نیروهای انصارالله یمن از همان ابتدا به صراحت اعلام کردند که محاصره در بابالمندب و جنوب دریای سرخ را فقط علیه کشتیهای کشتیرانی متعلق به اسرائیل یا به مقصد ایجاد کرده اند. هدف اعلامشده آنها متوقف کردن نسلکشی در غزه است.
به گزارش هممیهن، آمریکا در پاسخ به این فراخوان اخلاقی مبنی بر پایان دادن به نسلکشی در غزه، بهعنوان رهبر جنگ جهانی علیه تروریسم، بار دیگر حوثیهای یمن را در فهرست گروههای تروریستی قرار داده و بمباران زنجیرهای مواضع انصارلله را آغاز کرده است. در مقابل، پارلمان یمن نیز دولتهای آمریکا و انگلیس را عضو «شبکههای تروریستی جهانی» معرفی کرد.
یمنیها تنها با یک اقدام و با کنترل عملی یک تنگنای ژئواکونومیکی کلیدی به نام بابالمندب، از مزیت استراتژیک این منطقه استفاده کردند. در نتیجه امروز آنها میتوانند مشکلات جدی را در بخشهای زنجیره تامین جهانی، تجارت و مالی ایجاد کنند. انصارالله این پتانسیل را دارد که در صورت لزوم، فشارش را دوبرابر کند. بازرگانان خلیجفارس، بهصورت غیرعلنی تائید کردهاند که یمنیها قصد دارند به تحقق اهداف سهگانه عملیات طوفانالاقصی، یعنی از بین بردن نظامیان اسرائیل در غزه، اسیر گرفتن نیروهای اسرائیلی و مبادله زندانیان فلسطینی با اسیران اسرائیلی کمک کنند. از این سه هدف با عنوان مثلثالاقصی یاد میشود.
چنین اقدامی نهتنها به معنای مسدود کردن مسیر بابالمندب و دریای سرخ به کانال سوئز است، بلکه مسدود کردن تنگه هرمز و قطع تحویل نفت و گاز به اسرائیل از سوی قطر، عربستان سعودی و امارات خواهد بود. هرچند بزرگترین تامینکنندگان نفت اسرائیل در واقع آذربایجان و قزاقستان هستند.
حوثیها با یک استراتژی ساده و روشن کاملاً فهمیدهاند که هرچقدر بیشتر بتوانند آمریکاییهای بدون استراتژی را به باتلاق ژئوپلیتیک خاورمیانه بکشانند، در حالت «جنگ اعلامنشده»، بیشتر میتوانند بر اقتصاد جهانی فشار وارد کنند و در چنین شرایطی کشورهای جنوب جهانی انگشت تقصیر را به سمت آمریکا نشانه خواهند گرفت. امروزه، ترافیک کشتیرانی دریای سرخ در مقایسه با تابستان ۲۰۲۳ به نصف کاهش یافته است. زنجیرههای تامین متزلزل هستند. کشتیهای حامل مواد غذایی مجبور به دور زدن آفریقا هستند و خطر تحویل محموله پس از تاریخ انقضای آن را دارند. بهطور قابل پیشبینی، تورم در سراسر حوزه کشاورزی اتحادیه اروپا به ارزش ۷۰ میلیارد یورو به سرعت در حال افزایش است. غولهای بیمه مستقر در غرب کاملاً قوانین محاصره محدود انصارالله را درک میکنند. برای مثال کشتیهای روسی و چینی برای عبور از دریای سرخ، آزاد هستند. شرکتهای بیمه جهانی فقط از پوشش کشتیهای ایالات متحده، بریتانیا و اسرائیل خودداری کردهاند و این یعنی دقیقاً همان چیزی که یمنیها میخواستند. بنابراین، ایالاتمتحده، بهطور قابل پیشبینی، روایت تحول را به یک دروغ بزرگ تغییر داده و اعلام کرده که انصارالله به کل اقتصاد جهانی حمله میکند.
واشنگتن تحریمها علیه یمن را افزایش داد که البته این تحریمها برای حوثیها موضوع مهمی نیست. علاوه براین واشنگتن حملات خود را نیز افزایش داد و از رهبران کشورهای جنوب جهانی خواست خطوط کشتیرانی را باز نگه دارند. هدف از این اقدام آمریکاییها این بود که جنوب جهانی را وادار کند تا حمایت خود را از استراتژی انصارالله کنار بگذارد.
