مهدی محمدی*؛ گسترۀ تاریخی و فرهنگی منطقه لارستان، شهرستانهای جنوب استان فارس (شامل لار، خنج، گراش، اوز و جویم) را دربر میگیرد و زبان رایج در این منطقه قدمتی دوهزار ساله دارد که بازماندۀ زبان پهلوی اشکانی است و تقریباً مشابه زبانی است که در عصر ساسانیان به آن کتیبهها نوشته؛ شعرها سروده و کتابهای بزرگ تألیف کردهاند. این زبان مهمترین عامل پیوستگی و وحدت قومی در این منطقه بوده؛ اما به نظر میرسد که در سالهای اخیر گامهای اولیۀ انقراض آن برداشته شده و زنگ خطر نابودی بسیاری از واژگانش به صدا درآمده است.
از آغاز شکلگیری دولت مدرن در ایران (در دوره پهلوی اول)، فرهنگ رسمی بر فرهنگهای محلی غالب شده و زبانهای محلی در معرض نابودی قرار گرفته و این روند همچنان ادامه دارد. وقتی در فیلمها و رسانهها، فارسیِ تهرانی بهعنوان نماد فرهیختگی و مترقی بودن تلقی میشود و فرودستان، کاراکترهای بیسواد و شخصیتهای فرعی به گویش محلی صحبت میکنند؛ فکر ما را اینگونه عوض میکنند تا به فرزندانمان فارسی یاد بدهیم. شما اسمش را «باکلاس بودن» میگذارید، اما نمیدانید که با این کار دارید پیوند فرزندتان را با فرهنگ چندهزارساله و اصیل خودش قطع میکنید؛ هویت و اصالتش را از او میگیرید و احتمال بروز برخی آسیبهای روانی را در او بالا میبرید.
واقعیت این است زبان مادری در تمام ابعاد زندگی ما تأثیرگذار است. آدمی در قالب و زنجیرۀ زبان مادری به تفکر و اندیشه میپردازد؛ احساسات، عواطف و فرهنگ عمومی خویش را بروز داده؛ ارتباطات اجتماعی گستردهای را برقرار میکند و موجبات آرامش و نشاط خویش و اطرافیانش را فراهم میکند.
زبان بومی هر منطقه مهمترین رکن فرهنگی آن است، زیرا در درون آن بار معنایی کلمات، شیوه بیان احساسات و عواطف، ضربالمثلها، شعرها و تکیهکلامهای مشترک آن منطقه نهفته است. در واقع اهمیت حفظ زبان مادری بدین جهت است که گاهی در درون واژهها و عبارتها، دنیایی از اطلاعات، باورها، سنتها، دانشها، فرهنگها، اسطورهها و تاریخ یک قوم یا ملت نهفته است و با مرگ این واژهها حجم عظیمی از میراث ماندگار و ارزشمند فرهنگ و دانش بومی از بین میرود؛ بنابراین با تغییر زبان محلی به فارسی، احساسات مادرانه نسبت به فرزندان و برقراری روابط، از عمق و صمیمیت تهی شده و هرچقدر هم که ازتهدل باشد در ظاهر مصنوعی جلوه میکند.
همچنین با از بین رفتن یک زبان محلی، فرهنگ بومی و اصیل آن منطقه ضعیف شده و در نهایت تغییرات فرهنگی عمیقی ایجاد خواهد شد که تنها به حوزه زبان محدود نمیشود. بلافاصله بعد از آن باید شاهد از بین رفتن وحدت قومی آن منطقه و تغییر شیوه زندگی (ازجمله تغییر مراسمها، آدابورسوم، غذاها و...) باشیم. چنین فرهنگی در برابر تمام عناصر فرهنگی وارداتی از سایر مناطق ضعیف بوده و حتی امکان مقابله با مسائل و آسیبهای اجتماعی خود را از دست خواهد داد.
علاوه بر اهمیت حفظ زبان مادری از جنبۀ فرهنگی و اجتماعی؛ تحقیقات متعدد در حوزۀ روانشناسی و زبانشناسی نیز نشان دادهاند که شالودۀ قوی زبان مادری، یادگیری زبانهای دیگر را راحتتر میکند و افرادی که در کنار زبان مادری به زبان دیگری نیز تسلط دارند، از بهره هوشی بالاتری برخوردار بوده و کمتر دچار افسردگی میشوند. علت آن تأثیر زبان دوم بر روی عملکرد مغز بخصوص دستگاه لیمبیک مغز میباشد. همچنین کودکانی که به زبان بومی منطقه محل زندگی خود تسلط ندارند، از اعتماد به نفس کمتری برخوردار بوده و در ارتباط با سایر همسالانشان با مشکلاتی مواجه میشوند.
برخی از مادران تصور میکنند که از روز اول و از ابتدای تولد با فرزندان خود به زبان فارسی صحبت میکنند و این جایگزین زبان مادری آنهاست و در ادامه زبان دیگری (از قبیل زبان انگلیسی) به او آموزش میدهند تا هوش او را تقویت کنند. اما سؤال اصلی این است که کودک از چه زمانی در معرض زبان مادری قرار میگیرد؟
طبق تحقیقات انجام شده، فرایند یادگیری زبان مادری پیش از تولد و از دورۀ بارداری شروع میشود. کودک از زمانی که در شکم مادر است به صداهای محیط آگاه است؛ بنابراین فرایند یادگیری زبان مادری از قبل شروع شده و بلافاصله بعد از تولد با تغییر زبان در آن خلل ایجاد میکنیم.
ازاینگذشته، مادری که به ظرایف زبان خود بیش از هر زبان دیگری آشناست؛ اگر زبان فارسی را بهجای زبان خود به فرزندش بیاموزد؛ از یک طرف او را از زبانی محروم میکند که خود با ضربالمثلها، لحن عامیانه و خودمانی و امکانات و بازیهای زبانی آن بهخوبی آشنا است و از سوی دیگر زبانی ناکامل و نقص شده را بهصورت مکانیکی به فرزندش تزریق میکند. محرومیت از این زبان، امکان تفکر انتقادی را از کودک سلب میکند و چنین کودکانی معمولاً آش درهمجوشی از زبان لارستانی و زبان فارسی را با هم ترکیب کرده و دچار دوگانگی زبانی میشود. علاوه بر این، باتوجهبه تفاوت آنها با دوستان و همسالانشان، در برقراری ارتباط اجتماعی مؤثر با آنها دچار مشکلاتی شده و از پذیرش اجتماعی کمتری نزد آنها برخوردار خواهند شد.
*دانشجوی دکتری سلامت و رفاه اجتماعی