با این وجود، هیچ یک از این موارد در مقایسه با جنایاتی که در نهایت مرتکب شد بزرگ نبودند.
قتلهای وحشیانهای که او در فاصله سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ میلادی مرتکب شد استرالیا را به وحشت انداخت. میلات برای فلج کردن قربانیان اش به ستون فقرات شان با چاقو ضربه میزد. میلات در سال ۱۹۹۴ به حبس ابد محکوم شد. او بارها تلاش ناکام برای فرار از زندان داشت. او هم چنین بارها تلاش کرد تا نگهبانان را مجبور کند که اجازه دهند وسایلی مانند تُستر، تلویزیون و پلی استیشن در سلول اش داشته باشد. او برای رسیدن به اهداف اش کارهایی مانند قطع انگشت کوچک دست و اعتصاب غذا را انجام داد. در نهایت یک تلویزیون و یک تستر به او داده شد، اما هرگز اجازه ندادند به پلی استیشن دسترسی داشته باشد! او در سال ۲۰۱۹ بر اثر سرطان در زندان درگذشت.
یکی دیگر از قاتلان به همان اندازه دگرآزار "جان وینر گلاور" بود که به دلیل هدف قرار دادن افراد مسن "قاتل مادربزرگ" لقب گرفت. جرایم او در دوران رشد شامل همه چیز از دزدی گرفته تا تجاوز و فحاشی بود. تنفر او از زنان مسن شاید ناشی از رابطه دشوار با آنان در دوران جوانی بود به خصوص که "فردا" مادرش چندین بار ازدواج کرده بود. گلاور در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی با شکار زنان مسن ساحل شمالی سیدنی را به وحشت انداخت. گلاور در سال ۱۹۹۰ میلادی به حبس ابد محکوم شد، اما در سال ۲۰۰۵ در سن ۷۲ سالگی خود را در سلول اش در زندان حلق آویز کرد.
آلمان براساس فهرست جهانی ۸۸ قاتل زنجیرهای داشته است. در طول ۲۰۰ سال گذشته دو قاتل به طور خاص آلمانیها به وحشت انداختند: فریتز هارمن و پیتر کورتن.
هارمن به دلایل بسیار خوبی به عنوان "قصاب هانوفر" شناخته میشد. گزارش شده که او ۲۷ مرد و پسر جوان ده ساله را در دهه ۱۹۲۰ به قتل رساند و ظاهرا بقایای آنان را به عنوان گوشت به فروش رساند. هارمن در سال ۱۸۷۹ در هانوفر به دنیا آمد و به عنوان یک کودک بسیار آرام بزرگ شد. او به جای فوتبال بازی کردن و انجام فعالیتهای محبوب پسرها با عروسکهای خواهرش بازی میکرد و لباسهای آنان را میپوشید. معلمان اش میگفتند او فرد رویا پردازی بوده است. هنگامی که او مدرسه را ترک کرد قبل از پیوستن به ارتش برای مدت کوتاهی قفل ساز شد، اما در نهایت به دلیل از دست دادن هوشیاری ارتش را ترک کرد.
او ازدواج کرد و صاحب یک فرزند شد و یک دهه را به عنوان یک سارق گذراند. با این وجود، در تمام آن مدت زمان پسران جوان را آزار میداد و دورههایی را در موسسات روانی سپری کرد جایی که پزشکان او را "دیوانه درمان ناپذیر" توصیف کردند.
هارمن در سال ۱۹۲۵ میلادی پس از قبول آخرین درخواست اش مبنی بر نوشیدنی فنجان قهوه برزیلی و کشیدن سیگار گران قیمت در سلول اش در زندان اعدام شد. گزارش شده که وقتی به گیوتین نزدیک میشد، به طور قابل توجهی عصبی به نظر میرسید.
کورتن که "هیولای دوسلدورف" لقب گرفته در دهه ۱۹۲۰ میلادی ظاهر شد. او بزرگترین فرزند از ۱۳ فرزندی بود که والدین الکلی داشتند و همه آنان در یک آپارتمان یک خوابه زندگی میکردند. پدرش و مادرش روابط غیراخلاقی و ناسالمی داشتند.
کورتن زمانی که پنج ساله بود سعی کرد یکی از همکلاسی هایش را غرق کند و در نه سالگی شکنجه و به قتل رساندن سگها را آغاز کرد. او پیش از رسیدن به سن سی سالگی اولین قربانی خود که یک دختر نه ساله بود را خفه کرد سپس گلویش را برید و به جسد او هتک حرمت کرد. در نهایت در سال ۱۹۳۱ میلادی سر کورتن با گیوتین بریده شد.
