سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: این که آدمیزاد از یک سیاستمدار خوشش نیاید و اصلا از منظر او یک سیاستمدار خائن باشد هیچ ایرادی ندارد. این که آدمیزاد عقیده اش را مبنی بر خائن بودن یک سیاستمدار از یک تریبون رسمی اعلام کند بازهم هیچ ایرادی ندارد. اما لگد زدن به سیاستمداری که حمله کردن به او نه تنها هیچ هزینهای ندارد بلکه تحسین و تشویق و صله هم در پی دارد نه تنها ایراد دارد که نشانه ناجوانمردی و بی مروتی است.
باز تا این جایش هم شاید قابل تحمل و توجیه باشد، یعنی ممکن است حمله کننده بگوید من عقیده ام چنین است و اگر از سر اتفاق دیگرانی هم که صاحب قدرتند از حرفهای من خوششان میآید من مقصر نیستم. طیب الله. اما این که طرف میآید و از پای زدنِ بر افتاده حماسه میسازد و منت این حماسه باشکوه را بر سر من و شما میگذارد، دیگر ماجرا خیلی حال بهم زن میشود. مصداق آن چه گفتم این روزها آن قدر زیاد شده که اشاره به یکی از مصادیق میتواند اجحاف! در حق دیگر مصادیق باشد، اما اگر خیلی مشتاقید تا حتما نمونهای عینی در ذهن داشته باشید شما را به حرفهای پسر آقای شمقدری در شبکه افق حواله میدهم. آقا زاده آقای شمقدری در لحظات پایانی برنامه با لحنی مضحک دیپلماسی دولت پیشین را به سخره گرفت و بعد هم مدعی شد که این بغضها سالها در گلویم مانده بود و موفق شدم آن را بر زبان بیاورم؛ و لابد توقع دارد بابت این حرکت دلاورانه مدال شجاعت هم دریافت کند.
یادم هست چند سال پیش به اصرار فرهاد عشوندی رفتیم به دفتر یکی از سریال سازان جوانی که از همین نسل بود. نسلی که خودش را انقلابی ناب میداند و معتقد است بزرگان نظام و انقلاب چنان که آنها انقلاب را فهمیده اند درک نکرده اند. فیلمساز جوان و انقلابی معتقد بود با طرح مفاسد آقازادهها کاری کرده است کارستان و توقع داشت من هم به عنوان نویسندهای که خیر سرم دغدغه عدالت دارم از آن حرفها خوشم بیاید. همان اول ماجرا گفتم این حرفها آن هم در این زمانه، درست مثل این است که کسی بیست سال بعد از انقلاب بیاید توی خیابان و بگوید مرگ بر شاه و بعد هم فکر کند عجب حرکت انقلابی و متهورانهای انجام داده است. هر شعاری اگر در زمانه خودش سر داده نشود به کاریکاتور بدل میشود. مردم خیلی وقت است از شعار علیه آقازادهها گذشته اند.
علت این که از بسیاری از این شعارهای شبه انقلابی هم حمایتی صورت نمیگیرد همین بی وقت سر دادن این شعارهاست. بسیاری از مردم زمانی خواستار این بودند که به شایعاتی که پیرامون فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی وجود دارد رسیدگی شود. در آن زمان هیچ کس به سراغ فرزندان آقای هاشمی نرفت. حضرات وقتی به سراغ مهدی و فائزه رفتند که هیچ کس صداقت آنها را باور نکرد و اغلب مردم آن برخوردها را به حساب تسویه حساب سیاسی با مرحوم هاشمی گذاشتند.
کاسبانِ شعارهای انقلابی خوب میدانند به چه کسی بد و بیراه بگویند و مهمتر این که در چه زمانی بد و بیراه بگویند؛ و جالب این که این دشنامها را بلافاصله فاکتور هم میکنند. یعنی علاوه بر آن که با فحش دادن به کسانی که هیچ هزینهای برای آنها ندارد ادای اپوزسیون را در میآورند، بابت این دشنه و دشنامهایی که نثار سیاستمداران مغضوب و از قدرت افتاده و به حاشیه رانده شده میکنند، جایزه هم دریافت میکنند. نوش جانشان، اما این که فکر میکنند مخاطبان آنها باید بابت چنین روحیه کاسب کارانهای به آنها مدال قهرمانی بدهد دیگر خیلی رو میخواهد.