این شاهنامهشناس و استاد زبان و ادبیات فارسی در پی خبر اهدای یک نسخه شاهنامه به خانوادههای تاجیک در کشور تاجیکستان به دستور رئیسجمهور این کشور، درباره ریشههای فرهنگی توجه به شاهنامه در تاجیکستان و مقایسه آن در میان مردم ایران، اظهار کرد: در پاسخ به پرسش شما نخست آنچه میبایدم گفت این است که این آگهی از دید من بسیار ارزنده و با فرّهی است که در تاجیکستان میخواهند شاهنامه را با دبیره سیریلیک در دسترس مردم بنهند. بدینگونه شاهنامه در میان تاجیکان راه خواهد یافت و همگان میتوانند با آن آشنایی بجویند و بهرههایی بسیار در زمینههای گوناگون از آن ببرند و با فرهنگ و پیشینه دیرینه و گرانسنگ خویش آشنایی بجویند.
به گزارش ایسنا، او سپس گفت: یکی از دریغهای بزرگ این است که دبیره پارسی در قلمرویی بسیار گسترده به قلمرو ایران تاریخی است و روایی یکباره ندارد. کشورهایی هستند که در این قلمرو از دبیرهای دیگر بهره میگیرند و این دگرگونی در دبیره پیوند مردم آن کشورها را با شاهکارهای ادب پارسی امکانپذیر نمیدارد. از این روست که من این کار را کاری شایسته میدانم، هرچند شایستهترین کار از دید من آن است که تاجیکان به آن دبیره که گاهی آن را دبیره نیاکانی هم مینامند بازگردند تا نیازی به این برگردان دبیرگی در میان نباشد.
کزازی در ادامه بیان کرد: اینکه شاهنامه چه کارکردی در تاجیکستان دارد، پرسشی است که پاسخ آن از پیش، بر آگاهان آشکار است. تاجیکستان یکی از سرزمینهای کمابیش میتوانم گفت پرشمار در ایران تاریخی است. من در سخنی که چندین روز پیش در آیین سوگ و یادبود روانشاد دکتر اسلامی ندوشن بر زبان راندم، بگفتم که ما با چهار ایران روبهرو هستیم؛ یکی ایرانِ فرمانرانانه یا سیاسی است که ایران کهین است از دید دامنه. دودیگر ایرانِ تاریخی است، ایرانی که در روزگاران گذشته پهناور بوده است؛ اما اندکاندک بخشهایی از آن گسسته است. هرکدام از این بخشها، کشوری جداگانه پدید آورده است. سه دیگر که پهناورترین ایران است، ایران فرهنگی است. ایران فرهنگی آن است که فرهنگ ایرانی در آن گسترش یافته است. سرزمینهایی هم که هرگز بخشی از ایران تاریخی نبودند در این قلمرو بسیار پهناور میگنجند. ایران چهارمین، ایرانی است که در روزگار نو، ایرانِ پس از اسلام پدید آمده و قلمرو این ایران، قلمرو زبان پارسی است که آن نیز خب قلمرویی است پهناور.
او افزود: پس تاجیکان یا دیگر مردمانی که بخشی از ایران تاریخیاند پیوندی تنگ و ناگزیر، ساختاری با شاهنامه دارند؛ زیرا شاهنامه، نامه فرهنگ و منش و پیشینه ایرانی است. بهویژه این پیوند بسیار استوار است در میان مردمانی که هنوز به زبان شکرین و شیوای فارسی سخن میگویند که تاجیکستان یکی از سرزمینهاست. بر پایه آنچه گفته شد من بر آنم که این برگردان در دبیره که از شاهنامه انجام گرفته است، رخدادی است بهشگون و بهین. آن را به تاجیکان فرخ باد میگویم.
این نویسنده و مترجم درباره شناخت ایرانیان از شاهنامه نیز گفت: داستانگویان شاهنامه، شاهنامه را به میان مردم ایران و به گوشههای دور و نزدیک سرزمین ایران رسانیدهاند. از همین روست که تا چندی پیش ایرانیان با شاهنامه میزیستهاند و این داستانگویان در هر انجمنی، در هر چایخانه یا قهوهخانهای بیتهای شاهنامه را گرم و گیرا بر زبان میآورده و داستانهای آن را بازمیگفتهاند. ایرانیان از سالیان خردی با شاهنامه آشنایی و پیوند مییافتهاند. این آشنایی و پیوند تا پایان زندگی در آنان پایدار و در کار میمانده است.
او خاطرنشان کرد:، اما در این روزگار که روزگار دیگری است، روزگار گسترش فناوری رسانهای است، خب نهتنها شاهنامه، دیگر دفترهای سخن پارسی نیز مانند گذشته خواستار ندارند؛ زیرا که ابزارهای نو جای دفتر و کتاب را گرفته است. از سویی دیگر زمانه ما زمانه شتاب است، همگان میشتابند و بسیاری از آنان نمیدانند چرا؟ اگر بپرسیم چرا میشتابید و به کجا خواهید رسید پاسخی روشن برای این پرسش ندارند. تو گویی که شتاب و بیزمانی یکی از ویژگیهای بنیادین جامعه کنونی نهتنها در ایران، در جهان شده است. بااینهمه در میان دیوانها و دفترهای سروادین یعنی شعر پارسی، هنوز نیز شاهنامه در ایرانزمین جایگاهی برین دارد. بیش از دیگر دیوانها ایرانیان به شاهنامه میپردازند به همان سان به دیوان حافظ.
کزازی در پایان گفت: چندی است که خیزشی شگفتآور و ستایشانگیز نیز در ایران آغاز گرفته است در شناخت و گسترش شاهنامه در میان نونهالان و نوجوانان ایرانی. این خیزش اگر همچنان بپاید و شکفته و شاداب بماند، شاهنامه را دیگربار به دفتری مردمی فراخواهد برد و ایرانیان امروز نیز مانند پیشینیانشان با شاهنامه پیوندی همواره خواهند یافت.