چرا در این وضعیت قرار گرفتهایم؟ چرا جوان ما باید از کشور برود؟ چرا ایرانی خارج از کشور، نباید بهراحتی وارد کشور شود، یک نخبه به دانشگاه برود، کلاسی بر دارد و دوباره بهراحتی از کشور خارج شود؟ چرا این احساس آرامش برای ایرانیان خارج از کشور، ایجاد نمیشود؟ اینها پرسشهایی است که در نشست مهاجرت نخبگان از سوی دو وزیر و یک معاون رئیسجمهوری دولت حسن روحانی، مطرح شد. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، علیاکبر صالحی، معاون رئیسجمهوری و رضا صالحیامیری، وزیر ارشاد و سرپرست وزارت ورزش و جوانان در دولت دوازدهم سخنرانان این نشست بودند؛ نشستی که روز گذشته از سوی گروه علوم اجتماعی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در همین نشست، کتاب «مهاجرت نخبگان»، نوشته صالحیامیری و زهرا خدایی هم رونمایی شد: «برای خروج هر نخبه از کشور، ۵ میلیون دلار سرمایه از دست میرود. زیان مالی ناشی از خروج نخبگان از کشور در سال ۹۳، بیش از ۳۸ میلیارد دلار برآورد شده است.
براساس آمارهای مجلس شورای اسلامی در سال ۹۸، تعداد ۶۰ هزار ایرانی که در سالهای اخیر مهاجرت کردهاند، در دسته نخبگان قرار میگرفتند. از هر ۱۰ ایرانی مدال آور، ۷ نفر در آمریکا تحصیل میکنند.» اینها بخشی از آمارهای منتشرشده در این کتاب است.
به گزارش هم میهن، محمدجواد ظریف، یکی از سه سخنران اصلی این نشست بود. او درباره امید حرف زد و تاثیر دور شدن از مردم در بالارفتن میزان مهاجرت. او نسبت به نگاه تهدیدآمیزی که به ایرانیان خارج از کشور وجود دارد هم انتقاد کرد و پرسید، چرا ایرانیان خارج از کشور و نخبهها این احساس را ندارند که میتوانند بهراحتی وارد کشور و خارج از کشور شوند؟
ظریف بر این نکته تاکید کرد که در طول زمان، نگاهها از توانمندی نرمافزاری یا انگیزشی نظام، به توانمندیهای سختافزاری و مادی منحرف شده است و در توضیح بیشتر گفت: «نگاه ما به انسان بهعنوان عامل عمده توسعه کشور است و همه هم بر آن توافق دارند. توانمندی و بازدارندگی ما انسانمحور است، نه ابزارمحور. آن کسی که در برابر جنگ و تحریمها مقاومت کرد، آن کسی که باعث شد تا جنگ سال ۲۰۰۲ به ایران نیاید و... اینها ابزار ما بودند، اینها مردم ما بودند. حالا هرچقدر از این مردم دور شدیم، توانمندی و جذابیتهای ما برای مردم هم کمتر شد و درنهایت دیگر جاذبهای وجود ندارد که مردم را نگه دارد.» ظریف مشکل اول را زمامداری دانست که منجر به مهاجرت افراد میشود و در ادامه تاکید کرد که مسئله دوم، امید است؛ امید به آینده: «امید به آینده ارتباط بسیار مستقیمی با مهاجرت دارد.
