«در انتخابات رویکرد و میثاق دولتها با مردم به عنوان یکی از حقوق شهروندی ایشان باید اجرای قانون، برگزاری انتخابات سالم، صحیح، در کمال آرامش و امنیت، با مشارکت حداکثری و صیانت از آرای مردم توام با عدالت و شفافیت باشد.»
اعتماد نوشت: یکی از ابعاد مهم بلکه مهمترین بعد حقوق شهروندی به حقوق سیاسی شهروندان مربوط میشود. همانطور که در یادداشتهای قبلی یادآوری کردیم هم در اسناد بینالمللی و هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وقتی از حقوق شهروندی سخن به میان میآید، بیشتر بر حقوق شهروندان و خصوصا در مقابل حاکمیت و دولت تاکید میشود تا بر وظایف ایشان در قبال حکومت و جامعه. البته گرچه این بعد هم وجه مهمی از حقوق شهروندی است، اما توجه و تاکید بیشتر بر حقوق سیاسی-اجتماعی شهروندان نشان از این موضوع مهم دارد که امکان تضییع حقوق شهروندان توسط نظام سیاسی که صاحب قدرت است بیشتر وجود دارد، بنابراین حقوق اساسی و سیاسی شهروندان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و ابعاد گوناگونی دارد، اما مهمترین وجه آن، حق و امکان مشارکت سیاسی است.
مشارکت سیاسی در چند شکل امکان تحقق مییابد که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز این اشکال به رسمیت شناخته شده و اصولا فصل سوم قانون اساسی به حقوق اساسی ملت اختصاص یافته است.
اولین شکل مشارکت سطح مشارکت کلانشهروندان است که در حوزه سیاسی محقق میشود. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اولین شکل مشارکت را مشارکت در سطح کلان تصویر کرده که عموما در قالب انتخابات و خصوصا انتخابات گوناگونی که در سطح کلان برگزار شده است، تجلی مییابد. انتخاب اصل نظام جمهوری اسلامی ایران در قالب رفراندوم قانون اساسی و متمم آن، انتخابات مجلس خبرگان رهبری که تاکنون ۴دوره برگزار شده است و اولین دوره آن به سال ۱۳۶۱برمیگردد و آخرین دوره در سال ۱۳۸۵برگزار شده است و دوره پنجم آن در اسفند ١۴٠٢برگزار خواهد شد.
انتخابات ریاستجمهوری که ۱۳ دوره برگزار شده است، اولین دوره آن در سال ١٣۵٨و آخرین دوره آن در ۱۴۰۰ برگزار شد. همچنین انتخابات مجلس شورای اسلامی در یازده دوره که اولین دوره آن در سال ۱۳۵۸ و آخرین آن در سال ۱۳۹۸ برگزار شده است و نیز انتخابات شوراهای شهر و روستا که تاکنون ۶ دوره برگزار شده است اولین دوره در سال ۱۳۷۷ و آخرین آن در سال ۱۴۰۰برگزار شد.
دومین سطح مشارکت در قالب انتخابات برای اداره امور محلی است که در جمهوری اسلامی ایران در قالب شوراهای شهری و روستایی به انجام میرسد و تاکنون ۶ دوره برگزار شده است که اولین دوره در سال ١٣٧٧ و آخرین دوره در سال ١۴٠٠ برگزار شد.
سومین شکل مشارکت، مشارکت در سطح میانی است که در قالب شوراها، انجمنها، احزاب، تشکلهای غیردولتی، اتحادیههای صنفی و کارگری و انجمنهای علمی و نیز همچنین مشارکت در قالب تجمعات، راهپیماییهای تاییدی و اعتراضی قابل انجام است.
بنابراین از این منظر مشارکت در عرصه نظام سیاسی را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: مشارکت مقطعی و البته بسیار موثر مثل شرکت در انتخابات، مشارکت تودهای و نمایشی مانند شرکت در راهپیماییهای حمایتی یا اعتراضی و سوم مشارکت نظاممند و مستمر که میتواند در قالب تشکلها و احزاب دنبال شود و البته موثرترین نوع مشارکت است و موجب کیفیتر شدن مشارکت مردم در سایر انواع مشارکت هم میشود به همین دلیل اولین سطح مشارکت را شرکت در انتخابات میدانند و عضویت در احزاب و تشکلها و فعالیتهای مستمر سیاسی و در نهایت تلاش در جهت اصلاح نظام سیاسی یا براندازی را سطوح عمیقتر و پرهزینهتر مشارکت برای مشارکتکنندگان تلقی میکنند، شرکت در انتخابات، عامترین، سهلترین و کمهزینهترین، پرفایدهترین و مهمترین نوع مشارکت سیاسی است.
