شما در تجربه این حس تنها نیستید. مردان نیز مانند هر فرد دیگری روشهای منحصربهفردشان در بیان احساسات را دارند و گاهی غرورشان درگیر میشود.
به گزارش راهنماتو، اما همیشه اینطور نیست که با سروصدای بلند یا سکوت این وضعیت را نشان دهند. گاهی با کوچکترین چیزها و عباراتی که در یک گفتگو از زبانشان جاری میشود میتوان این را فهمید. آیا شده این حرفها را بشنوید و با خودتان فکر کنید که «چه شده است؟» در این مقاله با ما همراه باشید تا به شما بگوییم مردانی که غرورشان آسیب دیده با چه عباراتی آن را نشان میدهند:
بیایید با واضحترین مورد شروع کنیم. شنیدهاید که میگویند: «درخواست کمک نشانه ضعف نیست؟» این عبارت شما را هم به فکر فرو برده است؟ چندبار تا کنون عینِ این عبارت که «به کمک نیازی ندارم» یا شبیه به آن را از مردی شنیدهاید؟
مردان معمولا آن را با صلابت خاصی میگویند. هنگام گفتن این عبارت غرور خاصی در صدایشان است. حقیقت آن است که این عبارت اغلب زمانی به سطح میآید که آنها با مشکلی در حال دستوپنجه نرم کردن هستند، اما از پذیرش آن نیز پرهیز میکنند. این روش آنها برای کنترل اوضاع است و برای اینکه نشان دهند به تنهایی میتوانند از عهده این مشکل بربیایند، حتی اگر چیزی در درونشان خلاف این را فریاد بزند.
دفعه بعدی که این عبارت را شنیدید یادتان باشد که ممکن است آنها فقط دارند از جایگاه غرور حرف میزنند تا با این کار درخواستشان برای کمک را بپوشانند.
این عبارت وقتی بیان میشود که اوضاع آنطور که باید پیش نمیرود. تصور کنید مردی در حال تعمیر چیزی است؛ شاید در حال تعمیر وسایل منزل یا سردرآوردن از چیزی است و کسی سعی میکند او را کمک کند. او به جای اینکه از کمک استقبال کند، میگوید: «ولش کن، خودم انجامش میدم.»
این عبارت معنایش این نیست که آنها میخواهند این کار را تنها انجام دهند؛ یک لایه عمیقتر دارد. این عبارت یعنی میخواهند از غرورشان در برابر فردی که میخواهد کمک کند محافظت کنند. مثل این است که قبول کمک به معنای پذیرش شکست و ضربه به خوداتکایی آنهاست.
این جملهای کلاسیک و آشناست. این عبارت مثل آن است که با واژگان شانه بالا بیندازید و تلاش کنید نشان دهید که اتفاق مهمی نیفتاده است. اما نکته اینجاست. وقتی مردی این جمله را میگوید، به خصوص وقتی که حس میکند غرورش جریحهدار شده است، معمولا معنایش برعکس است. یعنی خیلی مسئله مهمی است. این عبارت گاهی برای مخفی کردن غرور آسیبدیده یا حس شرمساری بیان میشود. این روشی مردانه برای نشان دادن بیتفاوتی است، درحالیکه در اعماق وجودشان وضع دیگری در جریان است.
این جمله به شکلی ظریف، اما همچنان پرقدرت میگوید: «نمیگذارم مغلوبم کند»، حتی اگر همین حالا مغلوب شده باشد. اگر این عبارت را شنیدید، سعی کنید که بین خطوط را بخوانید. ممکن است واقعا اتفاقی در جریان باشد که اهمیت زیادی دارد و مسئله مهمی است.
آیا در موقعیتی بودهاید که به نظر میرسد همه چیز در یک گرداب دارد فرو میرود، اما مردی هست که به شما میگوید: «نگران نباش همه چیز تحت کنترل است؟»
این عبارت را معمولا در لحظات استرس یا آشوب میشنوید. این عبارت اغلب ربطی به واقعیت موقعیت ندارد و بیشتر در راستای حفظ حس اطمینان از خود گفته میشود. بیان این جمله از سمت یک مرد، به خصوص زمانیکه غرورش خدشهدار شده است، بیانیه استقلال است، اصرار دارد بگوید که موقعیت را اداره میکند و مهم نیست اوضاع چقدر منکوبکننده باشد. درواقع استفاده از واژگان به مثابه سدی دفاعی و دور نگه داشتن اطرافیان از آسیب است.
