امیرحسین مدرس سال هاست دستی بر آتش همهٔ هنرهای تصویری دارد، برنامههای فرهنگی و پرمخاطب در تلویزیون اجرا کرده، برای سریال خوانده و در سریال دیگری بازیگری کرده و... اگر چه خودش را خوشنویس میداند، اما چندسالی است دل به تصحیح متون کهن داده و نسخههای بازمانده از اعصار را بازیابی و تصحیح و شرح و نهایتاً منتشر میکند. یکی از تصحیحات او (وحی بر طوفان)، نیز جایزهٔ تقدیر چهلمین دورهٔ کتاب سال را کسب کرد.
به گزارش خبرآنلاین، او حالا و پس از چندسال دوباره به قاب تصویر و تلویزیون بازگشته است، در برنامهای با عنوان «ایران دوستداشتنی»، برنامهای که به فرهنگ و هنر ایران میپردازد، اما از زاویهای که تا امروز مکشوف نبوده و قرار است آنچه تا امروز ایرانیان دربارهٔ سرزمین و اقوام و... نمیدانستند، مرور شده و بازتاب یابد. در بارهٔ چندوچون بازگشتش به تلویزیون و این برنامه، با او گپ و گفتی کردهایم که در ادامه میخوانید.
چندسالی در تلویزیون برنامه نداشتید، خودتان نمیخواستید یا آن سوی ماجرا تصمیم گرفته بودند که نباشید. بعد از این همه سال فاصله چطور به تلویزیون برگشتید؟
شش هفت سالی از تلویزیون فاصله داشتم و من آن را «امتناع دوجانبه» تعریف میکنم، در این مدت و سالها همانطور که میدانید مشغول تصحیح نسخ خطی بودم و البته همچنان هستم. این بود، تا آنکه پیشنهاد برنامهٔ «ایران دوستداشتنی» از شبکهٔ یک شد.
پرسوجو کردم و متوجه شدم برنامهای است مختص ایران و اقوام و شهرها و اقلیمهای مختلف ایران که تاکنون سراغشان نرفتهاند و یا آنگونه که شایسته باشد مورد ارزیابی قرار نگرفته است، مثلاً خوی و سابقه تاریخی آنکه بنا به روایتی مقبرهٔ شمس تبریزی در آن است و در کشت و زرع ممتاز، یا جیرفت با آن تاریخ تمدنی که دیروز داشته و بهشت کشاورزی امروز است و انواع میوه از مرکبات تا گیلاس و آلبالو در خطه عمل میآید.
یا شهری همچون سبزوار که در قرن هشتم مرکز یک مبارزه و قیام تاریخی است و آن قیام منجر به تأسیس حکومت سربداران شد. در این برنامه، اقوام اهمیت دارد، زیستبوم و فرهنگ و تولیدات مردمان بازگو میشود، صنایع مهم و مؤثر امروز و نوع زندگی و صنایعدستی و سنتی، مقامهای موسیقی و آیینهای نمایشی و مجموعهٔ آنچه ایران دوست داشتی را شکل میدهد، در این برنامه گنجانده شده و این مرا به وجد آورد که باشم.
من در کنار محمد معتمدی (خواننده)، فلورا سام (نویسنده و کارگردان) میزبان میهمانانی هستیم که از مناطق مختلف ایران میآیند، گپ و گفت میکنیم و به قول فرنگیها مِنتور (هدایتگر بحثها) هستیم، مجری برنامه پدرام کریمی است، و اجرای برنامه در گپ و گفت با میهمانان شکل میگیرد.
نبودن شما در این سالها در سایهٔ همان تعریفی است که برای مجریان دیگر بود؟
داستان شاید برای بقیهٔ دوستان شکل دیگری داشته و اتفاق دیگری افتاده باشد. شاید آنچه بهنوعی سلبریتی ستیزی نامیده میشود و دامن دوستان را گرفت، برای من این اتفاق نیفتاد، اتفاقی که برای رضا رشیدپور، محمدرضا گلزار، یا بقیهٔ دوستان من که بازیگران توانمند و مجریان قابلی بودند، افتاد؛ اما ماجرای من همانطور که گفتم امتناع دوجانبه بهترین تعریفی است که میتوانم دراینباره بگویم.