انتخابات هر چند نخستین سطح مشارکت سیاسی است، اما از آنجا که فراگیرترین و کمهزینهترین و در عین حال موثرترین سطح آن است از درجه اهمیت بالایی برخوردار است؛ لذا در انتخابات رویکرد و میثاق دولتها با مردم به عنوان یکی از حقوق شهروندی ایشان باید اجرای قانون، برگزاری انتخابات سالم، صحیح، در کمال آرامش و امنیت، با مشارکت حداکثری و صیانت از آرای مردم توام با عدالت و شفافیت باشد.
بعضی از افراد راهکارهای افزایش مشارکت عمومی و سیاسی را بیتفاوت نبودن مردم نسبت به سرنوشت خود، اطلاعرسانی و بالا بردن سطح آگاهی مردم، جلوگیری از تسلط گروههای ذینفوذ، فرهنگسازی، برانگیختن اعتماد عمومی، بهرهگیری از رسانههای جمعی و حضور سلایق و گرایشهای متنوع در انتخابات میدانند که فقدان هر کدام بر تعداد غایبان در انتخابات میافزاید و از مشارکت میکاهد.
در جمهوری اسلامی ایران جز چند انتخابات اخیر تقریبا ۶۲ درصد میانگین مشارکت مردم در انتخابات بوده که رقم خوب و قابل توجهی است، اما روند چند انتخابات اخیر کاهش محسوس مشارکت را سبب شده و بر تعداد غایبان در انتخابات افزوده است.
غایبان در انتخابات، دلایل گوناگونی برای عدم مشارکت دارند که سه علت عمده آن ناآگاهی، بیاعتمادی و نارضایتی است، این افراد را در ۹ گروه میتوان تبارشناسی کرد.
علت حاضر نشدن اولین گروه افراد در پای صندوق رای نداشتن آگاهی لازم درباره اهمیت انتخابات است. این بخش از افراد که اغلب از قشرهای بیسواد و کمسواد جامعه هستند، نمیدانند که در پس رای و انتخاب آنها چه سرنوشتی نهفته است و مطلع نیستند که گاه یک رای میتواند سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور را دگرگون سازد.
بخش دوم از غایبان روز رای گیری، افرادی هستند که هر چند از اهمیت حضور در انتخابات آگاهند، ولی رای و حضور خود را موثر نمیدانند. مثلا در تحقیقی که در تهران و در سالهای ١٣٩۵ انجام شده ۴۹ درصد کسانی که در این پژوهش شرکت داشتند، گفتهاند فکر میکنند رای آنها تاثیرگذار نیست.
بخش دیگری از کسانی که در انتخابات شرکت نمیکنند، کسانی هستند که آنقدر در مسائل دیگر زندگی غرق هستند که مشارکت سیاسی و شرکت در انتخابات برای آنها از اهمیت و اولویت برخوردار نیست و به عبارتی انتخابات دیگر مساله آنها نیست و نخواهد بود، برای نمونه، از فردی که هنوز نتوانسته نیازهای اولیه خود را رفع کند و غرق در محرومیت و تلاش برای رفع آن است، کمتر میتوان انتظار داشت که به نیازها و حقوق ثانویه خود همچون مشارکت سیاسی بیندیشد.
در سطوح عینیتر و البته کم اهمیتتر علل کاهش بخشی از مشارکتها را میتوان «موانع فیزیکی» دانست که به آن نیز در محاسبات میزان مشارکتها باید توجه کرد، کمبود صندوق رای و طولانی شدن زمان رای دادن، به همراه نداشتن شناسنامه و کارت هویت به دلایل مختلف (مثلا برای افرادی که در سربازخانهها حضور دارند)، مسافرتها، ناتوانیهای جسمی از جمله کهولت سن و بیماریها و... نیز هر چند موارد محدودی هستند؛ اما از عواملی به شمار میآیند که نتیجهای جز کاستن از مشارکت نخواهند داشت.
اما دلایل مهمتری برای افزودن بر شمار غایبان در انتخابات میتوان جستوجو کرد که بخش مهمی از عدم مشارکت در انتخابات با این نگاه قابل تبیین است اینکه بخشی از مردم به دلیل آنکه فضای انتخابات را فضای رقابتی نمیبینند و از اینرو برای خود حق گزینشی نیافتهاند، از حضور در پای صندوقهای رای صرفنظر میکنند، دسته دیگری از افراد، اعتماد نداشتن به ساختار انتخابات و سلامت برگزاری آن را بهانهای برای حاضر نشدن خود پای صندوقهای رای میدانند، دسته دیگر غایبان در انتخابات، کسانی هستند که مدعیاند هر کس انتخاب شود، نخواهد توانست کاری از پیش ببرد و بر مشکلات و موانع موجود فائق آید.
