فرارو- بیش از سه ماه از اجرای موفقیت آمیز عملیات "طوفان الاقصی" (هفتم اکتبر) و متعاقبا آغاز حملات همهجانبه ارتش اسرائیل به نوار غزه میگذرد. بسیاری از تحلیلگران مسائل نظامی و امنیتی بر این باورند که عملیات هفتم اکتبر، تا حد زیادی شکافهای عدیده در ساختارهای رژیم اسرائیل را برملا کرد. به حدی که بایستی اسرائیلِ پس از این عملیات را کنشگری متفاوت در مقایسه با دوره قبل از آن در نظر گرفت.
به گزارش فرارو، حملات گسترده اسرائیلیها به نوار غزه در جبهههای گوناگون نیز تاکنون موجب کشته شدن قریب به ۲۳ هزار غیرنظامی فلسطینی و زخمی شدن بیش از ۵۷ هزار تن دیگر شده است. البته که اغلب شهدا و مجروحان را نیز زنان و کودکان تشکیل میدهند. در این میان، آمارهای رسمی تا اواخر ماه دسامبر(آذر) نیز حاکی از ویرانی تقریبا ۷۵ درصدی ساختمانهای شمال نوار غزه است.
زیرساختهای غیرنظامی نوار غزه نظیر تاسیسات آب و فاضلاب، نیروگاههای برق، خدمات شهری، و امکانات حوزه بهداشت و درمان در نوار غزه هم تا حد زیادی دچار خسارت و ویرانی شده اند. با این همه، یکی از نکاتی که پس از گذشت بیش از سه ماه از آغاز جنگ، خودنمایی میکند این است که ارتش اسرائیل هنوز نتوانسته به اهداف تعیین شده خود، دست پیدا کند.
در واقع، نَه حماس نابود شده، نَه اسرای اسرائیلی آزاد شده اند و نه ادعاهای اسرائیل مبنی کنترل برخی مناطق در شمال غزه قابل باور است. در این میان، نکته قابل تامل اینکه شدت مخالفتها در عمق اراضی اشغالی چه از سوی افکار عمومی و چه جریانهای مخالف با نتانیاهو و افراطیون متحد با وی نیز افزایش پیدا کرده است.
در این میان، به تازگی دادگاه عالی رژیم اسرائیل، قانون موسوم به "لغو برهان عدم معقولیت" را که پیشتر پارلمان اسرائیل (کِنست) آن را به عنوان بخشی از لایحه اصلاحات قضایی نتانیاهو تصویب کرده بود و نظارت بر نخست وزیر و دولت مستقرش را به حدقل ممکن میرسید، باطل کرده است. بسیاری از تحلیلگران این رویداد را زلزله بزرگ سیاسی ارزیابی کردند. این تحول نشانهای عینی از جریانِ مخالفتهای پنهان علیه نتانیاهو و متحدانش قلمداد میشود.
رژیم اسرائیل در وضعیت کنونی صرفا در زمینه مدیریت افکار عمومی، با مشکل رو به رو نیست. بلکه دولت آمریکا به عنوان اصلیترین حامی تل آویو نیز با چالشهای گستردهای در حمایتهای خود از اسرائیل رو به رو است. اگر تاثیرات منفی تداوم جنگ غزه بر شانسهای انتخاباتی بایدن را کنار بگذاریم، آمریکا به دو دلیل عمده، فرسایشی شدن جنگ غزه را حامل خسارتهای سنگین علیه خود میبیند.
مرکز افکار سنجی عربی که از جمله نهادهای قابل اتکا در زمینه نظرسنجیهای مختلف در کشورهای عربی است، به تازگی یافتههای یک نظرسنجی خود از مردم تونس را در سه هفته قبل و همچنین سه هفته پس از عملیات هفتم اکتبر، منتشر کرده است. در این نظرسنجی، سعی شده دیدگاه مردم تونس نسبت به آمریکا و رهبران جهان عرب و دولتهای چین و روسیه و همچنین ایران، مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد.
در دوره پس از عملیات هفتم اکتبر در قیاس با دوره قبل از آن، ایران و مقامات عالی ایران، از جمله دولت و شخصیتهایی بوده اند که در جهان عرب، حتی در برخی شاخصها، از وضعیت به مراتب بالاتری در مقایسه با افرادی نظیر محمد بن سلمان (ولیعهد عربستان) و یا محمد بن زاید (رئیس امارات متحده عربی) برخوردار شده اند.