ما در سالهای ۹۴ و ۹۵ با مهاجرت معکوس نخبگان مواجه بودیم. چرا این اتفاق افتاد؟ چون امید در حال شکلگیری بود. همان امید بود که میزان تورم را پایین آورد و رشد را بالا برد. امید ایجاد شده بود، اما متاسفانه ما خودمان امید را نابود کردیم؛ چون امید مثل عزت، تا حد زیادی برساخته است. دستگاه تبلیغاتی میتواند عزت را برسازی کند، اما یک سیاست منسجم ناامیدی در کشور ایجاد شده است.» ظریف با طرح این پرسش که چرا جوان از کشور میرود؟ توضیح داد: «حاکمیت و زمامداری، نگرش را از انسانمحور به ابزارمحور منحرف کرده است، در کنار اینها، بین حاکمیت و مردم، اتفاقاتی افتاد که منجر به نابودی امید شد و ناامیدی بر جامعه مسلط شد.» به گفته او، آنچه مردم را به سمت مهاجرت میبرد، آرزومندی است: «مردم با آرزومندی به فکر مهاجرت میافتند، درحالیکه میان آرزوها و واقعیت، فاصله وجود دارد. کسانی که مهاجرت میکنند عموماً نمیدانند که آنطرف چه خبر است. آنها نسبت به خارج، اوهامی دارند و یک زندگی دیگری را تصور میکنند. ناگزیر هم هستند چنین تصوری داشته باشند. بههرحال مهاجرت، ذاتاً بد نیست. حتی در قرآن هم در شرایطی به مهاجرت توصیه شده است.» او ادامه میدهد: «آنچه مشکل اصلی جامعه ایرانی از زمان صفویه تاکنون بوده، این است که میگویند از آن دوره سیاستها براساس آرزوها بوده و هیچکدام براساس واقعیت نبوده است. آرزوها، سیکل معیوب پایاننیافتنی را ایجاد میکند که تمام نمیشود. ما آرزو میکنیم از کشور خارج شویم تا شرایطمان بهتر شود. اما من سالها خارج از کشور زندگی کردم و در تمام این سالها، جز افراد معدود، اغلب زندگی بسیار معمولی دارند. اما این آرزوهای شان بوده که آنها را به آن طرف برده است.»
وزیر پیشین امور خارجه، سه دلیل اصلی برای مهاجرت عنوان میکند؛ فاصله گرفتن از مردم، ایجاد ناامیدی و سوم برنامهریزی براساس آرزوها: «بههرحال مهاجرت یک واقعیت تلخ است. ما میتوانیم مهاجرت را بهعنوان یک فرصت یا یک تهدید ببینیم. زمانیکه نگاه ما به جهان اینگونه است که انسان را به کناری بگذاریم و به ابزار بچسبیم، نگاه تهدیدمحور ایجاد میشود. نگاه ما به محیط اطرافمان هم به همین صورت است.
نگاه تهدیدمحور نمیتواند مبنای توسعه و پیشرفت باشد.» او در ادامه به نکته دیگری اشاره میکند و آنهم احساس ایرانیان خارج از کشور است: «ما در کشور به مهاجرت بهعنوان تهدید نگاه میکنیم، درحالیکه ایرانی خارج از کشور یک فرصت است، نه تهدید. نخبه خارج از کشور، یک فرصت است و ما باید زمینه جذب آنها را فراهم کنیم. جامعه ایرانی خارج از کشور، وطنپرست است و عرق ملی دارد و بهدنبال آبادانی کشورش است، اگر این نگرش را نسبت به مهاجران خارج از کشور تغییر دهیم، حداقل میتوانیم کمترین ضرر را کنیم و بیشترین بهره را ببریم.» او با انتقاد از سیاست هراس از ایرانیان خارج از کشور، این پرسش را مطرح میکند که چرا ایرانی خارج از کشور نباید بهراحتی وارد کشور شود، یک نخبه به دانشگاه برود، کلاسی بر دارد و دوباره به راحتی از کشور خارج شود؟ چرا این احساس آرامش برای ایرانیان خارج از کشور ایجاد نمیشود؟ آنها زمانیکه به سرکنسولگری ایران در کشورهای خارجی مراجعه میکنند، باید این احساس را داشته باشند که به خانه خودشان رفتهاند، اما اینطور نیست: «سفارتها متعلق به ایرانیان خارج از کشور است، باید برای این مسئله چارهاندیشی شود. باید با این وضعیت بهترین رفتار صورت گیرد. باید ایرانی خارج از کشور را از خودمان بدانیم و نگاه فرصت به آنها داشته باشیم. هرجا ایرانی هست، یعنی یک پایه قدرت ملی آنجا حضور دارد. باید بپذیریم که بزرگترین منبع قدرت برای ایران، ایرانی است، آنها سرمایه انسانی هستند و بزرگترین بازدارنده در برابر تهدیدات، ایرانیان داخل و خارج از کشور هستند.»
