پسری جوان که از سوی دختر مورد علاقهاش به تعرض متهم شده، میگوید این اتهام دروغ است.
به گزارش سایت جنایی، رهام فقط سواد خواندن و نوشتن دارد. او از کودکی کار کرده است. این نوجوان حالا به اتهام رابطه نامشروع با شکایت یک دختر بازداشت شده است.
رهام از جزئیات پرونده و زندگیاش میگوید:
به اتهام تعرض بازداشت شدهای، قبول داری؟
قبول ندارم. من با شاکی رابطه داشتم، اما تعرض نکردم.
از قبل با هم آشنا بودید؟
بله ما چند ماهی بود که همدیگر را میشناختیم. او دو سال از من بزرگتر است.
چطور با هم آشنا شدید؟
من در یک پیتزا فروشی کار میکردم. چند باری از ما پیتزا خرید و بعد از من خوشش آمد و بیشتر با هم آشنا شدیم.
در پیتزا فروشی چه میکردی؟
پیک موتوری هستم. بعدازظهرها برای پخش پیتزا از من کمک میگرفتند.
چرا درس نخواندی؟
وقتی بچه بودم پدرم سرطان گرفت و فوت کرد. من تنها فرزند خانواده بودم. تقریباً ۱۰ ساله بودم. مادرم برای خرجیمان در خانههای مردم کار میکرد. من خیلی ناراحت میشدم برای همین هم وقتی کمی بزرگتر شدم تصمیم گرفتم درس را ول کنم و کار کنم.
وضع مالیتان چطور است؟
خدا را شکر یک خانه خیلی کوچک داریم و مستاجر نیستیم، اما درآمدی نداشتیم. پدرم کارگر بود. بیمهاش آنقدر نبود که ما بتوانیم حقوق پدرم را بگیریم. برای همین درآمدمان فقط از طریق کار کردن مادرم بود.
از چه سنی کار میکنی؟
از ۱۳ سالگی کار میکنم، چون خیلی کوچک بودم پول کمی به من میدادند. مادرم هم در خانه کارهایی مثل سرخ کردن سبزی و درست کردن ترشی و... میکرد. دو تایی میتوانستیم زندگی را اداره کنیم. دیگر لازم نبود مادرم در خانههای مردم نظافت کند. بعد که بزرگتر شدم پول بیشتری به دست آوردم. مادرم دیگر در خانه هم کار نمیکند. در حدی که یک پساندازی برای من داشته باشد کار میکند.
برگردیم به موضوع پرونده، مدعی هستی تعرضی نکردهای پس چرا شاکی چنین اتهامی به تو زده است؟
ما مدتی بود با هم دوست بودیم. بیرون میرفتیم و خوشگذرانی میکردیم. مینا دوست دارد ازدواج کند. او از من قول ازدواج خواست، اما من چنین قولی به او ندادم، برای همین رابطهاش را با من قطع کرد و بعد هم مدعی شد او را اذیت کردهام.
چرا قول ازدواج ندادی؟
ازدواج که کار آسانی نیست. من هنوز ۱۸ ساله هستم. پول و شغل درست و حسابی ندارم چطور باید به او قول ازدواج میدادم؟
میتوانی رضایت بگیری؟
پیشنهاد دادم رضایت بدهد، اما از من خیلی پول خواست. مبلغی که گفته در توان ما نیست.
مادرت با او صحبت کرده است؟
مادرم به او پیشنهاد رضایت داد. البته مادرم گفته باز هم صحبت میکند؛ اما میدانم پولی که خواسته در توان من نیست.