ایتالیا با تجربه هشت قاتل زنجیرهای در جایگاه نود و هفتم از این نظر در سطح جهانی قرار دارد. یکی از وحشتناکترین تبهکاران ایتالیایی "لئوناردا سیانچیولی" بود که "صابون ساز کورجیو" لقب گرفته بود. او در جوانی دو بار اقدام به خودکشی کرده بود. او در نهایت ۱۷ بار ازدواج کرد.از چهار نوزادی که به دنیا آورد ده نوزاد خیلی زود جان شان را از دست دادند. گفته میشود که او از چهار فرزند باقی مانده خود بسیار محافظت میکرد. او در طول زندگی خود به دیدار فالگیرها رفت. یکی از آنان به او گفته بود:"در دست راست ات زندان و در دست چپ ات پناهگاه جنایتکاران را میبینم".
وقتی یکی از پسران اش گفت که قصد دارد به ارتش بپیوندد سیانچیولی معتقد بود که راه متوقف کردن او قربانی کردن انسان است و به این ترتیب ارتکاب قتل را آغاز کرد.
او در اعترافات خود گفته بود:"من تکهها را در یک قابلمه انداختم، هفت کیلو سود سوزآور (سدیم هیدروکسید) که برای درست کردن صابون خریده بودم را به آن اضافه کردم و مخلوط را هم زدم تا تکهها حل شوند". در طول محاکمه در دادگاه هیچ نشانهای از پشیمانی در او دیده نمیشد و توبه نکرد. او در نهایت به ۳۰ سال زندان محکوم شد. او در سال ۱۹۷۰ میلادی بر اثر سکته مغزی در آسایشگاه مرد.
یکی دیگر از موارد بدنام "دوناتو بیلانچا" بود که در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی ریویرای ایتالیا را به وحشت انداخت. بیلانچا به قتل ۱۷ نفر از جمله بازرگانان و یک کودک محکوم شد که به دلیل انتقام گیری شخصی از کسانی که احساس میکرد به او ظلم کرده بودن این کار را انجام داد. او در جوانی مرتکب جرائم جزئی مانند سرقت شد، اما تا سن ۴۷ سالگی هیچ کار خشونت آمیزی انجام نداد.
او یک معتاد به قمار بود که تنها زندگی میکرد و اولین قتل ارتکابی اش خفه کردن دوستی بود که او را به یک بازی ورق تقلبی کشاند. سپس او شروع به کشتار کرد. گفته میشد که او یک زندانی نمونه بود و حتی در زمانی که در زندان بود مدارک تحصیلی کسب کرد. او در سال ۲۰۲۰ میلادی بر اثر کووید در زندان مرد.
ژاپن با داشتن ۱۳۷ قاتل زنجیرهای خانه دو تن از فاسدترین آنان بوده است. یکی از آنان "تسوتومو میازاکی" است. او در فاصله سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ ژاپن را به وحشت انداخت و دختران جوان را هدف قرار داد. او در سال ۱۹۶۲ میلادی در توکیو در خانوادهای مرفه که یک روزنامه محلی را اداره میکردند به دنیا آمد. او با معلولیتی متولد شد که نمیتوانست به دلیل آن مچ دست خود را به سمت بالا خم کند و همین موضوع باعث میشد در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گیرد.
او افسرده بود و قصد نداشت اداره تجارت خانوادگی را به دست بگیرد. میازاکی قتل دختران جوان را آغاز کرد و آنان را مورد آزار و اذیت قرار میداد.سپس اعضای بدن آنان را به عنوان غنیمت نزد خود نگهداشته بود. زمانی که محاکمه میازاکی در سال ۱۹۹۰ آغاز شد گفته میشود که او حرفهای بیهوده زده بود و کارهای خود را به گردن یک خود دیگر انداخته بود که به ادعای خودش او را مجبور به کشتن افراد کرده بود. او در نهایت به اعدام محکوم شد. او در سال ۲۰۰۸ میلادی به دار آویخته شد.
"فوتوشی ماتسوناگا" قاتل زنجیرهای ژاپنی دیگری بود که به همراه همدست اش "جونکو اوگاتا" از سال ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ مجموعهای از اعمال شنیع شامل حبس، شکنجه و قتل را مرتکب شد. فوتوشی در سن ۱۹ سالگی ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد و سپس ده رابطه عاطفی داشت. او و همدست اش اوگاتا تا جایی پیش رفتند که حتی اعضای خانواده اوگاتا را نیز به قتل رساندند. ماتسوناگا نیز مانند اوگاتا به اعدام محکوم شد. اوگاتا موفق شد حکم خود را به حبس ابد تغییر دهد، اما ماتساناگا در این باره موفق نبود.
با تجربه ۱۹۶ قاتل زنجیرهای روسیه از این نظر دومین کشور جهان است. در میان بدنامترین آنان "آندری چیکاتیلو" معروف به "قصاب روستوف" بود که در فاصله سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۰ حداقل ۵۰ زن و کودک را به طرز وحشیانهای به قتل رساند. چیکاتیلو در سال ۱۹۳۶ در یک خانواده فقیر متولد شد. او خجالتی و ضعیف و از نظر اجتماعی بی دست و پا بود. هم چنین مادرش بارها به او گفته بود که یک برادر بزرگتر داشته که قبل از به دنیا آمدن او جان اش را از دست داده، زیرا توسط همسایههای گرسنه آنان گرفته شده، کشته شده و خورده شده است.
