فراروـ شب یلدا یا شب چله که یکی از کهنترین جشنهای ایرانی است، آخرین شب از فصل پاییز و بلندترین شب سال است. درست از فردای این شب؛ یعنی اول دی ماه چله بزرگ زمستان آغاز میشود که تا تا دهم بهمن ماه طول میکشد و پس از آن چله کوچک آغاز میشود و تا اول ماه اسفند ادامه دارد. یلدا در لغت، واژهای سریانی به معنای تولد و زایش است. برخی از باستان شناسان با توجه به نقوش برجسته روی سفالینههای کشف شده، قدمت شب یلدا را مربوط به هفت هزار سال پیش میدانند. ابوریحان بیرونی از شب یلدا با نام «میلاد اکبر» یاد میکند که منظور همان میلاد خورشید است؛ زیرا پس از این شب، روزها به تدریج بلندتر میشوند.
شب یلدا که از سنتهای زیبای فرهنگی ایرانیان است، نزد شاعران همواره بهانهای برای سرودن اشعار زیبا و عاشقانه بوده است؛ زیرا ویژگی مهم شب یلدا که طولانی بودن آن است، به نوعی آن را برای عاشقان سخت و غمناک میکند؛ همچنین تشبیه زلف سیاه معشوق به شب یلدا یک تشبیه پرکاربرد است که بیشتر در شعر شاعران کلاسیک شعر فارسی دیده میشود. در ادامه این مطلب گلچینی زیبا از اشعار عاشقانه یلدایی به مناسبت این شب سرد و زیبای پاییزی تقدیم به شما کاربران گرامی خواهد شد تا بتوانید این اشعار را در قالب یک پیام زیبا و عاشقانه برای عزیزانتان در این شب بفرستید و آنها را خوشحال کنید، پس در ادامه با ما همراه باشید.
کجاست آن شب یلدا که تا سپیده صبحش
انارهای دل ما کنار هم بنشینند
امیر اکبر زاده
***
هر سه سرخیم، ولی فاصله ما از هم
پردههایی است که در قلب انار افتاده است
سید سعید صاحب علم
***
شب یلدا و حافظ این حوالی است
کنارم زیر کرسی، جات خالی است
نوشته «باز میآیی به کنعان»
ببین حافظ چه مرد خوشخیالیست
نسیم صدرالدین
***
این یک دقیقه بیشتر آشفتگی، کنار
یلداست هر شبی که بدون تو صبح شد
بابک وهابی
***
بالابلند!
طبقهای انار با زمزمه شعر حافظ
طرح جاودانگی توست
که نگاهت پرتو ماه
قصههایت هندوانه شیرین
خندههایت آجیل و شیرینی
که هست و نیست...
و نامت یلدا
و من رود عشق، شعر و بیداری
***
پلهای تمام جهان بنا شده بر امواج تو
و یلدایی چشمهات
عمیقترین فصل خوابهای من
***
امشب کنار پنجره تنها نشسته است
یک زن که در چشمش شب یلدا نشسته ست
برهم زده آرامشش را زخم پاییز
توی مسیر سرنوشتش تا نشسته است
شیوا فرازمند
***
ای رخت چون صبح عید و گیسویت چون شام یلدا
بوالعجب صبحی و شامی همچنان داری به یکجا
خوش بود گر بوسم آن رخسار همچون صبح عیدت
وان شب یلدای زلفت را ببویم تا به فردا
یک شب یلدا فزونش نیست در عالم به سالی
وین عجب باشد که در یک ماه دیدم من دو یلدا
گر کسی خواهد که بیند آن دو یلدا را به یک مه
گو بیا در چهرهام بنگر دو زلف عنبرآسا
ترکی شیرازی
***
زلف تو شب دراز یلدا
رخسار تو مهر روزافزون
از زلف تو کار ما پریشان
وز خال تو حال ما دگرگون
عرفی شیرازی
***
زمستان فراقت را بود نوروز از وصلت
شب یلدای هجران را جمال توست مهتابم
آشفته شیرازی
***
وقتی آن ماه میزند چشمک
مثل خورشید میشوم، اما
پشت ابر بهانه، چون برود
مثل شب میشوم، شب یلدا
من به تو ای عزیز محتاجم
احتیاج مرا تو باور کن
گر به دریای خود نمیبریام
توی ساحل مرا شناور کن
احمد پروین
***
روز نوروز و شب یلداست چهر و زلف او
کس ندارد یاد با هم هیچ سال این صبح و شام
ماه بودی، چون رخت گر ماه را بودی دو زلفت
سرو گشتی، چون قدت گر سرو را بودی خرام
بلند اقبال
***
تمنای تو جان اندر تن آرد نقش دیبا را
لب لعل تو برلب آورد جان مسیحا را
به چین زلف او از تیره بختیها چه غم دارن
که آهم چشم روشن میکند شبهای یلدا را
فیاض لاهیجی
مرا به قبله روی خود آشنایی بخش
ز هرچه غیر تو باشد، مرا جدایی بخش
ز ظلمت شب یلدای زلف خویش مرا
به نور طلعت رخشنده روشنایی بخش
ابن حسام خوسفی
***
شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
اوحدی مراغهای
***
فال حافظ که بگیرند همه میفهمند
کار عاشق فقط ای کاش به یلدا نرسد
علی رضایی
***
چون اناری به سر سفره پاییز شدم
دانه دانه ز غم عشق تو لبریز شدم
شب یلدا و کمی شعر و کمی نغمه تار
باز هم شاعر این شعر ترانگیز شدم
خوشتر آن است که یلدا به محبت گذرد
ورنه عمریست که با درد گلاویز شدم
حالیا خوشتر از این منع چه باشد که دگر؟
ز هر آن چیز به جز عشق تو پرهیز شدم
دولت شعر چنین خواست که با طبع لطیف
نزد صاحب هنران، شُکر، شکرریز شدم...
مهسا امیریان
***
صحبت از یلدا نمودن بیگمان شرمآور است
پیش شبهای درازی که تو با من نیستی
جواد منفرد
***
طره از پیشانیات بردارای خورشید من!
در شب یلدا مسیر ماه را گم کردهام
علیرضا بدیع
***
دختری از شهر پاییز و انار...
قلب ما را وقت یلدا برد و رفت
از خزان غارتگری آموخت او
آمد و دل را به یغما برد و رفت
رضا رشیدی
***
سه تار و فال حافظ کیف دارد
انار ناب قرمز، کیف دارد
دو صد یلدا بمانی در کنارم
بگویم: بی تو هرگز... کیف دارد
نسا کرباسیان
***
یلدا و شب و سفرهای از باغ انار
لبخند و کلام حافظ و بوس و کنار
سرخ است دل جهان و لبهای خیال
داده است کلید خود زمستان به بهار
افسانه اسلامی
***
تو گذر کردنت از باغ انار آسان بود
دل خونین من، اما چه ترکها برداشت
سعادت عبدلی
***
بمان که فلسفه این شب دراز این است
که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم
***
طراحی لبهای تو هنگام تبسم
تصویر ترک خوردن صد باغ انار است
***
ای به سیما همان که میدانی
تو شهی ما همان که میدانی
صبح نوروز، روی روشن تو
شام یلدا همان که میدانی
***
بمان! انار برایت شکستهام که غمم را
به این بهانه برای تو دانه دانه بگویم