علیاکبر صالحی، معاون رئیسجمهوری دولت روحانی هم از دیگر سخنرانهای این نشست بود. او به نکات دیگری درباره مهاجرت اشاره کرد و گفت که مشکل عمده، تسخیر افکار عمومی است: «ما نتوانستیم افکار عمومی جامعه را مدیریت کنیم، ما در مسائل فرهنگی نتوانستیم به پرسشگری جوانان پاسخ دهیم. همواره از در مناسک به اسلام وارد شدیم، درحالیکه اگر براساس عشق وارد دین میشدیم، مناسک هم بهدنبالش میآمد.» او با طرح این پرسش که چرا این نسل مهاجرت میکند؟ گفت: «مسئله ما مهاجرت نسل جوان است، ما نتوانستیم این نسل را جذب کنیم و کوچکترین اشکالی که در جوانان دیدیم، برخورد کردیم. درحالیکه جوانان ایرانی سختکوش و باهوش هستند. من در بسیاری از کشورهای دنیا زندگی کردهام، جوان ایرانی دنبال کار است، بهشرط اینکه امید داشته باشد. مشکل ما در سیستمسازی است، ما نتوانستیم سیستمسازی کنیم که این جوان باهوش و فعال را نگه داریم. من دو بار در وزارت علوم، معاون بودم و لاجرم دراینزمینه فعالیت میکردم که چطور ایرانیان خارج از کشور را جذب کنیم. ما نمیتوانیم بخشنامه کنیم و بگوییم که عزیزان نروید، یا عزیزان برگردید.
متاسفانه بحثی در کشور وجود دارد که دستور میدهد. مثلاً پای نماز جمعه میگویند که آقای دولت، شغل ایجاد کن. انگار که دولتمردان نشستهاند که شغل ایجاد نکنند. میگویند، قیمتها را بیاورید پایین. اگر بخواهیم قیمت را پایین بیاوریم، نیاز به سرمایهگذاری داریم.» او در ادامه این بحث گفت: «جامعه جهانی، در هم تنیده است، اگر در جامعه جهانی معزول باشیم و گوشهگیری کنیم، چطور میتوانیم سرمایه جذب کنیم و فناوری وارد کشور کنیم. برای مثال، ما مخزن مشترک گاز با کشورهای خلیجفارس داریم، درحالیکه آنها مشغول بردن نفت و گاز ما هستند، چرا این اتفاق افتاده است؟ چطور میشود که یکی از بانک وام میگیرد، پس نمیدهد و او را بهعنوان اختلاسگر معرفی و بیآبرویش میکنیم. اما چرا کسی درباره اختلاس میلیارد دلاری حرف نمیزند.
دیگران مشغول بردن گاز و نفت ما هستند که میلیاردها دلار میارزد و کسی حرفی هم نمیزند. میدانید پاشنه آشیل این اتفاقات کجاست؟ ارتباطات بینالملل ماست که تکلیفاش مشخص نیست. بههرحال آنها دشمن ما هستند، از طریق شبکههای اجتماعی و... توانستند ذهن جوانان را تسخیر کنند. ما هم در مقابل نتوانستیم اینکار را بکنیم و به جوان بفهمانیم، دین آن چیزی که آنها میگویند، نیست. آنقدر دین را در ذهن جوانان تاریک نشان دادهایم که ذهنشان غبار گرفته است.»
