عباس عبدی در اعتماد نوشت: مخاطب این یادداشتم فعالان رسانهای در جناح اصولگرایان و طرفداران وضع موجود هستند. برداشت بنده این است که عملکرد شما نه تنها به بهبود وضع جاری کمک نمیکند، بلکه موجب تضعیف بیشتر دولت و مجلس خودتان هم میشود. احساس میشود که شما در مواجهه با واقعیت دچار درماندگی آموخته شده گردیدهاید. چنین یاد گرفتهاید که از هر کار دولت به هر قیمتی باید دفاع و توجیه کنید و هر نقد و نظر مخالفی را تخطئه نمایید.
در حالی که به خوبی میدانید وضع موجود اصلا مطلوب نیست و حمایت یا به تعبیر دقیقتر مالهکشی شما آن را بدتر میکند. زیرا مسوولان ناتوان را از این خیال باطل که وضعیت خوب است بیرون نمیآورد و مسوول این وضعیت، فعالان رسانهای اصولگرا نیز هستند. یکی از تفاوتهای سایر فعالان با شما در این است که آنان کمابیش انتقادهای خودشان را در دولتهایی که همسو بودند، طرح میکردند. به طور کلی اثرگذاری فعالان رسانهای محصول اعتماد مردم به آنان است. این اعتماد سخت به دست میآید و زود از دست میرود.
هنگامی که میبینند شما از هر اقدام بیربطی دفاع میکنید و بر خرابکاریهای موجود سرپوش میگذارید یا حتی سفیدنمایی یا مالهکشی میکنید، به شما بیاعتماد میشوند و دیگر حاضر نیستند حتی حرفهای معقول و متعارف شما را هم بپذیرند. اعتماد، سرمایه بسیار ارزشمندی است. فعال رسانهای یا هر رسانهای باید حفظ و توسعه آن را در هر اقدامی مورد توجه قرار بدهد. برخی از واکنشهای شما را که میبینم، احساس میکنم هیچ اهمیتی برای خودتان یا جامعهتان قائل نیستید؛ گویی مثل یک راننده تاکسی فقط باید مسافر و پرداختکننده اجرت را که دولت است به مقصد مورد نظرش برسانید. حتی حاضر نیستید که او را از گمراهی و بینتیجه بودن این مقصد آگاه کنید.
من نمیگویم که شما همچون فعالان رسانهای منتقد، علیه دولت نقد کنید؛ شما دفاع کنید، ولی از مواردی دفاع کنید که قابل دفاع باشد و مهمتر آنکه مواردی را که ضایع است، مالهکشی نکنید. اگر کاری بد است، توجیه و مالهکشی آن کار نه تنها آن را موجه نمیکند، بلکه یک کار بد دیگر به پرونده رسانهای شما اضافه میکند. برای آنکه کلیگویی نشده باشد، به چند موردی که در روزهای اخیر دیدم و حضور ذهن دارم اشاره میکنم.
چندی پیش نوشتم که: «سختترین کار برای یک مسوول که انرژی فکری زیادی هم میبرد، نشستن در جلسات سیاستگذاری است و سفر راحتترین کار آنان است.» ولی رسانه دولت عصبانی شده و آن را طعنه ضدمردمی دانسته است. بدون تردید اگر نزدیکترین دوستم مسوولی بود که در شرایط کنونی کشور با این اندازه بیبرنامگی به سفر میرفت، قطعا خیلی تندتر از این او را مینواختم.
آخر چند صد نفر جمع کردن یکجا و نام آن را استقبال گذاشتن، حتی اگر چند هزار نفر هم باشد، اتلاف وقت است و اتفاقا فعالان رسانهای طرفدار وضع موجود باید آن را نقد کنند. ولی نه تنها نقد نمیکنند که ناقدان را به تخطئهخوانی و نقدشان را طعنه ضدمردمی معرفی میکنند! شاید بهترین سفر ایشان همین سفر دیروز به کرمان باشد.
