علی مختاری در دنیای اقتصاد نوشت: نرخ باروری در ایران از دهه۱۳۷۰ تاکنون کاهش قابل توجهی داشته است. این کاهش تا حدی ناشی از بهبود دسترسی به آموزش برای زنان و افزایش سطح آگاهی و دسترسی به روشهای کنترل باروری بوده است. با این حال، کاهش شدید نرخ باروری، نگرانیهایی را درباره پیری جمعیت و کاهش نیروی کار جوان ایجاد کرده است.
به عبارت دیگر، پس از دههها سیاستهای کنترل جمعیت، اکنون نگرانیهایی درباره کاهش نرخ باروری و پیری جمعیت مطرح است. سیاستگذاران دولتی تلاش میکنند با تشویق به فرزندآوری بیشتر، از این روند معکوس جلوگیری کنند. سوالات این نوشته دوچیز است: اول اینکه که آیا این ترس و تمایل به افزایش جمعیت بر پایه دلایل علمی و منطقی استوار است؟
سوال دوم و مهمتر اینکه جایگاه کیفیت کودکان در طرحهای افزایش باروری کجاست؟ شاید این همان حلقه مفقوده سیاستگذاری باشد. دور از ذهن نیست که بسیاری از خانوارهای ایران امروز ترجیح دهند تعداد فرزند کمتری داشته باشند، اما آنها را به کیفیت بالاتری برسانند. این مساله به این دلیل اهمیت دارد که میتواند منافع سیاستگذاران و خانوادهها را همراستا سازد و این همراستایی موجب شود تا حدی کمبود کمیت با نسل سالمتر، آموزشدیدهتر، امیدوارتر، بهرهورتر و خلاقتر جبران شود. این پدیده جایگزینی کمیت کودک با کیفیت کودک در بسیاری از جوامع مدرن امروزی دیده میشود و دور از دهن نیست که مساله کاهش فرزندآوری در ایران را نیز توضیح دهد. برگردیم به دو سوال بالا:
سوال اول: آیا تمایل به افزایش جمعیت بر پایه دلایل علمی و منطقی استوار است؟ پاسخ این است که بله.
بررسی ادبیات موضوع تا حدی این نگرانی را موجه میداند. یکی از دلایل اصلی نگرانی درباره کاهش جمعیت، تاثیر آن بر رشد و توسعه اقتصادی است. جمعیت جوان و فعال از نظر کاری میتواند موتور محرکهای برای اقتصاد باشد و کمبود آن بر رشد اقتصادی تاثیر منفی بگذارد. کاهش نرخ باروری میتواند به افزایش نسبت وابستگی (نسبت افراد وابسته به جمعیت کاری) منجر شود که بار مالی بیشتری بر دوش نیروی کار قرار میدهد و میتواند رشد اقتصادی را کند سازد. کاهش جمعیت جوان همچنین میتواند تاثیرات عمیقی بر سیستمهای رفاهی بگذارد. افزایش نسبت وابستگی، یعنی نسبت افراد مسن و کودکان به جمعیت فعال از نظر کار میتواند فشارهای مالی بر سیستمهای بهداشتی و بازنشستگی ایجاد کند.
سوال دوم: جایگاه کیفیت کجاست؟
در ادبیات جهانی، مفهوم «کیفیت در برابر کمیت» کودکان، بحث گستردهای را به خود اختصاص داده است. تئوریها و مطالعات مختلف نشان میدهند که سرمایهگذاری بر کیفیت زندگی کودکان، از جمله آموزش، بهداشت و تربیت میتواند تاثیرات مثبت و قابل توجهی بر جامعه داشته باشد. درباره ایران تمرکز بر افزایش کیفیت کودکان به معنای توجه بیشتر به سلامت، آموزش و رفاه آنها میتواند به توسعه پایدار کمک کند و تا حدی کمبودهای ناشی از کاهش تعداد کودکان را جبران کند. توازن بین کمیت و کیفیت کودکان عنصری حیاتی در توسعه پایدار است. بین تعداد فرزندان یک خانواده و کیفیت زندگی این کودکان رابطهای معنادار وجود دارد. ادبیات موضوع نشان میدهد که خانوادههایی با تعداد فرزندان کمتر، اغلب توانایی بیشتری در ارائه منابع و فرصتهای بهتر برای رشد فرزندانشان دارند.
