خسرو دهقان در همشهری آنلاین نوشت: ۱. و اما داوری. داوری امر ظریف و خطیری است که نزدیک شدن و تحلیل کردنش قدری سخت است. سخت است نزدیک شدن و داوری کردن درباره داوری. داوری راجع به داوری خیلی کار مقدور به امکانی نیست. داوری مقولهای نیست که بشود واردش شد و در عین حال همه را راضی کرد. داوری خوب و بد نداریم. داوری کم و زیاد نداریم. داوری داوری است و بهطور طبیعی عدهای را راضی خواهد کرد و عدهای را ناراضی. عدهای بینابین و یک عده نظر نمیدهند. یک عده میگویند بعدا نظر میدهیم و یک عده با سیاست از کنارش عبور میکنند.
۲. تجربهخودم را درباره داوری جشنواره فجر برایتان تعریف میکنم تا ببینید داوری چقدر کار ظریف و لطیفی است و چقدر یک طور سهل و ممتنع است و خلاصه اینکه داستان چیست و چرا نمیشود همگان را راضی کرد. در جلسهای بودیم و بعد از اینکه صحبتهایمان تمام شد و نظری دادیم و این حرفها، من پای پلکان برقی بودم که به طبقه بالا و در قسمتی که برای استراحت داوران درنظر گرفته بودند بروم؛ میخواستم استراحتی بکنم و چایی بخورم و در کنار داوری دیگر، کمی رفع خستگی کنم. قبل از اینکه پایم را بگذارم روی پلکان برقی یکی از دوستان- یکی از شاگردان قدیمیام- کنارم آمد که «استاد این هم شد داوری درباره فلان شخص و فلان فیلم و من اصلا انتظارش را نداشتم و خلاصه داوری بیمورد و ناعادلانهای بود.» من هم با احترام سر تکان دادم و حال و احوال کردم و در همین لحظات وارد پلکان برقی شدم و با آن شخص خداحافظی کردم. چند لحظه بعد پلکان برقی به انتهای مسیر رسید.
چند قدمی رفتم و وارد اتاق شدم. یک بنده خدایی برایمان چای آورد و یک بنده خدای دیگری مشابه آن آدمی که پایین ایستاده بود، (یک دوستی یا یک همکاری)، با نوک انگشت از من اجازه گرفت که بیاید جلو و حرف بزند و آن شخص راجع به همان فیلم و همان انتخاب ما آنقدر مشعوف بود که میخواست من را بغل کند که «آقا دمتون گرم، عالی، چقدر بجا، چقدر نکتهسنج» و من هم تعارف کردم که بفرمایید چای بخورید و او طبعا ننشست و دست داد و تشکر کرد و رفت. تمام این ماجرا در کمتر از ۵دقیقه اتفاق افتاد. یعنی ۲عزیز دوستداشتنی که هنوز هم برایشان احترام زیادی قائلم، به فاصله ۵دقیقه، راجع به یک فیلم، ۲نظر عکس هم دادند. حالا چه باید کرد؟
۳. بهنظر من داور باید کار خودش را بکند. به دلایلی، درست یا غلط، خوب یا بد، بجا یا نابجا انتخابش کردهاند و حالا باید او وظیفهای که برعهده گرفته را انجام دهد.
نظر داور همیشه محترم است، ولی اینکه داور بتواند محبوبالقلوب شود و همه را راضی کند چنین نخواهد بود. فقط درباره داوری یک نکته وجود دارد، اینکه بتواند به وجدانش، به نیاتش، به خواستههای درونیاش، پاسخ مثبت بدهد و بتواند شب راحت سرش را روی بالش بگذارد و بخوابد و خیالش آسوده باشد که آلوده هیچ زدوبندی نشده و آن رأیی که داده رأی قلبیاش بوده و با توجه به سواد و امکانات و تخصصش بوده ولاغیر. داوری مقوله سختی است. مقوله تندی است. خلاصه عسل نیست. شیرین و متبوع نیست. داوری داوری است. هیچ کاریش هم نمیشود کرد. با پوزش باید بگویم همینی که هست.