ناکارآمدی مسوولان و معضلات اقتصادی - اجتماعی را باید عامل موثری در حاضر نشدن بخشی از مردم در پای صندوقهای رای دانست. این افراد که در تمامی طبقات اجتماعی ردپای آنها یافت میشود، تلاش دارند تا اعتراض خود را به عملکردها و ناکارآمدیها در قالب حاضر نشدن در پای صندوق رای نشان دهند، گروه نهم هم کسانی هستند که انتخابات را تحریم میکنند، این گروه دو دستهاند؛ یک دسته از هشت گروه بالا هستند دسته دیگر هم کسانی هستند که معاند نظام بوده و دشمنی با نظام سیاسی دارند.
برای حضور غایبان در انتخابات با توجه به دستهبندیهای فوق میتوان سه علت ناآگاهی، بیاعتمادی و نارضایتی را از دلایل اصلی غیبت در انتخابات برشمرد، بر این اساس دستاندرکاران باید کارآمدی، مشروعیتسازی، اعتمادآفرینی و ایجاد رضایت را در دستور کار همیشگی و کاری خود قرار دهند که شوربختانه در سالهای اخیر بیتوجهی به آن افزون شده وگویی روزنههای امید را بسته است.
بهطور کلی مشارکت سیاسی شهروندان در عرصه جامعه و خصوصا انتخابات در قالب یک مدل سیستمی قابل تحلیل و تفسیر است. این مدل سیستمی شامل اجزایی است که اولین جزو آن در درون دادههای نظام سیاسی است. دومین عنصر فرآیندهای درونی و سومین جزو را بروندادهای نظام سیاسی تشکیل میدهد. در بخش دروندادها، فضای باز سیاسی برای حق مشارکت در قالب کاندیدا شدن در عرصههای مختلف انتخابات مطرح است که نظام سیاسی باید آن را محقق گرداند تا موجبات حضور همه افراد جامعه و سلایق گوناگون در نظام سیاسی را مهیا گرداند.
اگر دروندادهای نظام سیاسی توسط مجریان یا ناظران از این منظر نادیده انگاشته شود به شکل طبیعی به کمرنگ شدن حضور مردم در انتخابات میانجامد و در عمل بر میزان افراد غایب در انتخابات خواهد افزود، موضوعی که در طول دورههای انتخابات محل بحث و مناقشه بین گروههای سیاسی بوده و در دهه اخیر از شدت بیشتری برخوردار شده است و به نظر میرسد دایره دروندادهای نظام سیاسی از طریق کاندیداتوری شدن روزبهروز تنگتر شده تا جایی که میتوان با شاعر همنوا شد که میسراید:
«مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ». دومین عنصر مشارکت سیستمی فرآیندهای پس از انتخاب است که در این عرصه بحث بر سر آن است که منتخبین مردم به چه میزان توان اجراییسازی ایدهها و طرحهایی که به خاطر آن از مردم رای گرفتهاند را دارند؟ اگر به هر دلیلی شامل عدم توان منتخبین برای اجراییسازی شعارها و ایدهها یا موانع ساختاری برای اجراییسازی خواسته مردم توسط منتخبین و نهادهای برآمده از آن وجود داشته باشد، این موضوع مشارکت مردم در انتخابات را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و سومین مولفه مشارکت سیستمی در نظام سیاسی تحت عنوان دروندادهای نظام سیاسی است که در یک کلام به مفهوم کارآمدی مربوط میشود.
وقتی مردم جامعه احساس کنند بروندادهای نظام سیاسی به حل مشکلات آنها نینجامیده یا نمیانجامد، اشتیاق ایشان به مشارکت سیاسی از جمله مشارکت در انتخابات کاهش مییابد. موضوعاتی که معالاسف در دهههای اخیر در جمهوری اسلامی ایران موضوعیت یافته و در مجموع هم در دروندادها، هم در فرآیندها و هم بروندادهای نظام سیاسی آسیبهای خود را نشان داده است، اکنون نظام سیاسی برای برونرفت از بحران مشارکت و جهت استیفای حقوق شهروندی در عرصه سیاسی باید تدبیر کند و راههای عملی و ملموس و اثرگذار تدارک ببیند.
نویسنده: جواد حسینی