جعفر محمدی در عصر ایران نوشت: ماجرای کوروش کمپانی را شنیده اید؛ شرکتی که گوشیهای آیفون را ۱۲ تا ۱۶ میلیون تومان ارزانتر از بازار، "پیش فروش" میکرد و بعد از جمع کردن صدها میلیارد تومان از مردم، مدیرانش متواری شدند و خریداران ماندند و رسیدهای کاغذی شان!
درباره ابعاد حقوقی و اجتماعی این ماجرا بسیار نوشته اند، ولی یک نکته غم انگیز، هنوز مغفول مانده است: کوتاه شدن سقف آرزوهای مردم ایران.
یعنی چه؟ یعنی مجموع شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مردمی را که در دل تمدن تاریخی ایران زندگی میکنند، به حدی تنزل داده که سقف آمال و آرزوهایشان شده است پیش خرید گوشی با قیمتی ارزانتر از بازار.
شاید گفته شود که هر جای دنیا، ارزانتر بدهند، مردم صف میکشند. کاملاً درست است، اما نه "پیش خرید" که "خرید" میکنند (مانند خریدهای جمعههای سیاه پایان سال)؛ اما معمولاً در یک اقتصاد سالم، هیچ کسی جرات نمیکند روی سقف کوتاه آرزوهای مردم، طرحی از کلاهبرداری بچیند و همان سقف کوتاه را بر سرشان خراب کند.
مدیران جامعه باید کلاهشان را بالاتر بگذارند وقتی میبینند شرایط کسب درآمد و تأمین معیشت به حدی سخت شده است که مردم وقتی روزنهای ولو دروغین میبینند، بدان امیدوار میشوند، درست مانند تشنهای که به سراب امید میبندد تا بلکه در حد یک بار رفع تشنگی، آبی به گلوی خشکش برساند؛ حال آن که اگر آبی در بساط داشته باشد، به سمت هر سرابی نمیرود و "کوروش کمپانی ها" نمیتوانند به مردمی که تشنه هستند، سراب بفروشند و در بروند.
جاالب است بدانید قریب به اتفاق مالباختگان کوروش کمپانی، دهکهای کم برخوردار بوده اند و ثروتمندان، نوعاً دم به تله اش ندادند.
مقصر اصلی ماجرای کوروش کمپانی و امثال آن، مدیران کشوری هستند که با عملکرد خود، سقف آرزوهای مردم شان را به سرابهایی در حد حقوق یک ماه یک کارمند معمولی، فروکاسته اند.
زیاده عرضی نیست!