سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: هرچه دولتها ناتوانتر باشند به این امور نمایشی محتاج ترند. فی المثل حالا که مهاجرت از ایران به شکل فاجعه آمیزی دارد افزایش پیدا میکند و روزنامه رسالت از انگیزه مهاجرت در دانش آموزان دبستانی گزارش میدهد باید نمایشی ترتیب داد تا به دیگران بگویند نه تنها مهاجرتی در کار نیست بلکه خیل عظیمی از هم وطنانمان سودای بازگشت به ایران را در سر دارند. گواهی میخواهید؟ چه گواهی بالاتر از این که خواننده محبوب بسیاری از ایرانیان جناب نصرالله معین که به معین معروف است قرار است به ایران برگردد و نه تنها قرار است برگردد بلکه ممکن است شرایط کنسرت گذاشتن برای ایشان نیز فراهم شود.
این که اصلا چه کسی نخستین بار چنین موضوعی را طرح کرده اصلا مهم نیست. این که معین واقعا میخواهد برگردد و یا این که این حرف ساخته و پرداخته خبرنگاران همسو با دولت است بازهم مهم نیست. مهم این است که دولت فعلا به این پروپاگاندا به شدت محتاج است. پیشاپیش هم همه میدانند که نه معین برمی گردد و نه اگر هم برگردد امکان اجرای برنامه خواهد داشت، اما با این حال دولت به این حرفها نیاز دارد؛ و مگر خدا بیامرز حبیب توانست در مملکت خودش برنامه اجرا کند؟ نه! اما همین موضوع آمدن آن خدا بیامرز و مصاحبههای گاه و بی گاهش و دیده شدنش در بعضی از برنامههای رسمی و غیر رسمی باعث شد تا مدتی سرِ خلایق گرم باشد.
بعدها هم میشود گفت ما که آوردیمش، اما نگذاشتند. الحمدلله آن قدر نیروی خودسر و بی سر و باسر در این مملکت وجود دارد که هرچیزی را میتوان به گردن آنها انداخت و از خود رفع مسئولیت نمود. مهم این است که فعلا دولت انقلابی بیش از هر وقت دیگری نیاز دارد تا برای چندصباحی هم که شده سرپوش بگذارد بر اوضاع وخیم وضع موجود.
من و شما میدانیم بسیاری از هنرمندان در همین آب و خاک برای گرفتن مجوز انتشار کتاب و برپایی کنسرت و ساخت فیلم و اجرای تئاتر به هزار جور مصیبت میافتند، اما دستگاه تبلیغاتی از بازگشت معین و احتمال اجرای کنسرت او خبر میدهد. حتی یک لحظه هم در خیال تصور کنید چنین اتفاقی رخ دهد آن وقت اصلا کسی جرئت دارد بگوید این دولت برای هنرمندان مانع تراشی میکند؟ وصف العیش نصف العیش. فعلا آن قدر اوضاع وخیم است که میتوان به همین فکر و خیالها هم دلخوش بود تا چند صباح دیگر هم خدا بزرگ است. نمایشی دیگر و روز از نو و روزی از نو.
اوضاع سینماها و نحوه اکران و وضعیت فروش فیلمها فاجعه آمیز است، اما دولت سعی میکند با استناد به فروش بالای چند فیلم به شدت نازل و فاقد هرگونه ارزشی بگوید در هیچ روزگاری سینماها تا به این اندازه رونق نداشته اند. در ظاهر هم راست میگویند، اما همه آنچه را که باید بگویند نمیگویند. فکر نکنید اوضاع فقط در زمینه فرهنگ از این قرار است. در ورزش هم اوضاع همین است. در اقتصاد و سیاست و مسائل اجتماعی هم. اصرار بر ساخت یک ورزشگاه بزرگ فقط و فقط سرپوشی است برای ناکارآمدی در حفظ و حراست از ورزشگاههای موجود. چرا کسی به همین ورزشگاه آزادی که هر روز یک جایش خراب میشود و حیثیت ورزش کشور را بر باد میدهد توجهی نمیکند؟ چرا از ورزشگاه امام رضا (ع) به درستی استفاده نمیشود؟
ورزشکاران ملی ما در کشتی و دو و میدانی و دیگر رشتهها باید به دستفروشی روی بیاورند، اما برای نمایش و پُز دادن، به فوتبالیستهای همیشه بازنده حواله واردات خودروهای میلیاردی داده میشود. آن هم در دولت محرومان؟ بله. دولت هرچه ناکارآمدتر نمایش کارآمدی اش بیشتر. هرکدام از شما میتوانید یکی دوجین از این مثالها بیاورید در اثبات آنچه گفته شد. فکر میکنید دولتمردان محترم این چیزها را نمیدانند؟ احتمالا بهتر از من و شما میدانند، اما چه میتوانند کرد؟
زان پیش که دست و پا فروبندد مرگ
آخر کم از آن که دست و پایی بزنی؟