در واقع این واشنگتن است که دریای سرخ را محاصره کرده است. خود واشنگتن نیز در امان خواهد ماند چراکه کشتیرانی ایالات متحده به مسیرهای تجاری اقیانوس آرام وابسته است نه مسیرهای غرب آسیا. ناامنی دریای سرخ بهویژه برای مشتریان آسیایی و بهخصوص اقتصاد اروپا، ناامنی ایجاد میکند. اقتصاد اروپا از پیش نیز قبلاً ضربههای سنگین تحریمهای انرژی روسیه را تحمل کرده است. همانطور که مایکل هادسون آن را تفسیر کرده است، این احتمال قوی وجود دارد که نئوکانها که مسئول سیاست خارجی ایالات متحده هستند، واقعاً بخواهند یمن و ایران مثلثالاقصی را اجرا کنند چراکه اگر اینطور شود «این خریداران اصلی انرژی در آسیا نظیر چین و سایر کشورهای آسیایی است که قرار است آسیب ببینند. این مسئله به ایالات متحده قدرت بیشتری برای کنترل عرضه نفت بهعنوان یک ابزار چانهزنی در تلاش برای مذاکره مجدد در چارچوب این نظم جدید بینالمللی میدهد.» این در واقع، همان شیوه کلاسیک امپراطوری آشوب است.
هیچ گواهی وجود ندارد که پنتاگون بداند موشکهای تاماهاوکی که شلیک میکند چه تاثیری بر یمنیها خواهند داشت. حتی چندصد موشک هم چیزی را تغییر نخواهد داد. انصارالله که پیش از این هشت سال قدرتِ آتش بیوقفه آمریکا، بریتانیا، عربستان و امارات را تحمل کرده و اساساً پیروز شده است، بعید به نظر میرسد که امروز بهخاطر چند حمله موشکی تسلیم شود.
گوش دادن به اینکه چگونه عبدالعزیز بنصالح حبتور، تصمیم انصارالله را برای محاصره اسرائیل «براساس جنبههای انسانی، مذهبی و اخلاقی» توصیف میکند، کاملاً روشنگر است. او بهطور اساسی از عبارت «مردم ما در غزه» استفاده میکند و یادآوری میکند که دیدگاه کلی «از دیدگاه محور مقاومت ناشی میشود». او با خوانش تاریخی دقیق، از ایجاد اسرائیل تا بحران سوئز و جنگ ویتنام را به یاد میآورد و عنوان میکند که چگونه «اسکندر کبیر به سواحل عدن و جزیره سقطری رسید، اما شکست خورد. چند کشور در طول تاریخ برای اشغال سواحل غربی یمن تلاش کردهاند و شکست خورده اند؛ از جمله بریتانیا.»
برای غرب و حتی اکثریت جامعه جهانی کاملاً غیرممکن است که ذهنیت یمن را بدون به خاطر آوردن چند واقعیت از دل تاریخ درک کنند.
ابنخلدون مورخ معاصر در زمان ظهور امپراطوری عرب میزیست. ابنخلدون، پیش از کانت بینش درخشانی را ارائه داد که گفت: «جغرافیا در تار و پود تاریخ نهفته است». او بر فلسفه اندلسی قرن دوازدهم، همچنین آثار سایر نویسندگانی که از آثار افلاطون تاثیر پذیرفته بودند، مسلط بود. او دریافت که چگونه افلاطون به قدرت اخلاقی بهعنوان یک نیروی بزرگ اشاره میکند.
«قدرت اخلاقی» برای غرب تنها یک ایده است، اما برای مردمان شرق یک فلسفه اساسی است. ابنخلدون درک کرد که چگونه تمدن آغاز شد و دائماً توسط مردمان خوب و بد ادامه یافت؛ مردمی که جهان طبیعی را درک کرده و به آن احترام میگذارند، سبک زندگی میکنند، با خون پیمان میبندند و با یک ایده انقلابی مشترک یا انگیزه مذهبی گردهم میآیند. ابنخلدون، برای توصیف این خصیصه از کلمه «عصبیه» استفاده کرد آنها را نیرویی تعریف کرد که مردم را به هم پیوند میدهد. مانند بسیاری از کلمات در عربی، asabiyya طیفی از معانی متنوع را به نمایش میگذارد. مسلماً مرتبطترین معنای روحیه تیمی و همبستگی قبیلهای است و این درست همان چیزی است که انصارالله به نمایش میگذارد.