او در ادامه درباره تعریف مهاجرت هم صحبتهایی کرد. به گفته او، تعریف واحد و مشخصی درباره مهاجرت وجود ندارد و هر سازمان و نهادی، تعریف متفاوتی از مهاجرت داشته است. حتی رصدخانه مهاجرت که در دانشگاه شریف دراینزمینه فعالیت داشت، آخر مشخص نکرد که مهاجر چه کسی است: «ما کشوری مهاجرفرست و مهاجرپذیر هستیم. در این میان بحث تابعیت هم وجود دارد. حالا در این وضعیت مهاجر به چه کسی گفته میشود؟ آیا دانشجویی که برای ادامه تحصیل از کشور خارج میشود، مهاجر است؟ کسی که برای بیش از یکسال در خارج بماند، مهاجر است؟ آیا ایرانیای که بهعنوان نسل دوم در خارج به دنیا آمده، مهاجر است؟
در گزارشها، هرکس آماری داده است. نه اینکه آمارها اشتباه باشد، بلکه انواع برداشتها و تفسیرها نسبت به مهاجرت وجود دارد.» او در ادامه به مشکل تابعیت اشاره کرد و گفت: «ما در کشور با قانون تابعیت مواجهایم. در ایران بهخصوص پس از انقلاب، هرآنچه بد بود، نگه داشته شد و هرچه خوب بود، گفتیم طاغوتی است و حذف شد. یکی از آن قوانین بد، قانون ۱۳۰۸ مربوط به تابعیت است که تاکید دارد تابعیت باید براساس خون و آن هم از طرف پدر باشد. این مسئله مشکلآفرین است و تکلیف مادران ایرانی که همسران خارجی دارند مشخص نیست. یکبار در مجلس این موضوع بررسی شد، برای مدتی هم مجوز اعطای تابعیت داده شد، اما دوباره متوقفاش کردند. این مسئله باید حل شود.» او در ادامه درباره وضعیت دوتابعیتیها هم گفت که نظام در ارتباط با این موضوع، در حال پیگیری است و با جدیدت کار میکند. مجلس هم درگیر این مسئله شده است.
او در ادامه سخنرانیاش به بخشی از متن کتاب صالحی امیری با عنوان مهاجرت نخبگان، اشاره و آمارهایی اعلام کرد: «برای خروج هر نخبه از کشور، ۵ میلیون دلار سرمایه از دست میرود. زیان مالی ناشی از خروج نخبگان از کشور در سال ۹۳، بیش از ۳۸ میلیارد دلار برآورد شده است. براساس آمارهای مجلس شورای اسلامی در سال ۹۸، تعداد ۶۰ هزار ایرانی که در سالهای اخیر مهاجرت کردهاند، در دسته نخبگان قرار میگرفتند.
از هر ۱۰ ایرانی مدال آور، ۷ نفر در آمریکا تحصیل میکنند.» براساس اعلام صالحی، مشکلی که در ارتباط با مهاجرت نخبگان وجود دارد، یک رفتار غیرعقلایی با دوتابعیتیها بهویژه در مراکز علمی، همچنین هراس امنیتی در مراکز علمی کشور بهویژه در دانشگاههاست. در کنار همه اینها هم بیتوجهی به فرارمغزها قرار میگیرد: «مسئلهای که بسیار آسیب رسانده، این است که برخی از مسئولان میگویند بروید. ترویج گفتمان هر که میخواهد برود، بسیار دردناک است. چیزی که اخیراً شنیدم و تعجب کردم این بود که رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری گفت، پاسخ جوانان برای خروج از ایران تنها این است که دیگر نمیخواهیم در ایران باشیم. این مطلب را چندبار خواندم و تعجب کردم. این یعنی هیچ نقطه امیدی برای جوان نگذاشتهایم. از دوستان شنیدهایم که مهاجرت، به آموزشوپرورش و حتی کودکستانها رسیده است.»