وزیر بهداشت به اتاق عمل زایمان میرود و عکسی میاندازد. هر کس که با اصول بیمارستان آشناست میداند که چنین کاری خلاف است حالا که طرح جوانی جمعیت نتیجه عکس داده با این نمایشها چه کمکی بر فرزندآوری میتوان کرد؟ بعد به جای نقد جدی او مالهکشی میکنند و از قول پرستار میگویند که زائو از حضور وزیر در اتاق زایمان خوشحال بوده؟! این توجیهات را چیزی جز خیانت حرفهای نمیتوان نامید.
بزرگترین رقم فساد تاریخ ایران در هفتههای اخیر برملا شده که صدر و ذیل آن فاجعه سیاستگذاری است؛ دریغ از یک نقد جدی از سوی فعالان و رسانههای طرفداران وضع موجود. نه تنها نقد جدی نکردهاند، بلکه با تمام توان آمدهاند بگویند که این مربوط به گذشته است؟! یا اصلا فسادی نیست و تخلف است و از این دست سفیدشوییها. گویی هیچ اعتباری برای خود قائل نیستند.
طرف را به خاطر انتشار یک فیلم رقص به همراه تعدادی دیگر با مشکل مواجه کرده و صفحهاش را در اینستاگرام بستهاند؛ دریغ از یک نقد جدی و حالا که دیدهاند اوضاع قمر در عقرب است، خود را به کوچه علیچپ زده و میگویند که این رقص فرصت است؟! و هیچ کدام هم متعرض این رفتارهای متناقض نمیشوند. همزمان میتوانند از دو چیز متناقض دفاع یا به هر دو حمله کنند!
معاون رییسجمهور ایجاد شغل را بر اساس تعریف مندرآوردی دولت و بر اساس سامانههای دولتی اطلاعرسانی میکند که ۸۵۰ هزار شغل تا اینجای سال ایجاد کردهاند، ولی دریغ از یک نقد فعالان رسانهای طرفدار دولت که مانع از این شیوههای آماردهی شوند، حتی همین حرفها را خیلی هم بازتاب میدهند.
یک قانون نوشتهاند که هزینههای بسیار سنگینی را بر کشور بار کرده و موجب تورم هم شده بلکه فرزندآوری بیشتر شود که نه تنها بیشتر نشده، کمتر هم شده. دریغ از یک نقد جدی از فعالان رسانهای اصولگرا. به جز موردی که در همین چند هفته گذشته در روزنامه جوان مطرح شد که امیدواریم ادامه یابد.
موارد از این دست زیاد است؛ ظاهرا هر کدام که مطلبی بنویسند فوری با فشار مواجه میشوند. دیدم که یکی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی توییت زده که: «به نظر میرسد انقلاب اسلامی در حال یک وضع حمل دردناک است.» چندان زمان نمیبرد که آن را حذف میکند.
اکنون هم لایحه بودجه به مجلس داده شده است، کمتر میبینیم که رسانههای آن طرف به طور جدی به اشکالات اصلی این بودجه و عملکرد دولت در مساله تورم، رشد اقتصادی ناپایدار، فقدان سرمایهگذاری، مساله ناترازیهای اساسی به ویژه در انرژی، مساله فقر و نابرابری و کسری بودجه بپردازند. در این مدت صدا از دیوار در آمده از آنان درباره فهم آلودگی هوا، دسترسی به اطلاعات و آمار و انتشار آنکه با موانعی مواجه شده، در نیامده است.
ظاهرا فعالان رسانهای هم به تنها پناهگاه که همان تقصیر دولت روحانی است، دلخوش کردهاند. فعالان رسانهای اصولگرا هم مثل مدیران دولتی شدهاند که به پرسشها و مسائل کماهمیت پاسخهای طولانی میدهند و برعکس در برابر پرسشهای مهم مثل اختلاس و ناکامیها و... یا سکوت میکنند و جوابهای بیربط و کوتاه میدهند یا فروتنانه میگویند نمیدانیم. آنان که جز بردن آبروی دیگران هنری نداشتند، حالا وکیل مدافع حفظ آبرو شدهاند.