ابنخلدون معتقد است وقتی قدرت عصبیه بهطور کامل ظهور و بروز یابد و به فراتر از قبیله برسد، مجموع اجزای آن قدرتمندتر شده و میتواند به عنوان کاتالیزوری برای تغییر شکل تاریخ ایفای نقش کند و این تغییر شکل تاریخ میتواند در قالب ساختن یا شکست امپراطوریها، شکوفا کردن تمدنها یا فروپاشی آنها نقش ایفا کند. به نظر میرسد که ما قطعاً در عصر عصبیه زندگی میکنیم که حالا به واسطه قدرت اخلاقی مقاومت یمن بار دیگر ظهور یافته است. امروز اینطور به نظر میرسد که انصارالله بهطور ایدئولوژیک خطر صهیونیسم را درک کرده است و حالا یمنیها عملاً تنها کسانی هستند که از نظر عملی سعی در متوقف کردن آن دارند.
جالب اینکه یمنیها قدرت تسلیحاتی خوبی نیز دارند. موشکهای کروز ضدکشتی آنها شامل صیاد و قدس Z-O (برد تا ۸۰۰ کیلومتر) و المندب ۲ (برد تا ۳۰۰ کیلومتر) است. موشکهای بالستیک ضدکشتی آنها شامل تانکیل (برد تا ۵۰۰ کیلومتر)، آصف (برد تا ۴۵۰ کیلومتر)؛ و البحرالاحمر (برد تا ۲۰۰ کیلومتر) است که بخش جنوبی دریای سرخ و خلیج عدن را پوشش میدهد. حوثیهای یمن که ستون فقرات مقاومت انصارالله را تشکیل میدهند، تقریباً یکسوم جمعیت یمن را تشکیل میدهند. حفاظت از مذهب زیدی (نه شیعه و نه سنی) آنها؛ مبارزه برای خودمختاری استان صعده؛ و تلاش برای احیای امامت زیدی که قبل از انقلاب ۱۹۶۲ یمن پابرجا بود، از اهداف حوثیها است. جای تعجب نیست که انصارالله به شدت با اعراب دستنشانده آمریکا بهویژه آنهایی که در دولت ترامپ توافقی برای عادیسازی روابط با اسرائیل امضا کردند، میجنگد.
جنگ عربستان و امارات علیه یمن، که از حمایت آمریکا نیز برخوردار بود هفت سال طول کشید و به باتلاقی برای مهاجمین تبدیل شد و حدود ۶ میلیارد دلار هزینه روی دست ریاض گذاشت. این جنگ با یک آتشبس متزلزل در سال ۲۰۲۲ و پیروزی عملی انصارالله به پایان رسید. لازم به ذکر است که یک توافقنامه صلح میان حوثیها و عربستان امضا شده، اما بهرغم تلاشهای عربستان برای امضای یک توافق دائمی، این اقدام به واسطه عملیات نظامی آمریکا غیرممکن شده است. اکنون انصارالله روندهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک را نهتنها با چند موشک و پهپاد، بلکه با زیرکی استراتژیکی، زیرورو کرده است. برای استناد به حکمت چینی، صخرهای را تصویر کنید که مسیر یک رودخانه را تغییر میدهد و سپس مسیر یک رودخانه عظیم را تغییر میدهد.
شاید بتوان گفت که مشارکت استراتژیک روسیه، چین و ایران نیز ممکن است به انصارالله کمک کرده باشد. اکنون آمریکا بار دیگر به تنظیمات کارخانه خود یعنی استفاده از نیروی نظامی بازگشته است. با این حال، انصارالله همیشه میتواند با پایبندی محکم به روایت خود، فشار را افزایش دهد و با پایبند ماندن به ملاحظات اخلاقی و ایدئولوژیک خود، افغانستان دومی را به آمریکا تحویل دهد که در مقایسه با آن، عراق و سوریه مانند تعطیلات آخر هفته در دیزنیلند به نظر میرسند.