سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: چند وقتی است جماعتی که از سوراخ شدن لایه اوزون تا دلار بالای پنجاه هزار تومان را به گردن خاتمی و میرحسین و هاشمی و روحانی میاندازند شروع کرده اند که: آی چه نشسته اید که همه تندرَویهای این مملکت زیر سر این جماعت بوده و اگر جایی تحجر و خشک مغزی و طالبان بازی دیدید، بدانید که سنگ بنایش را این جماعت گذاشته اند.
مثال هم میزنند که فیلم برزخیها را همینها پایین کشیدند و محسن مخملباف که سردسته تندروها بود رفیق همینها بود و اصلا همینها بودند که هنرمندان پیش از انقلاب را بیکار کردند و دعوای آستین کوتاه و روسری را در این مملکت راه انداختند. پُر بیراه هم نمیگویند. منتهی مثل همیشه قسمتی از واقعیت را میگویند نه همه آن را. درست مثل شبکه من و تو. مثل برنامه تونل زمان که فقط دو تا خیابان را از زمان پهلوی دوم نشان میدهد تا آنهایی که نه تاریخ خوانده اند و نه اهل تاملند با خودشان بگویند:ای وای سی و پنج شش میلیون ایرانی در بهشت برین زندگی میکردند و با انقلاب به خاکستر نشستند. البته که اوضاع فاجعه بار اقتصادی مردم ایران در حال حاضر در باور آن حرفهای عوامانه بی تاثیر نیست، اما اهل انصاف میدانند که در پس آن چه تونل زمان به ما نشان میدهد و دروغ هم نیست چه حقایقی نهفته بود.
یست که نداند نه تنها آقای خاتمی و هاشمی که خیلی از آدمهایی که بعدها از آزادی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سخن گفتند در ابتدای انقلاب جزو نیروهای تندرو محسوب میشدند. بر منکرش لعنت، اما همه تندرویهای مملکت را به پای آنان نوشتن بی انصافی است. حقیقت این است آنها هم مثل خیلیهای دیگر درک و فهمی ابتدایی از اخلاق و سیاست و فرهنگ و حکومت دینی و بسیاری دیگر از مفاهیم داشتند. بعضی هایشان خیلی جوان بودند. بعضی هایشان تجربه هایشان کم بود و هنوز چیزی از دنیا ندیده بودند.
بعضی هایشان تا چشم باز کرده بودند افتاده بودند وسط مبارزه و هیجانات انقلابی و اصلا فرصت تامل و درنگ پیدا نکرده بودند. بعضی هایشان هنوز چهار تا کتاب درست و حسابی نخوانده بودند و با شنیدن چهار سخنرانی انقلابی و مهیج از دکتر شریعتی فکر میکردند علامه دهرند. بعضی هایشان افتاده بودند وسط جو بازگشت به خویشتن و فکر میکردند باید جدی جدی از حیث تاریخی برگردند به ۱۴۰۰ سال پیش و فهمی از دنیای متجدد و فقه پویا و این حرفها نداشتند. بعضی هایشان هم میخواستند همرنگ جماعت شوند تا رسوای خاص و عام نگردند. خلاصه آن که هر کس به طریقی افتاده بود توی میدان مسابقه تندروی و آنها که خردک عقلی داشتند و میدانستند تحجر ریشه دین و دنیای مردم را میسوزاند سخت غریب افتاده بودند.
علاوه بر همه این ها، بعضی از آدمهایی که این روزها متهم میشوند به مقابله با سینمای قبل از انقلاب و هنرپیشههای مرسوم به فیلمفارسی، میخواستند سینما را برای بزرگان و زعمای آن زمان جا بیندازند. آنها کار دشواری را در پیش رو داشتند. سینما در نظر برخی از اهل شریعت که در آن روزگار خیلی زورشان بیشتر از حالا بود از اساس عین نجاست بود. فکر کنید حالا عدهای بخواهند چنین پدیدهای را تطهیر کنند و برایش جشنواره راه بیندازند و از آتش سوزی سینماها در اوایل انقلاب که امری رایج بود سینما را به امری حلال و مشروع بدل کنند. چه باید میکردند؟ قطعا آنها هم اشتباهات هولناکی مرتکب شدند، اما باید وضعیت آنها را هم در نظر گرفت و مثل روزنامه کیهان و برنامه تونل زمان فقط بخشی از واقعیت را به مردم نشان نداد. تازه اگر بخشی از آن تندرویها را اقتضای انقلاب و کم سوادی جامعه ایرانی و فقدان تجربه حکومت داری بدانیم با تندرویهای امروز چه کنیم؟
اگر نیروهای انقلاب در آن روزگار با هنرپیشههای قبل از انقلاب نامنصفانه رفتار کردند با تندروهایی که حرمت هیچ کس را رعایت نمیکنند و جز خودشان و اطرافیانشان همه را کافر حربی میدانند چه باید کرد؟ چند روز پیش دوست عزیزم حسین قره به ادعاهای عجیب روزنامه کیهان و رفتار آنها با هنرمندان در همین چند ساله به تفصیل پرداخته بود. تکرار مکررات نمیکنم، اما فقط یک نکته که فکر میکنم تامل در آن خالی از لطف نباشد و آن هم این که اصلا همه ادعاهای این دوستان خودارزشی پندار کاملا درست و دقیق و منصفانه و عالمانه، فقط بی زحمت برای یک بار هم که شده به ما پاسخ بدهند در آن هنگام که خاتمی و میرحسین و هاشمی و روحانی و مخملباف تندرو بودند خودشان مشغول چه کاری بودند؟
مثلا حسین شریعتمداری در آن روزگاران مشغول ترجمه اعلامیه حقوق بشر بود؟ یا این که داشت رساله دکترایش را درباره جامعه مدنی به رشته تحریر در میآورد؟ یا آن فیلمساز عزیزی که از همین قماش حرفها میزند در آن روزگار به دنبال بازگشت فروزان و ایرن و بهروز وثوقی و محمدعلی فردین به سینمای ایران بود؟ یا وقتی عدهای از تندروها مشغول مبارزه با بی حجابی بودند این عزیزان در دفاع از حجاب اختیاری در خیابانها شعار میدادند؟ حضرت بیدل میفرماید: کس عیب کس نبیند تا بی حیا نباشد. خوب است آدمیزاد وقتی دارد عیب و ایراد دیگران را توی بوق و کرنا میکند چند ثانیهای هم به قیافه خودش در آیینه نگاهی بیندازد. فقط چند ثانیه.