همیشه خاطرات تلخ کودکی نیست که زمینه را برای ابتلا به اختلالات روانی فراهم میکند؛ یا بهتر است بگوییم گاهی گذشتهی تلخ به تنهایی از پس بیمار کردن روان برنمیآید. وقتی صحبت از اختلالهایی مثل فوبیا به میان میآید، پای اجدادمان هم به پرونده ترسهای ما باز میشود.
به گزارش همشهری، اجدادی که برخی از همین ترسها، بقایشان را تضمین کرده و زمینه را برای تداوم نسلشان فراهم کرده است. دکتر فاطمه رنجبر که در این مطلب با او گفتگو کردهایم، با نظر محققانی که میگویند ترسهای ما میتواند زمینهی تکاملی و البته ژنتیکی داشته باشد، موافق است. این روانپزشک میگوید «فوبیا» یا «هراس مرضی» اختلالی است که عوامل متعددی زمینه ایجاد شدنش را فراهم میکند؛ اما در میان این زمینهها، میتوان ردی از ترسها و اضطرابهای اجدادمان را هم پیدا کرد.
بخشی از ترسهای ما در جریان تکامل، از نسل گذشته به ما رسیده است. برای مثال، اجداد ما به خاطر بقا از مار پرهیز میکردهاند و ترسشان از مار نسل به نسل به ما منتقل شده است. اغلب فوبیاهایی که نسبت به حیوانات وجود دارد، از همین دسته ترسهای مرضی است که در جریان تکامل به ما منتقل شده است.
برخی از فوبیاها، از ابتدای تولد با فرد همراه هستند. ترس از تاریکی یکی از هراسهایی است که از سالهای ابتدای زندگی وجود دارد، اما معمولاً تا قبل از سنین مدرسه، آن را طبیعی میدانیم و لزومی به درمان کردنش نمیبینیم. ما انتظار داریم که این ترس در مسیر رشد کمتر شود و درصورتیکه چنین ترس طبیعیای در سالهای بعدی زندگی هم با فرد بماند - برای مثال در بیستسالگی همچنان از تاریکی وحشت کند- میگوییم که او به اختلال فوبیا دچار شده است و باید درمان شود.
اختلال فوبیا مثل دیگر اختلالهای اضطرابی میتواند پایه ژنتیکی داشته باشد. وقتی از ژنتیکی بودن چنین اختلالی صحبت میشود، معنایش این نیست که در صورت وجود زمینهی ژنتیکی همه اعضای خانواده به آن مبتلا میشود. همه افرادی که از نظر ژنتیکی مستعد ابتلا به یک اختلال هستند، به آن دچار نمیشوند. برای اینکه ژنها فرد را به یک اختلال مبتلا کنند، باید عوامل دیگری – مثل عوامل محیطی- زمینهی ابتلا را ایجاد کنند.
برای مثال، فردی که زمینه ژنتیکی ابتلا به دیابت را دارد، لزوماً به این بیماری دچار نمیشود، بلکه در صورت انتخاب سبک زندگی ناسالم یا عواملی ازایندست، به دیابت مبتلا میشود. بسیاری از اختلالات روانی مثل بیماریهای جسمی، میتوانند در تعامل محیط و ژنها ایجاد شوند.
ویژگیهای شخصیتی هم میتواند فرد را به فوبیا دچار کند. بچهها و بزرگسالان خجالتی، بیشتر مستعد ابتلا به اختلالات اضطرابی، از جمله فوبیا هستند. این افراد احتمالاً بیشتر از دیگران گرفتار فوبیاهایی مثل ترس از مکانهای باز میشوند.
ویژگیهای شخصیتی و مزاج فرد، از عوامل مهمی هستند که میتوان بر اساس آنها احتمال دچار شدن او را به فوبیا پیشبینی کرد. کسانی که مزاج اضطرابی دارند، مستعد دچار شدن به فوبیا هستند و اغلب برای دچار نشدن به حملات اضطرابی از موقعیتهایی که در آنها دچار هراس میشوند، پرهیز میکنند.
عوامل فیزیولوژیک هم از جمله معیارهایی هستند که میتوانند زمینهی ابتلا به فوبیا را ایجاد کنند. کسانی که در مواجهه با رویدادهای اضطرابزا، پاسخ و واکنشهای بدنی کنترلناپذیری را نشان میدهند، بیشتر به اختلالات اضطرابی از جمله فوبیا دچار میشوند. همهی ما در صورت مواجهشدن با رویداد استرسزا، واکنشهای اضطرابی از خود بروز میدهیم؛ اما بعضی از افراد بهصورت بیولوژیک، واکنشهای شدیدتری را نشان میدهند.
درصورتیکه این افراد با رویداد استرسزا روبهرو شوند، سطح برخی مواد شیمیایی در بدنشان بالاتر میرود و نشانههایی مثل تپش قلب و تعریق شدید، لرزش و ... را ناخودآگاه ابراز میکنند. این افراد درصورتیکه با رویدادهای هراسآور روبهرو شوند، کمتر از دیگران از پسِ کنترل کردن افکار و واکنشهای بدنیشان برمیآیند و بهاحتمال بیشتری دچار فوبیا یا هراس مرضی میشوند.