صالحی در ادامه به آمارهایی درباره وضعیت جمعیتی ایران اشاره کرد. به گفته او، ۷۰ درصد جمعیت ایران در سن فعالیت قرار دارند و به استناد آمارها، از سال ۱۴۳۰ فاز سالمندی جمعیت در کشور رخ میدهد: «بررسیها نشان میدهد که جمعیت باسواد کشور افزایش داشته است، ولی کشورهای دیگر وضعیت متفاوتی دارند؛ آنها با کاهش رشد جمعیت و شتاب سالخوردگی مواجهاند و بههمیندلیل بهدنبال جذب مهاجر جوان هستند. ایران، اما از نظر ظرفیتهای استفادهنشده انسانی، رتبه پایینی دارد. ما با میزان بالای بیکاری بهویژه در میان دانشآموختگان آموزش عالی مواجهایم. در کنار اینها تناسب نداشتن شغل با تحصیلات، رکود اقتصادی و گسترش روشهای جذب به خارج را هم باید در نظر بگیریم. نکته دیگر این است که در ایران نرخ بیکاری زنان با تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با مردم بالا رفته و علاوه بر این، شدت مهاجرت در زنان هم افزایش داشته است.»
او در ادامه به پدیده نیت – NEET – not in education, employment or training - اشاره کرد. به گفته او، نیت مخفف چند واژه انگلیسی است، به این معنی که فرد نه در حال تحصیل است، نه آموزش میبیند و نه کار میکند. نیت در دنیا هم دیده میشود، اما در ایران در حال گسترش است و نرخ آن در جهان ۲۳ درصد و در ایران ۳۸ درصد است که نسبت به کشورهای منطقه، بالاست: «نیت، یعنی سرمایه انسانی داریم، اما آن را به سرمایه اجتماعی تبدیل نکردیم.»
رضا صالحیامیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین سرپرست وزارت ورزش و جوانان دولت روحانی که کتابش با عنوان مهاجرت نخبگان در این نشست رونمایی شد، سخنران سوم بود. او همان ابتدا نسبت به موانعی که برای انتشار کتابش وجود داشت، انتقاد کرد و گفت، جای تاسف است که بعد از ۴۰ سال تجربه و کار اندوخته، ما دغدغه ملی بهعنوان مهاجرت را مطرح میکنیم، اما موانع زیادی برای انتشارش ایجاد میشود.
او با طرح این سوال که چرا ما در این وضعیت قرار گرفتهایم؟ توضیح داد: «یک امر طبیعی است که همه کشورها در مسیر گردش نخبگان قرار دارند و هیچ کشوری هم آن را بهعنوان تهدید فرض نکرده است. اما مشکلی که در کشور ما وجود دارد، دسترسی نداشتن به آمار و اطلاعات در زمینه مهاجرت است. مسئولان امر هم باید پاسخگو باشند، هم باید خجالت بکشند که نخبگان و پژوهشگران را از انتشار آمار و اطلاعات محروم میکنند و ما مجبوریم آمارها را از کانونهای مهاجرپذیر بگیریم. ما جزو معدود کشورهایی هستیم که هیچوقت نتوانستهایم آمار دقیقی از فرار مغزها و مهاجرت اعلام کنیم.»
براساس اعلام او، به استناد اطلاعات جمعآوریشده در این کتاب، میزان مهاجرت از ایران ۶ تا ۸ میلیون نفر است، برخیها هم این عدد را ۵ تا ۶ میلیون نفر اعلام میکنند. مسئله مهمتر، اما این است که علتالعلل فرار مغزها از کشور چیست؟ «رویکرد ما نسبت به مهاجرت، مثبت است، بزرگترین کانون مهاجرت در دنیا، چین است و در رتبه بعدی هند و عربستان قرار میگیرند که در منطقه بالاترین میزان مهاجرت را دارند. اما ما کمترین میزان مهاجرت و بیشترین میزان فرارمغزها را داریم. مسئله این است که چرا جمعیتی که به مرز نخبگی رسید، مسیر فرار را بر قرار ترجیح میدهد؟ ما علتالعلل را در حکمرانی معیوب کشور یافتیم. الگوی معیوب مدیریتی در کشور در سالهای گذشته، نسل فرهیخته، صاحب قلم، هنرمند، استارتآپی، آیتی، حتی مدیران و... را وادار به فرار کرده است. در کتاب «مهاجرت نخبگان»، همه اینها مستندسازی شده است.»
