احمد مازنی در اعتماد نوشت: از جملههای کلیدی امام خمینی (ره) همین جمله است. امام به عنوان رهبر انقلاب گروههای مختلف ملت را در مسیر رسیدن به اهداف انقلاب فراگیر مردم ایران منسجم کرد و مبارزات تاریخی این ملت را تا پیروزی نهایی و سقوط نظام استبدادی وابسته به بیگانه هدایت کرد.
حضور مردم ایران از روستاها تا کلانشهرها و اطاعت آنها از رهبری امام خمینی بر هیچ کس پوشیده نیست. در آن روزها مردم منتظر اعلامیهها، سخنرانیها و پیامهای امام بودند تا قیام خود را با رهنمودهای او تطبیق دهند و برای اقشار مختلف ملت در درستی یک اقدام کافی بود تا بدانند امام خمینی (ره) با آن موافق است. اما آن بزرگوار در اعلام مواضع خویش بر نظر مردم در شکل و نحوه اداره کشور چه قبل و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکید میکرد.
علاوه بر مواضع اعلام شده در نوفل لوشاتو، در اولین سخنرانی تاریخی خویش در بهشت زهرا اساس و بنیاد حکومت پهلوی و نظام سلطنتی را اینگونه به چالش کشید که «.. ما از این پیرمردهای هفتاد سال پیش از این، هفتصد سال پیش از این میپرسیم که شما نسبت به ما چه کاره هستید؟ شما به چه دلیل یک کسی را سلطان برای ما قرار دادید؟ چون ما خودمان در این زمان باید انتخاب کنیم. به مجرد اینکه در هفتصد سال پیش از این یک اشخاصی آمدند و یک کسی یا یک سلسلهای را سلطان کردند، این اسباب این میشود که نسبت به ما هم یک وضع عقلی قانونی داشته باشد؟ به چه دلیل؟ هر قانون این را بگوید غلط است که باید حتما شما تسلیم بشوید به آنی که هفتصد سال پیش از این روی عقل خودش یک چیزی را گفته است... به چه مناسبت آنها مقدرات شما را دست پسر رضاخان دادند؟ چه حقی، پدران ما چه حقی داشتند که یک همچو کاری بکنند؟ نه ما پدرانمان را وکیل کرده بودیم و نه خودمان وکیل کرده بودیم این وکلا را. اینها بیجا یک همچو کاری کردند.» (صحیفه امام خمینی ج ۴ ص ۵۱۴)
و در جمع خبرگان قانون اساسی به آنان گفتند: شما وکیل مردم هستید نه قیم مردم: «دموکراسی این است که آرای اکثریت و آن هم اینطور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولی آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمیخواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولی آنها نیستید. طبق آنطوری که خود ملت مسیرش هست... شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو عقیدهتان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت میخواهد اینطور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را میخواهد. ملت رای داده؛ رایی که داده متّبع است.» (صحیفه امام، ج ۹، ص ۳۰۵-۲۹۶)
و در مقام رد دیدگاههای آنها که پس از رفراندوم در اقلیت بودند و در کار اکثریت ملت اختلال ایجاد میکردند، گفتند: «خود ملت میزان است. مجلس موسسان اگر اعتبار دارد برای این است که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رای بدهد، لکن وکیل ملت حق دارد؟! این چه غلطی است! خود من حق ندارم تصرف بکنم در مالم، وکیل من حق دارد؟! ... وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند، والا چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد برای ۳۵ میلیون جمعیت رای بدهد؟ پنجاه نفر ـ ششصد نفر چه حقی دارد برای یک ملت ۳۵ میلیونی رای بدهد؟ این حق برای این است که شما میخواهید رای بدهید. رای شماست. میزان؛ رای ملت است. ملت یک وقت خودش رای میدهد. یک وقت یک عدهای را تعیین میکند که آنها رای بدهند: آن در مرتبه دوم صحیح است. والا مرتبه اول، حق مال خود ملت است... بهانهها را کنار بگذارید؛ از خدا بترسید؛ با ملت شوخی نکنید؛ رای مردم را هیچ حساب نکنید؛ مردم را به حساب بیاورید.» (صحیفه امام؛ ج ۸، ص ۱۷۳)
و در رد دیدگاه کسانی که سیاست را حق ملاها میدانستند، گفتند: «از قراری که من شنیدهام در دانشگاه بعضی از اشخاص رفتهاند، گفتهاند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. تا حالا میگفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند، این منافی با حق مجتهدین است، آنجا شکست خوردهاند حالا عکسش را دارند میگویند. این هم روی همین زمینه است، اینکه میگویند انتخابات از امور سیاسی است و امور سیاسی هم حق مجتهدین است هر دویش غلط است... بیدار باشید! توجه کنید! اینها با توطئههایشان میخواهند کار را انجام بدهند... آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است... این مطلب شکست خورده. حالا میگویند که سیاست حق مجتهدین است... یعنی مردم بروند سراغ کارشان... و چند نفر پیرمرد ملا بیایند دخالت بکنند.» (صحیفه امام؛ ج ۱۸، ص ۳۶۹-۳۶۷)
منصفانه قضاوت کنیم؛ در سنت بنیانگذار انقلاب که میزان را رای ملت میداند؛ مواضع بنیانگذار جبهه پایداری که رای مردم را زینتی میدانست چه محلی از اعراب دارد؟...