این در حالی است که در خانوادههای پرجمعیت، منابع محدودتر و به اشتراک گذاشتهشده، ممکن است بر کیفیت مراقبت و توجه به هر فرزند تاثیر بگذارد. کیفیت کودکان حداقل از سه طریق میتواند کمبود کمیت نسل را جبران کند:
توسعه انسانی و بهرهوری: افزایش سطح تحصیلات و مهارتهای کودکان میتواند به بهبود نیروی کار آینده و افزایش بهرهوری اقتصادی منجر شود. کودکانی که در محیطهای بهتری رشد میکنند، بیشتر میتوانند به نوآوری و خلاقیت در جامعه کمک کنند و موتور رشد اقتصادی کشور باشند.
سلامت نسل: سرمایهگذاری بر سلامت و تغذیه کودکان نهتنها به بهبود کیفیت زندگی آنها کمک میکند، بلکه میتواند هزینههای بلندمدت نظام سلامت را نیز کاهش دهد. یک نسل سالم به مراتب هزینههای کمتری برای سیستم سلامت و نظام تامین اجتماعی ایجاد کرده و بخشی از افزایش نسبت وابستگی را جبران میکند.
کاهش وابستگی: مطالعات نشان میدهند حتی میزان وابستگی اشخاص با سرمایه انسانی متفاوت به نظام تامین اجتماعی و بازنشستگی میتواند متفاوت باشد. یک شخص با سرمایه انسانی بالا ممکن است آنقدر برای دوران بازنشستگی پسانداز کند که عملا نیازی به سیستم ضعیف بازنشستگی دولتی نداشته باشد. در عوض شخصی با سرمایه انسانی پایین درصدد باشد هرچه سریعتر خود را بازنشسته و به سیستم تامین اجتماعی دولتی وابسته کند؛ بنابراین قابل تصور است که با افزایش تعداد کودکان باکیفیت، جامعه میتواند شاهد کاهش نسبت وابستگی باشد.
ادبیات جهانی نیز تایید میکند که کشورها میتوانند با سرمایهگذاری روی «کیفیت» کودکان، چالشهای ناشی از «کمیت» کمتر را تا حد زیادی مدیریت کنند. برای مثال، کشورهای اسکاندیناوی با تمرکز بر کیفیت آموزش و رفاه کودکان، توانستهاند جوامعی پایدار و با نیروی کاری ماهر و خلاق ایجاد کنند؛ حتی با وجود نرخ باروری نسبتا پایین.
حال این سوال پیش میآید که چگونه کیفیت کودکان ارتقا مییابد؟ پاسخ به این سوال هدف این نوشته نیست، لیکن بهطور خلاصه مطالعات انجامشده دو مطلب را نشان میدهند: از بعد اجتماعی و حمایتهای دولتی، سیاستهای حمایتی میتوانند بهطور موثری بر افزایش سرمایهگذاری روی کودکان تاثیر بگذارند. این حمایتها شامل دسترسی به آموزش باکیفیت، خدمات بهداشتی و فرصتهای اجتماعی و فرهنگی میشود. از بعد فردی نیز تحقیقات نشان میدهد که کودکان متولدشده در خانوادههای با منابع بیشتر، عموما شانس بالاتری برای موفقیت در زندگی دارند.
لازم است سیاستهای جمعیتی متعادل و هدفمندی اتخاذ شوند. این سیاستها نهتنها باید بر افزایش نرخ باروری متمرکز باشند، بلکه باید به بهبود کیفیت زندگی و فرصتهای موجود برای کودکان توجه داشته باشند. همچنین لازم است برنامههای آموزشی و بهداشتی تقویت شوند و فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه فراهم آید. نباید صرفا با تمرکز بر کمیت از مساله مهم کیفیت کودکان غافل شد، بلکه باید توازنی بین این دو بال برقرار کرد. کشورهایی که توانستهاند این توازن را حفظ کنند، معمولا شاهد پیشرفتهای قابل توجهی در حوزههای بهداشت، آموزش و رفاه اجتماعی بودهاند.