سه سال پس از مرگ مرموز مرد ثروتمند و شریکش در یک کارگاه اطراف تهران، پرونده در حالی به دادسرای محل حادثه برگردانده شد که تحقیقات جنایی در دادسرای پایتخت به نتیجه نرسید.
به گزارش ایران، ۱۸ مهر سال ۹۹، صدای فریاد کمکخواهی مرد جوانی از کارگاه تعمیرات یخچال تریلر، به گوش رسید. افرادی که داخل کارگاه بودند، خود را به مرد جوان رسانده و با بدن نیمهجان او و یکی از دوستانش مواجه شدند. آنها بلافاصله با اورژانس تماس گرفتند، اما زمانی که امدادگران وارد محل شدند، مرگ هر دو نفر را تأیید کردند.
با اعلام موضوع به پلیس، پروندهای در اداره آگاهی غرب استان تهران تشکیل شد. نخستین بررسیهای تیم جنایی نشان میداد یک بطری مشروب الکلی کنار اجساد بوده است؛ بنابراین فرضیه مرگ مردان جوان به خاطر مصرف مشروب تقلبی قوت گرفت، اما زمانی که اجساد به پزشکی قانونی منتقل شدند، آزمایشات نشان داد که هر دو مرد بر اثر مصرف سیانور جانشان را از دست دادهاند.
در ادامه تحقیقات مشخص شد، یکی از قربانیان به نام حسن، پسر یک مرد کارخانهدار است، اما در کارگاهی که متعلق به پسرعمههایش بود اقدام به خرید و فروش ماشین و تعمیر یخچالهای تریلر و فروش آنها میکرد. نفر دوم نیز، شریک و دوست حسن بود که روز حادثه برای محاسبات کاری پیش او آمده بود، اما پس از خوردن مشروب حاوی سیانور جانش را از دست داده بود.
وجود سیانور در مشروبات الکلی، فرضیه قتل را مطرح کرد و پرونده به دادسرای جنایی پایتخت ارسال شد. تیم جنایی ردیابی برای شناسایی فروشنده مشروب را آغاز کرد، اما درنهایت به مرد قصابی در پایتخت رسید. وقتی پرونده با نیابت قضایی به شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت فرستاده شد به دستور بازپرس محمدمهدی براعه، مرد قصاب بازداشت، اما منکر فروش مشروبات الکلی شد و گفت من برای حسن گوشت میبردم و از فروش مشروب خبری ندارم.
با آزادی مرد قصاب در حالی که بررسیها برای شناسایی فروشنده مشروبات الکلی ادامه داشت، خانواده حسن با حضور در دادسرا ادعای جدیدی مطرح کردند و عروس خود را در مرگ پسرشان مقصر دانستند. آنها مدعی بودند فریبا مدتی پس از مرگ حسن ازدواج کرده است. از طرفی اظهار داشتند یکی از بستگان عروسشان در کار خرید و فروش مشروب بوده است.
به دنبال اظهارات خانواده حسن، زن جوان به دادسرا احضار شد، اما در تحقیقات گفت: پدر شوهرم کارخانهدار و ثروتمند بود، اما آنها با هم اختلاف داشتند به حدی که پدرش او را از کارخانه بیرون کرد و اجازه نداد شوهرم در آنجا کار کند. او هم به کارگاه پسرعمههایش میرفت. همسرم گاهی مشروب مصرف میکرد، اما از زمانی که بچههایم به دنیا آمدند او دیگر مشروب نخورد تا دو سال قبل از مرگش.
در دوره کرونا یکبار همسرم احساس بیماری کرد و از داخل خودرواش مشروب آورد و کمی خورد. بعد هم بطری را داخل یخچال گذاشت، از آنجا که در بطری محکم بسته نشده بود، مشروبات داخل یخچال ریخت و یخچال را نجس کرد.
فردای آن روز که داشتم یخچال را تمیز میکردم عصبانی شدم و به او پیام دادم یک یخچال دیگر بخر تا از دست این یخچال خلاص شوم.
زن جوان در حالی که به کارگر همسرش مشکوک بود، گفت: شوهرم کارگری به نام سیروس داشت که البته کارگر پدرش هم بود. روز حادثه و چند دقیقه قبل از اینکه حسن و دوستش به کارگاه بروند تا به حسابهایشان رسیدگی کنند او وارد مغازه شده و به محض اینکه همسرم و شریکش وارد شدند او از آنجا خارج شده البته زمانی که حال همسرم و دوستش بد شده نیز او خودش را به آنجا رسانده بود و تمام این صحنهها را دوربینهای مداربسته کارگاه ضبط کرده بودند. پلیس هم با دیدن فیلمها سیروس را بازداشت کرد. اما پدر شوهرم با این بهانه که سیروس اعتیاد به شیشه دارد و میتواند برای من و بچههایم مزاحمت ایجاد کند به او رضایت داد و سیروس آزاد شد، اما تصور میکنم سیروس در مرگ همسرم نقش دارد.
به دنبال اظهارات زن جوان، با توجه به اینکه محل حادثه و مظنونان دیگر پرونده در خارج از تهران هستند، پرونده با قرار عدم صلاحیت از سوی بازپرس جنایی به دادسرای محل ارجاع شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.