عوامل محیطی هم میتوانند زمینهساز فوبیا شوند. کسانی که در جوامع پراضطراب زندگی میکنند، بهاحتمال بالاتری گرفتار اضطراب میشوند. مواجههی مداوم با رویدادهای استرسزا در این جوامع، افراد را آسیبپذیرتر کرده و زمینه را برای دچار شدنشان به فوبیا و دیگر اختلالات اضطرابی فراهم میکند. البته تنها رویدادهای اجتماعی اضطرابآور نیستند که زمینه را برای ابتلا به فوبیا فراهم میکنند.
عوامل محیطی که احتمال دچار شدن فرد به این بیماری را بالا میبرند، ممکن است در زندگی شخصی او – و نه در اجتماع- وجود داشته باشند. رویدادهایی مثل فقدان و از دست دادن عزیزان یا جدایی از والدین و طلاق گرفتنشان در سالهای کودکی، زمینه را برای ابتلای فرد به این اختلالها فراهم میکند. حتی رویدادهای بهظاهر بیتأثیری مثل عوض کردن مدرسه هم میتواند فرد را به چنین اختلالهایی دچار کند و ما میبینیم که کودکی که علائم اضطرابی و فوبیک نداشته، بعد از تغییر مدرسهاش دچار آنها میشود. نمیتوان تأثیر محیط آموزشی را هم در ایجاد چنین اختلالی نادیده گرفت. شواهد نشان میدهد که مورد قلدری قرار گرفتن، میتواند زمینهساز فوبیا شود.
برای مثال، بچههایی که در مدرسه دچار فوبیا میشوند، ممکن است که حتی در سالهای بعدی هم از ظاهر شدن در جامعه بترسند و به فوبیاهایی مثل جمع هراسی دچار شوند.
کودکانی که والدینشان به اختلالات اضطرابی و دیگر بیماریهای حوزهی روان دچار هستند، بیشتر از بچههای دیگر در معرض ابتلا به این مشکلات هستند. از یکسو احتمال اینکه اختلال والدین آنها زمینه ژنتیکی داشته باشد و در جریان وراثت به فرزندشان منتقل شود وجود دارد و از سوی دیگر اضطراب و فوبیا، در جریان روابط آموخته هم میشود و کودکی که برای مثال شاهد ترس مادرش از ارتفاع بوده، بعید نیست که دچار ارتفاع هراسی شود.
والدین نقش زیادی را در ابتلای فرد به فوبیا بازی میکنند. والدین کنترلگر و بیشازاندازه حمایتی، میتوانند زمینه را برای ابتلای فرزندشان به فوبیا فراهم کنند. والدینی که مدام فرزندشان را کنترل میکنند و به او استقلال نمیدهند، بچههایی را پرورش میدهند که دچار اختلالهایی مثل فوبیا هستند.
والدینی که صمیمیت کمی دارند و به فرزندشان نزدیک نیستند و البته والدینی که سطح بالای انتقاد دارند و دائم از رفتارها و تصمیمهای فرزندشان ایراد میگیرند هم احتمال دچار شدن فرزندشان به این اختلال را بالا میبرند.
مواجهه با خشونت به هر صورتی زمینه را برای دچار شدن فرد به فوبیا فراهم میکند. این خشونت میتواند در جریان زندگی اجتماعی خود را به شکل دعواها و فحاشیهای خیابانی نشان دهد یا در خانه فرد و در جریان دعواهای والدین دیده شود.
حتی خشونت میتواند از طریق رسانههای جمعی بر فرد تأثیر بگذارد و زمینه را برای ابتلای او به اختلالات اضطرابی، از جمله فوبیا فراهم کند. برای مثال، فردی که در تلویزیون، خبر انفجار یک بمب را در مترو میشوند، ممکن است دچار فوبیا شده و حاضر به استفاده از این وسیله نشود.
عوامل هورمونی بهتنهایی نمیتوانند فوبیا را ایجاد کنند، اما فردی که پیشزمینه ابتلا به این اختلال را داشته و در گذشته هم واکنشهای بدنیاش به اضطراب بالا بوده است، درصورتیکه به تغییرات هورمونی دچار شود – برای مثال باردار شود- ممکن است به فوبیا هم مبتلا شود. از طرف دیگر مواجهه با موقعیتهای جدید هم ممکن است فرد را دچار فوبیا کند. برای مثال، فردی که قبلاً سیتیاسکن را تجربه نکرده، ممکن است بعد از اولین تجربه سیتیاسکن، دچار فوبیا شود و بعد از آن هم از مکانهای بسته و تنگ بترسد.
واکنش افراد به موقعیتهای هراسآور میتواند با حملات ترس (panic attack) همراه باشد یا اینکه بدون این حملات رخ دهد.
درصورتیکه فرد دچار این حملات شود، علائم بهشدت آزاردهندهای مثل لرزش، تنگی نفس، احساس خفگی و ... را تجربه میکند، اما آزاردهندهتر از این علائم بدنی، افکاری است که به این فرد هجوم میآورد. فرد مبتلا در آن لحظه احساس میکند که قرار است بمیرد یا دیوانه شود. آنچه باعث میشود که این فرد از مواجهه با موقعیتهای هراسآور پرهیز کند، معمولاً این افکار است.
او تصور میکند که اگر یک بار دیگر با چنین موقعیتی روبهرو شود، ممکن است دیوانه شود یا بمیرد و نگران این است که در چنین شرایطی، کسی به دادش نرسد یا توان نجات دادنش را نداشته باشد.