در واقع، در لایههای زیرین یعنی «تمایلی ندارم نشان دهم چقدر در حال تقلا کردن هستم.» این جمله پردهای است که پشت آن مخلوط درهموبرهمی از انکار و اراده قرار دارد.
خیلی اوقات این جمله را شنیدهایم، درست است؟ جملهای کوتاه با بار سنگین. وقتی مردی میگوید: «نه خوبم»، به خصوص در بافتی که غرورش در خطر قرار گرفته است، این جمله به ندرت معنای واقعی خودش را میدهد. بیشتر بازتاب است، یک پوشش سریع برای طیفی از احساساتی که ممکن است در آن لحظه آمادگی مواجه شدن با آنها یا به اشتراکگذاریشان را نداشته باشد.
این جمله اغلب یک سپر محافظتکننده است که نه تنها از غرورشان بلکه از شکنندگیشان محافظت میکند. معنایش این است که «نمیخواهم با آنچه اکنون در دلم میگذرد باری روی شانههایت باشم» یا «راحت نیستم که بگویم چقدر حالم بد است.»
این جلمه نشانه ظریفی از غرور آسیبدیده است. این جمله نیز مکانیزمی دفاعی است که مردان را از پذیرش اینکه چیزی واقعا آزارشان میدهد، برحذر میدارد.
این جمله در پاسخ به انتقادها گفته میشود. اما معنایش خیلی عمیقتر از لجبازی است. این جمله توصیف هویت نیست بلکه مکانیزمی دفاعی است که درواقع فرد از طریق آن میگوید: «نمیخواهم این بعد از خودم را تغییر دهم. حتی اگر این بعد دارد به من ضرر وارد میکند.»
این جمله هم غرور آسیبدیده و هم مقاومت در برابر تغییر است.
وقتی مردی، به خصوص زمانیکه غرورش آسیب دیده چنین جملهای میگوید، منظورش توصیف وضع موجود نیست. بلکه این جمله بازتابی از کشمکشهای قبلی است و به او توان و قدرتش را در مقابله با چالشها یادآوری میکند. درواقع مثل این است که بگوید: «از عهده این یکی هم برمیایم، چون قبلا خیلی بیشتر از اینها را مدیریت کردهام.»
این عبارت روشی برای تقلیل دادن احساسات فعلیاش نیز هست، نشانه ظریفی مبنی بر اینکه او به خودش اجازه نمیدهد که موضوع فعلی را به طور کامل تصدیق یا با آن برخورد کند.
زنان هم این عبارت را میگویند: «من مثل دخترای دیگه نیستم!»، اما منظور از این جمله صرفا بیان تفاوتها نیست؛ بلکه برای ایجاد حس برتری نیز گفته میشود. یعنی با گفتن این جمله تلاش میکنیم به دیگری بفهمانیم که یکی مثل همه یا کلیشهای نیستیم و باید به شیوهای خاص با ما رفتار شود.
اما این جمله روشی ظریف برای پوشاندن ناامنیها یا دفاع در برابر انتقادها نیز هست. این جمله تلفیقی از غرور، میل به شناختهشدن و گاهی درخواستی ناگفته برای آن است که او را کلیشهای مثل همه نبینیم بلکه او را فردی منحصربهفرد و خاص در نظر بگیریم.
این جمله را وقتی میشنوید که اوضاع بر طبق انتظار پیش نمیرود. مردان این جمله را صرفا برای حفظ وجههشان نمیکنند. این جمله درواقع حرکتی استراتژیک است برای حفظ کنترل بر موقعیتی که ممکن است فراتر از درک آنها باشد. درواقع آنها میگویند که شکست بخشی از یک طرح بزرگتر بوده است. این تلاشی برای آن است که افسار صلاحیت و اختیار را همچنان در دست داشته باشند.
درست است که اعصاب بقیه از شنیدن این جمله در همه شکستها خرد میشود، اما درواقع این جمله مکانیزمی دفاعی برای کنار آمدن با شکست است.
پشت هر عبارتی جهانی از معنا خفته است. یادتان باشد صرفا واژهها نیستند که رد و بدل میشوند بلکه احساسات و تجربههایی هستند که در پشت این واژگان پنهان میشوند. آنچه گفته نمیشود به اندازه واژگانی که گفته میشوند اهمیت دارند.
گوش بدهید، همدلی کنید و از همه مهمتر با هم گفتگو کنید!