او به پیمایشی که در سال ۱۴۰۱ در زمینه میل به مهاجرت انجام شده، اشاره کرد: «در این پیمایش ۶۰ درصد کسانی که در آن شرکت کرده بودند، جز پزشکان و پرستاران، تمایل زیاد و خیلی زیادی به مهاجرت داشتهاند. اینکه این افراد از کشور خارج نمیشوند مسئله دیگری است. اما باید دید چهکردهاند با این جامعه که ۶۰ درصد ترجیح میدهند در ایران زیست نکنند. این آمار بسیار عجیب است. همین بررسیها نشان داد که تمایل زیاد و خیلی زیاد به مهاجرت در میان مدیران میانی، کارشناسانارشد و مدیران، بیش از ۷۰ درصد بود.
همین مسئله در میان دانشجویان در سال ۱۴۰۱ هم ۶۷ درصد اعلام شد.» او ادامه داد: «ما به این جمعبندی رسیدهایم که نظام حکمرانی معیوب، عامل اصلی فرار نسل فرهیخته و توسعهگرای ماست. حتی اگر امروز از آقای ظریف بخواهند که برگردد و مسئله برجام را برای همیشه حل کند، فرض کنیم که تمام تحریمها برداشته شود و سرمایه سرشار به کشور برگردد، چهکسی قرار است کشور را توسعه دهد؟ توسعهگران اصلی ما رخت بربستهاند.»
او به نکته دیگری اشاره کرد و آن هم افول سرمایه اجتماعی است: «مطالعات ما بسیار نگرانکننده است. ما با ذوبشدن سرمایه اجتماعی روبهرو هستیم. تا حدود ۸۰ درصد اعلام کردهاند که در کشور بیاعتمادی ایجاد شده و سرمایه اجتماعی دچار افول شتابناک شده است. درحالحاضر نگران مشارکت شدهاند، اما باید به آنها گفت که چه انتظاری دارید در جامعهای که نخبگان در حاشیه رفتهاند، افراد فرومایه در مسند نشستهاند و حالا از آنها میخواهید که برگردند.» به گفته او، مسئله بعدی، فساد گسترده در ساختار و متن است، جامعه از این میزان فساد رنجیده است: «شما با روان مردم چه کردهاید؟ گرانی، بیعدالتی در توزیع منابع و... درمجموع منجر به چنین اتفاقاتی میشود. مسئله اصلی فرار مغزها و نخبگان، بهدلیل حکمرانی نامطلوب رقم خورده. ما نیازمند تغییر ریل حکمرانی هستیم.
فرار مغزها یک پروژه نیست که با دستور، قانون، خواهش و تمنا تغییر کند. زمانیکه جامعه با آزاد نبودن فعالیت احزاب و فقدان بسترهای مشارکت مواجه است، وقتی عقلانیت وجود نداشته باشد و رادیکالیسم در کشور قدرت میگیرد، در مقابل نخبگان هم به حاشیه رانده میشوند. وقتی ناامیدی و یأس نسبت به خود، خانواده و فرزندان گسترش مییابد، همچنین ناکارآمدی در سیاست خارجی موج میزند و امنیت اجتماعی عامل اصلی نگرانی جامعه میشود، مسئله حجاب، پوشش، حریم خصوصی، ناامنی روانی، سرقت، خشونت، خودکشی و انسداد شبکههای اجتماعی ایجاد میشود، وقتی هر روز با تنشهای بینالمللی مواجهایم، حق بدهید که عده زیادی در این جامعه نگران باشند. قبل از اینکه بخواهیم بپرسیم که چرا فرار مغزها اتفاق افتاده، باید از مدیران بپرسیم که چرا زمینه فرار را فراهم کردهاند؟»