به نظر میرسد فاصله کشف و اختراع و بازمهندسی با تولید به وسعت اقیانوسی از، اما و اگرهاست. این اقیانوس بستری برای دور شدن ایدهمندان و صاحبان اختراع شده به نوعی که نرخ مهاجرت دانشبنیانها را با توجه به استقبال کشورهای توسعه یافته از حضور این نخبگان شرکتی بیشتر کرده است. بر اساس آمار اعلامی نیروهای کلیدی و متخصص ۶۷ درصد شرکتهای دانشبنیان، وارد فرآیند مهاجرت شدهاند .
به گزارش اعتماد، این سیل مهاجرت را میتوان عاملی موثر برای ناکامیهای ناشی از عدم تجاریسازی محصولات آنها و ناتوانی سرمایهگذاری دولتی و عمومی روی تولیدات آنها دانست. مهاجرت این گروه نخبه توان کشور را برای طی مسیر توسعه و پیشرفت با چالش جدی روبهرو میکند. امری که فارغ از هزینههای تربیت این نخبگان از نظر مادی و معنوی نیز بار سنگینی را برای جامعه فراهم میکند. بیتوجهی به این مهم بیانگر نداشتن برنامه برای پاسخگویی به نیازهای این نخبگان است. در کنار این میتوان به دو اثر مستقیم این روند توجه کرد، نخست آنکه بدنه دانشبنیانها از نیروهای فنی و نخبه خالی میشود و دوم آنکه کشور از تولیدات آنها که به مرحله تجاریسازی نرسیده بهرهای نمیبرد.
از این رو است که بهرغم مشاهده روزانه از تولیدات دانشبنیانها همچنان مشکلات کمبود زیر سایه تحریمهای فلجکننده به کشور آسیب میزند. از این رو باورپذیری دانشبنیانها در کنار سرمایهگذاری بر تولیدات آنها امری برای توسعه فناوری و برخورداری از دانش بومی است که در شرایط کنونی الزامی جدی محسوب میشود. ناامیدی برای آینده دانشبنیانها و بیتوجهی به اتصال صنعت در همه بخشها منجر به قرار گرفتن این شرکتها در چرخه مهاجرت شده است. امری که نگرانی برای این فرصت کم نظیر تاریخی که ناشی از استعدادها و ظرفیتهای منابع انسانی جوان و پرتوان کشور برای گشایش درهای جدید در توسعه را بیشتر و بیشتر کرده است.
در واقع از آنجا که تجاریسازی عبارت است از تبدیل یافتههای جدید و ایدههای پژوهشی به محصولات و خدمات و فناوریهای قابل ارایه به بازار است؛ در واقع اساس فرآیند تجاریسازی مشارکت بخش تحقیقاتی و بخش صنعت، در تبدیل نتایج تحقیقات به نوآوری است. آنگونه که امروزه تجاریسازی به یکی از حلقههای اصلی فرآیند نوآوری تبدیل شده است. این تعریف بیانگر کارکرد مشترک صنعت و دانشبنیانهاست تا بتواند در ارایه خدمات به جامعه از نظر کالا و خدمات حرکتهای اثربخش خود را به نمایش گذارد.
اما تجارب کنونی موید آن است که جز در بخش فناوری ارتباطی (اینترنت) و هوشمندسازی ظرفیتهای این شرکتها محدود باقی مانده، چراکه صنعت همچنان بر مدار پیشین خود در حرکت است. بیشترین بخش اقتصاد ایران در اختیار حوزه دولتی یا وابسته به دولت است؛ لذا طبیعی است که انتظار میرود دولت در امر تجاریسازی محصولات دانشبنیانها پیشگام باشد. بخش خصوصی کنونی نیز به دلیل نوسانات اقتصادی در حال کوچک و کوچکتر شدن است، لذا انتظار از آنها برای بهرهگیری از ظرفیت دانشبنیانها به نظر، دور از انتظار است.
از این رو لازم است برنامهای متقن از جنس اقدام برای این شرکتهای دانشبنیان تدارک دیده شود؛ این برنامه باید با نگاه توسعهای برای شرکتهای خرد و متوسط در قالب حمایت از این شرکتها صورت پذیرد. تا دو اثر فوری داشته باشد نخست آنکه نیازهای کشور را مرتفع کند، دوم آنکه بستری برای عدم مهاجرت نخبگان و صاحبان این صنعت نوین شود.
در میانمدت نیز این شرکتها قادرند با توسعه کمی و کیفی چرخه اقتصاد بخش خصوصی را با نگاهی نوآورانه از مسیر شرکتهای خرد و متوسط پررونق کنند و شکاف عمیق بخش دولتی و خصوصی را با پلهایی از جنس کارآیی، زودبازده و ارزان بودن جبران کنند.
نگاه به این شرکتها نه از منظر اقتصادی، بلکه از منظر اجتماعی و فرهنگی است تا بتواند گرههای حرکت کشور در مسیری رو به جلو را باز کند. سایه سنگین بخش دولتی بر اقتصاد کشور که تجربه جهانی حکایت از عدم توان آنها برای پیشرفت جوامع دارد، مانع بزرگی برای حفظ این شرکتها و نخبگان فعال در آنهاست. برای حفظ نخبگان، برای تامین نیازهای اساسی کشور سرمایهگذاری بر محصولات دانشبنیانها برای تجاریسازی را جدی بگیریم.
هم اکنون بر اساس آخرین آمارها بیش از ۹ هزار شرکت دانشبنیان در کشور فعالیت میکنند که هر کدام سهم بزرگی در تولید دانش داشتهاند؛ اما میزان خروجی آنها برای رفع مشکلات کشور به دلیل کمبود کالاها یا گرانقیمت بودن آنها ناچیز است. معاون علمی ریاستجمهوری در همین زمینه گفته است رتبه ایران در تجاریسازی تولیدات این شرکتها ۷۰ در جهان است . این یعنی کمتوانی اتصال این شرکتها به صنعت که بخش عمدهای از آن متعلق به دولت است و بیتوجهی به ظرفیت و توان آنها.
ورود تسهیلات به دانشبنیانها و قوانین مرتبط ضمن اینکه لازم است ولی شرط کافی نیست. بلکه این مهم در اتصال به صنعت است تا بتواند تولیدات آنها را در مسیر نیاز کشور به کار گیرد. این مهم محقق نمیشود مگر آنکه فرصتهای تازهای برای آنها در جهت اتصال به صنعت فراهم آید.
در نهایت فراموش نکنیم پنجره مهاجرت آخرین انتخاب شرکتهای دانشبنیان است. آن هم به دلیل بیتوجهی به کارکرد مفید آنها برای اقتصاد و توسعه کشور. پس با نگاهی عمیقتر به تلاش آنها از هدایت آنها به سوی این پنجره خودداری کنیم. برنامهریزان توجه کنند که آینده متعلق به این نخبگان است و کشور نیازمند تلاش آنهاست. آنها فرزندان پرتوان کشور هستند که علاقهمندی آنها با توجه به هوش و دانش بلندشان آنان را به سوی ایجاد این شرکتها سوق داده. ناامیدشان نکنید... و به سوی مهاجرت سوقشان ندهیم..