البته عوامل مختلفی دستبهدست هم میدهند تا کسانی از دور خارج شوند پر واضح است که مردم قضاوتگران اصلی هستند. در دورهای تلویزیون آن قدرت را داشت تا خیابانها را خالی کند. مردم فعالیت خود را رها کرده به خانه میآمدند تا برنامهٔ ساختهشده را ببینند. خیابان، مقایسهٔ جالبی است و امروز جواب قشنگی را باز هم از رفتار مردم میبینیم. بحث گسترده و تخصصی است؛ ساعتها میشود دربارهٔ آن حرف زد. اگر مخاطب قهر کرده است به این دلیل است که متخصصین از تلویزیون رفتند، اگر تلویزیون از برنامهساز و اجراکننده متخصص خالی و تُنُک شد، دلایل متعددی دارد، یکی از اصلیترین آنها این است که به خواست مخاطب جواب نمیدهد، دغدغهٔ مردم را برنمیانگیزد و در اولویت هم نیست.
با توجه به واکنش مخاطب که از آن آگاه هستیم و هستید، چرا این امتناع را شکستید؟
یکی از دلیل انتخاب دوبارهٔ من، به مردم برمیگردد. مردم در کوچه و خیابان میگویند چرا شما عرصه را خالی کردید و کنار کشیدید، البته عدهای هم میگویند دمتان گرم که دیگر نیستید و رها کردید! این دوگانه واقعاً بود، راستش وزنه و کفهٔ «چرا عرصه را خالی کردید و نیستید» و ابراز لطف، سنگینتر بود، بعلاوه که برنامهٔ پیشنهادی، موضوعش ایران و اقوام و یکپارچگی ایران و تمامیت ارضی و توجه به گویشها و... است، سرفصل و بحثی که هم مورد عشق و علاقه من است و هم در موردش مطالعات وسیع داشته و دارم.
من سالها روی مسائل ایران و اقوام کار تحقیقی کردهام، به این دلیل قبول کردم بهعنوان یکی از میزبانان در برنامه باشم و به دانش مخاطب دراینباره کمک کرده و خود نیز چیزها یاد بگیرم. خلاصه عشق ورزیدن به این سرزمین بود که مجابم کرد در کنار دوستان این برنامه باشم.
البته این را هم بگوییم حالا چند برنامهای ضبط و پخش شده، امکان این هم وجود دارد که اگر شرایط مطابق آنچه تصور میکردم پیش نرود، دوباره فاصله بگیرم، یا هر دلیلی که احساس کنم آنچه میخواستم نیست، شاید دوباره به غار برگردم!
چه چیزی ممکن است این اتفاق را رقم بزند؟
یکی از آن دلایل میتواند مخاطب و واکنش آنها باشد، قطعاً این رکن مهمی است. مردم و مخاطبان، نظرشان برای من بسیار اهمیت دارد. استقبال مخاطب برای همهٔ ما که در این برنامه هستیم مهم است. تأکید میکنم که این برنامه هر قسمتش رنگ و بوی خاصی دارد که از دل آن شهر و نقطهای از ایران میآید، ناگفتههای بسیاری است که گفته میشود، تمام تمرکز ما بر آن است که به نکاتی بپردازیم که تابهحال به آن پرداخته نشده است.
تا آنجایی که بازخوردها را پیگیری کردهام مردم شهرها و شهرستانها استقبال کردهاند، اینکه برنامه مرکزگرا نیست و از تمرکزگرایی خلاصی یافته و خرده روایتها را بازگو میکند خودش از دلایل این استقبال است. دربارهٔ این برنامه باید بگویم که عوامل گروه، بسیار درجه یک و حرفهای هستند، بسیار خوشذوق و خوشخلق، دکور برنامه متناسب با هر موضوع، بسیار زیبا طراحی و اجرا شده است، از انتخاب رنگها تا نماد اقوام و معماری ایرانی. امیدوارم مردم این برنامه را بپسندند.
میدانم که چند سالی است که به تصحیح متون مشغول هستید بازگشت به تلویزیون پایان آن کار است؟
بههیچوجه؛ عشق من به نسخ خطی پایانی ندارد و حین همین برنامه هم مشغولم و بعدازآن هم ادامه خواهم داد. آن، دنیایی است که با چیز دیگری قابلمقایسه نیست.