چند مورد از قتلهای چیکاتیلو شامل تلاش او برای تجاوز بود، اما به دلیل ناتوانی قادر نبود و سپس آن زنان را بدین خاطر به قتل میرساند. چیکاتیلو در سال ۱۹۹۲ دستگیر و به اعدام محکوم شد. او در سال ۱۹۹۴ با وجود تلاش برای برخورداری از تخفیف مجازات با شلیک گلوله به پشت سر اعدام شد.
یکی دیگر از موارد بدنام در روسیه مورد "الکساندر پیچوشکین" است که لقب "قاتل صفحه شطرنج" به او داده شده و قصد داشت ۶۴ مربع یک صفحه شطرنج را با تعداد قتل هایش پر کند. پیچوشکین در سال ۱۹۷۴ به دنیا آمد و در مسکو بزرگ شد. او در کودکی فردی عادی و اجتماعی بود تا این که از تاب پرتاب شد و به پیشانی ضربه دید. پزشکان باور دارند این موضوع باعث برهم خوردن سلامت روان او شد. او در بزرگسالی دچار بی ثباتی روانی شد و به مدرسهای برای کودکان دارای اختلالات یادگیری رفت. با این وجود، گفته میشد که او از هوش بالایی برخوردار است. این موضوع باعث شد تا پدربزرگ اش او را با خود به خانه ببرد و در آنجا او بازی شطرنج را آموخت و به شدت به این بازی علاقمند شد. زمانی که پدربزرگ اش درگذشت این موضوع پیچوشکین را به شدت تحت تاثیر قرار داد و او شروع به نوشیدن ودکا کرد. او برای کشتن قربانیان اش راهکاری ساده و سنتی داشت: با بطری به سرشان میکوبید. او پیش از بازداشت ۴۸ مورد قتل را مرتکب شده بود. پیچوشکین در سال ۲۰۰۷ به حبس ابد محکوم شد و ۱۵ سال اول را در سلول انفرادی سپری کرد. او تا به امروز در زندان به سر میبرد.
در نهایت امریکا با داشتن ۳۶۱۵ قاتل زنجیرهای از این نظر در رتبه نخست جهان قرار دارد.
"تد باندی" یکی از بدنامترین قاتلان سریالی آمریکایی در تمام دوران بوده است. او در سال ۱۹۴۶ در خانوادهای بسیار ناکارآمد در ورمونت به دنیا آمد. پدربزرگ و مادربزرگ اش او را بزرگ کردند و ظاهرا برای جلوگیری از شرمساری به دنیا آمدن فرزند خارج از چارچوب ازدواج به همه وانمود کردند که او در واقع پسر آنان است. باندی گاهی اوقات در سنین پایین رفتار آزاردهندهای از خود نشان میداد. عمه او به یاد میآورد که از خواب بیدار شد و متوجه شد که اطراف اش چاقوهای اشپزخانه قرار گرفته بودند و برادرزاده ۳ ساله اش کنار تخت ایستاده و لبخند میزند. این رفتارهای غیرعادی تا نوجوانی او ادامه یافت.
در طول سالهای ارتکاب قتل او دهها دختر جوان را در دهه ۱۹۷۰ ربود و آنان را به قتل رساند و گفته میشود از جذابیت و چهره بیگناه خود برای فریب دادن دیگران استفاده میکرد. باندی ابتدا در سال ۱۹۷۵ دستگیر شد، اما پس از محکومیت یک دهه بعد را به طور مکرر بیرون از زندان گذراند و سپس دوباره بازداشت شد. او در سال ۱۹۸۹ با استفاده از صندلی برقی اعدام شد.
یکی دیگر از چهرههای بدنام "جفری دامر" بود که در فاصله سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۱ میلادی از جمله آدمخواری و حفظ اعضای بدن شهرت پیدا کرد. دامر نسبتا عادی بزرگ شد و گفته میشد که "کودکی پرانرژی و شاد" است، اما پس از انجام عمل جراحی فتق کمی قبل از چهار سالگی منزوی و ساکت شده بود. در چهار سالگی پدرش را دید که استخوانهای حیوانات را از زیر خانه بیرون میآورد. او گهگاه در زیر و اطراف خانه برای یافتن استخوانهای اجساد حیوانات جستجو میکرد.
زمانی که نوبت به ارتکاب قتل میرسید دامر مردان را به قتل میرساند، قلب شان را میخورد و جمجمههای شان را به عنوان سوغاتی نگه میداشت. او در سال ۱۹۹۲ میلادی محکوم شناخته شد. او سعی کرد از جنبه آدمخواری جنایات خود به عنوان جنبهای از بیماری روانی توجیه کند، اما دادگاه این ادعا را قبول نکرد و در نهایت به ۱۵ بار حبس ابد محکوم شد. او در سال ۱۹۹۴ بر اثر ضرب و شتم توسط یک از همبندان اش جان اش رااز دست داد.