صحبت کردن درباره جدال تیم ملی فوتبال ایران با ژاپن در مرحله یکچهارم نهایی جام ملتهای آسیا، شاید دیگر چندان حرفهای و خوشایند نباشد. به ویژه اینکه این تیم باید روز چهارشنبه در مرحله حساس نیمهنهایی مقابل قطر میزبان به میدان برود و برای رسیدن به دیدار فینال تمام تلاشش را انجام دهد.
اما قطعا برد ایران مقابل ساموراییها آنقدر لذتبخش بود که نتوان به سادگی از کنارش عبور کرد. داستان طلسمهای فوتبال ایران مقابل ژاپن شاید یکی از دلایل اصلی است که اجازه گذر صددرصدی از این بازی را نمیدهد. تیم ملی قریب به دو دهه بود که توان شکست ژاپن را نداشت. همان سال 84 هم که ایران با درخشش وحید هاشمیان ژاپن را شکست داد، آن اتفاق تلخ که منجر به مرگ تعدادی از تماشاگران شد اجازه نداد لذت کافی از آن برد حاصل شود. از آن گذشته ماجرای عدم برتری ایران مقابل ژاپن در جام ملتها هم که دیگر بر کسی پوشیده نیست.
ایران هرگز ژاپنیها را در این رقابتها نبرده بود. از سوی دیگر باید به اتفاقات همین جام هم برگشت و از این نوشت که کمتر کسی تصور میکرد ژاپن، مدعی اصلی قهرمانی این دوره از رقابتها، حتی به نیمهنهایی هم نرسد و مقابل ایران زانو بزند. برای نوشتن از این بازی هنوز هم به اندازه کافی دلیل وجود دارد؛ مثلا کمتر کسی به یاد دارد ایران در چنین سطحی از فوتبال ابتدا عقب بیفتد ولی بعد با یک روحیه پولادین برگردد و کار را به سود خودش تمام کند.
اینها همه نکاتی است که در همین دوره هجدهم رخ داده و مرورش حتی اگر چند روز از آن بازی هم گذشته باشد، باز لذت خاصی دارد. درباره بازیکنان تیم ملی در جدال با ژاپن هم میشود صفحات زیادی سیاه کرد. از درخشش محمد محبی پس از بازی نهچندان خوب مقابل سوریه میتوان نوشت که دست آخر به عنوان برترین بازیکن زمین انتخاب شد. حتی میتوان از احیای علیرضا جهانبخش، کاپیتان تیم ملی در این بازی نوشت که با وجود سپرینکردن روزهای درخشان در این جام، درست در جایی که باید به داد تیم ملی رسید و حساسترین پنالتی تاریخ فوتبال ایران را تبدیل به گل کرد. ناگفته پیداست که نیاز به روحیه عجیب و غریبی است تا بتوان پنالتی ثانیه آخر مقابل تیمی مثل ژاپن را به زیبایی تبدیل به گل کرد.
این مهارت علیرضا بود؛ کاپیتانی که شاید بسیاری اعتقاد داشتند دیگر نباید به عنوان بازیکن ثابت تیم ملی در جدال با ژاپن به میدان برود. علی جهان نهتنها بازی کرد، بازوبند را بر بازو بست و آن پنالتی حساس را به گل تبدیل کرد، بلکه با چهار دریبل موفق در این بازی، هنرش را هم به رخ کشید. شاید بشود از سامان و تغییر پستهای مکررش هم نوشت و از این گفت که هر جا بوده، مثمر ثمر کار کرده. یا حتی از امید ابراهیمی مسن نوشت که کمتر کسی انتظارش را داشت در آن دقایق پایانی استارتهای انفجاری بزند و تلاش کند مالکیت توپ را در اختیار تیم خودی نگه دارد.
اینها همگی مواردی بوده که روزهای گذشته حداقل در زمان پس از بازی با ژاپن تا همین حالا به آن اشاره شده ولی کمتر کسی از محمدحسین کنعانیزادگان حرف زده است؛ مدافعی که در فوتبال ایران بیش از آنکه بار فنیاش به چشم بیاید، حواشی داشته است. محمدحسین اتفاقا در دیدار با ژاپن، روی کارهای تدافعی، به ویژه روی گلی که ژاپنیها زدند چندان درخششی نداشت و چه بسا موجب اعتراض و انتقاد شد، ولی چه کسی میتواند از ذهن بیدارش در حساسترین لحظه بازی عبور کند؟ او احتمالا مهمترین پنالتی زندگیاش را گرفته است.
آنقدر صحنه تبدیل پنالتی جهانبخش به گل وایرال شده که شاید نیاز به یادآوری است که آن پنالتی سرنوشتساز را محمدحسین کنعانیزادگان گرفت. او که روی ضربه ایستگاهی جلو کشیده بود تا از قدرت سرزنیاش استفاده کند، روی یک رفت و برگشت با زیرکی و آگاهی محیطی خاصی، خودش را در مسیر توپ قرار داد و اولین ضربه را به توپ قبل از مدافع ژاپنیها زد. مشخص بود که او میداند مدافع حریف بیپروایی میکند، پس در درستترین زمان ممکن بدنش را ستون کرد تا ضربه مدافع حریف به پایش بخورد و تمام! او پنالتی ایران را گرفت و نقش بسزایی در موفقیت تیم ملی در یکی از حساسترین بازیهای جام ملتهای آسیا داشت. شاید اسم محمدحسین هنوز هم خیلیها را به یاد اتوبوس تیم ملی و داستانهای عجیبش بیندازد. شاید برای خیلیها او هنوز همان مدافع غیرحرفهای باشد که در دوره قبل و در نیمهنهایی جام ملتها توپ را رها کرد و ژاپنیها بدجور ایران را تنبیه کردند. شاید محمدحسین همان بازیکنی باشد که همتیمیهایش را در ماجرای دریافت حواله خودرو حسابی شاکی کرده باشد، ولی در کنار همه آنها، کنعانیزادگان، مردی است که مهمترین پنالتی تاریخ فوتبال ایران در جام ملتها را گرفت؛ آنهم در زمان و مکانی که کمتر کسی تصور میکرد این مدافع ایرانی آنجا حضور داشته باشد. درست است که وقتی تیم برنده میشود همه با هم برنده شدهاند ولی این هم بیانصافی است که نقش همه در این برد شیرین دیده شود ولی کسی از محمدحسین اسمی نبرد. او حواشی زیادی دارد ولی نشان داده مرد باانگیزهای است؛ میتواند از کیروش بد بگوید و بعد مقابل تیم همین مربی بایستد و یکی از بهترین نمایشهای زندگیاش را داشته باشد؛ بعید است هنوز کسی پیروزی 4 بر صفر تیم ملی مقابل قطر کیروش را فراموش کرده باشد.
او میتواند جدال با سوریه را از دست بدهد ولی آنقدر انگیزه داشت که مهمترین مرد فراموششده تیم ملی در جدال با ژاپن باشد. حق محمدحسین این است که بیشتر دیده شود، نه به خاطر حواشی، بلکه این بار به دلیل آگاهی و شجاعتش در محوطه جریمه رقیب. او حالا برای تبدیلشدن به یکی از چهرههای ماندگار تیم ملی در این جام، نیاز به تمرکز دارد؛ یکی در جدال با قطر و دیگری در مرگ و زندگی فینال.