دیدگاه مردم تونس نسبت به کشورهایی که اقدام به عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل کرده اند تا حد زیادی منفی شده و دیدگاههای منفی نسبت به آمریکا، در بالاترین سطح خود قرار گرفته است. در این میان، محبوبیت چینیها و روسها نیز در میان مردم تونس افزایش پیدا کرده است. نکته قابل تامل اینکه تونسیها به مراتب بیشتر از دوره قبل از عملیات هفتم اکتبر، موافق با استفاده از زور علیه اسرائیل شده اند. ممکن است این مساله مطرح شود که یافتههای یک نظرسنجی در یک کشور خاص عربی، نمیتواند مبنایی برای صدور یک حکم کلی باشد.
مرکز افکار سنجی عربی در پاسخ به این مساله تاکید میکند که کشور تونس از جمله کشورهایی در جهان عرب است که دیدگاهی باز را نسبت به قدرتهای شرقی و غربی جهان نمایندگی میکند. در عین حال، بر اساس نظرسنجیهای پیشین در این کشور، دیدگاههای کلی مردم تونس، تا حد زیادی با دیدگاههای حاکم در دیگر کشورهای عربی همسو بوده و نمودی عینی از تفکرات و تمایلات آنها را هم به نمایش گذاشته است.
از این رو، تداوم جنگ غزه، میتواند هم به تصویر آمریکاییها در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا آسیبهای جدی وارد کند و هم راه را برای قدرت گیری هر چه بیشترِ رقبای بین المللی آمریکا در این مناطق باز کند. در عین حال، نباید فراموش کرد که وجودِ حکومتهای خودکامه در اغلب کشورهای عربی منطقه که هیچ نسبتی با آرا و دیدگاههای مردم خود ندارند ولی با دولت آمریکا روابط راهبردی و تنگاتنگی دارند، میتواند پالسهای هشدار را به این قبیل حکومتها و واشنگتن مخابره کند که بهتر است هر چه سریعتر فکری به حال شکستن جوِ بسیج گسترده افکار عمومی در کشورهای عربی علیه خود کنند.
آمریکاییهای همواره نگرانی جدی خود را از پیشرفتهای قابل توجه در برنامه هستهای ایران اعلام کرده اند. با این حال، در وضعیت کنونی که صهیونیستها در غزه و همچنین از سوی جنوب لبنان با چالشهای جدی رو به رو هستند، عملا تا حد زیادی توان تقابل و ارسال پالس هشدار خود به تهران را ضعیف شده میبینند. در عین حال، دولت بایدن نیز به دلیل گرفتاریهای جدی خود در اوکراین و البته منازعات راهبری با چین در شرق آسیا و منطقه ایندو-پاسفیک، نمیتواند دیگر کارتهای تهدیدآمیزی را همچون قبل رو کند.
حال در این فضا، هر چه جنگ غزه فرسایشیتر شود، به عزم تئوریسینها و تحلیگران غربی و به طور خاص آمریکاییها، شانس و بخت ایران جهت حصول پیشرفتهای بیشتر در حوزه توانمندیهای اتمیاش و حتی آنچه آنها دستیابی به کلاهکهای اتمی عنوان میکنند، بیشتر خواهد شد. چنانکه ترامپ نیز مدعی شده است که در بدبینانهترین حالت، ایران تنها یک ماه با دستیابی به سلاحهای اتمی فاصله دارد.
در این زمینه برخی تحلیلگران غربی به این مساله نیز اشاره میکنند که اکنون هیچ اجماع گسترده بینالمللی نیز علیه ایران و فعالیتهای اتمی آن وجود ندارد. معادلهای که تنها یک پیام را مخابره میکند: خط قرمزهای تعیین شده از سوی واشنگتن علیه تهران در پرونده اتمی، کمرنگ و بی اعتبار شده اند و به زعم تحلیلگران آمریکایی این وضعیت تنها در صورتی تغییر میکند که حدی از ثبات، بار دیگر به سطح منطقه بازگردد و اولویتها از دید آمریکا و متحدانش بازتعریف شوند.