این ماجرا یکی از بزرگترین تعقیب و گریزهای تاریخ بود. صدام حسین که پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ از قدرت برکنار شده بود، در حالی که حدود ۱۵۰ هزار سرباز، خاک عراق را برای پیدا کردن او به عنوان “هدف شماره یک با ارزش بالا” جستجو میکردند، در جایی نامعلوم مخفی شده بود.
به گزارش روزیاتو، باورکردنی نیست که صدام حسین به مدت تقریباً هشت ماه از دستگیری فرار کرد و از سوراخ کوچکی که در زیر بستر کاشت گُلی در نزدیکی شهر تکریت به طور خاص برای مخفی شدن او درست شده بود، با ریش بلند و قیافهای ژولیده بیرون آمد. سه سال بعد، صدام به دار آویخته شد.
اما چه کسی آن سوراخ را برای حسین کنده بود؟ چه کسی با وجود پاداش ۲۵ میلیون دلاری برای صدام، به پنهان نگه داشتن او از ارتش آمریکا کمک کرد؟ یک فیلمساز کُرد/نروژی به نام ههلکوت مصطفی در مستندی به نام مخفی کردن صدام حسین (Hiding Saddam Hussein)، برای اولین بار داستان باورنکردنی علا نمیق را جلوی دوربین میبرد و توضیح میدهد که چگونه دیکتاتور سرنگون شده بدون اعلام قبلی در مزرعه این مرد عراقی ظاهر شده و سپس ۲۳۵ روز باورنکردنی را در آنجا گذراند. در این مدت، این مرد عراقی متواضع در عمل نقش آرایشگر، پزشک و محافظ رئیس جمهور مخلوع عراق را بر عهده گرفت.
ههلکوت مصطفی در کنار علا نمیق
مصطفی در گفتگو با هالیوود ریپورتر پیش از اکران فیلم مستند خود در خاورمیانه، در جشنواره فیلم دریای سرخ که روز جمعه اول دسامبر برگزار شد، درباره چگونگی مخفی نگه داشتن پروژه اش برای تقریباً ۱۴ سال و دشواریهای موجود برای دادن چهرهای انسانی به دیکتاتور بیرحمی که باعث و بانی فرار خانواده خودش از زادگاهش شده بود، صحبت کرده است که در ادامه خواهد آمد.
چه زمانی برای اولین بار ایده پیدا کردن مردی که صدام حسین را پنهان کرده بود به ذهنتان خطور کرد؟
از همان روزی که صدام حسین را در سوراخ پیدا کردند من واقعاً کنجکاو شدم. اول از همه به خود گفتم که آیا واقعیت دارد؟ چون خیلیها باورشان نمیشد؛ و بعد، چگونه ممکن بود؟ او رئیس جمهور قدرتمند بود، پس چگونه کارش به این سوراخ کشید؟ اما نمیدانستم چطور مردی را که به او کمک کرده بود پیدا کنم. دو سال جستجو کردم و سپس واشنگتن پست در سال ۲۰۱۲ او را معرفی کرد؛ و با داشتن نام او، این فرصت به من داده شد تا او را ردیابی کنم. یک سال طول کشید تا روبروی او بنشینم، اما بعد از آن او نمیخواست حرف بزند. او تازه از زندان ابوغریب بیرون آمده بود. او در یکی از عکسهای مشهور گرفته شده [ با سرباز آمریکایی لیندی انگلستان]دیده میشد. تنها دلیلی که او امروز زنده است این است که رسوایی ابوغریب رخ داد و آن را بستند.
اما علا نمیق هیچ ارتباطی با شخص صدام نداشت؟
نه، از ابتدا انتظار داشتم که او با صدام مرتبط بوده یا ارتباط خانوادگی داشته باشد. اما نه، هیچ ارتباطی با او نداشت. او فقط یک کشاورز ساده بود و تصادفاً کسی بود که صدام را از خانواده، دوستان و ۱۵۰ هزار سرباز پنهان کرد.
آیا همیشه میدانستید که فقط یک نفر [مسئول این کار]بوده است؟
نه، و این بخشی از روند ساخت این فیلم بوده است. مهمترین چیزی که یاد گرفتم این بود که چقدر باید صبور باشید تا بتوانید داستان خود را تعریف کنید؛ و این تنها تعریف داستان او نیست، بلکه بخشیدن چهرهای انسانی به او و دیدن داستان از دید اوست. ما همیشه صدام حسین را به عنوان یک دیکتاتور، رئیس جمهور قدرتمند دیده ایم. اما بعد میبینید که پادشاه قدرتش را از دست میدهد و بعد بحث تعادل میشود و بعد علا قدرت را به دست میگیرد.
به عنوان یک کُرد که خانواده اش به دلیل وحشیگری صدام حسین مجبور به فرار شدند، بررسی این جنبه انسانی از او چه حسی برای شما داشت؟
راستش را بخواهید ساختن این فیلم خیلی سخت بود. از دید من، مادرم از منطقهای آمده بود که توسط سلاحهای شیمیایی صدام بمباران شده بود. اما من واقعاً میخواستم به علا این شانس را بدهم که داستان را از دیدگاه عربی تعریف کند، زیرا تقریباً هر چیزی که ما در مورد حمله به عراق دیده ایم از دیدگاه غربیها گفته شده است. به همین دلیل است که تقریباً از همان ابتدا تصمیم گرفتم به او اجازه دهم داستان را دقیقاَ به همان شکلی که میخواهد تعریف کند.
بعد از اینکه علا را پیدا کردی چطور قانعش کردی که با تو حرف بزند؟
فکر میکنم تنها کاری که من کردم و واشنگتن پست نکرد این بود که صبور بودم. من ۱۴ سال را از ابتدا تا انتها صرف این کار کردم. اما نقطه عطف، داعش بود، چون وقتی داعش بر سر کار آمد، علا به من گفت که هر چیزی که صدام به او گفته بود در مورد آنچه بر سر عراق خواهد آمد، اتفاق افتاده است؛ و بعد متوجه شد که باید این داستان را تعریف کند. هر آنچه صدام درباره آینده عراق پیش بینی میکرد به حقیقت پیوست.
حتما برایتان جالب بوده که بدانید این کشاورز عراقی چگونه و چرا با پنهان کردن تحت تعقیبترین مرد جهان موافقت کرده است.
سوالهای زیادی داشتم. چرا صدام را برای جایزه ۲۵ میلیون دلاری نفروخت. چرا به راحتی نگفت، متأسفم نمیتوانم به شما کمک کنم، چون ۱۵۰ هزار سرباز آمریکایی به دنبال شما هستند؟ چرا او را نه فقط از سربازان آمریکایی بلکه حتی از خانواده اش مخفی میکنید؟ هیچ کس نمیدانست. درک این موضوع واقعا دشوار بود، از دیدگاه اسکاندیناویایی خودم، اگر خیلی ترسیده باشی، چرا با خانواده ات فرار نمیکنی و او را تنها نمیگذاری. اما از دیدگاه او، به نحوی شروع به درکش کردم، به خصوص اگر شما تنها یک کانال تلویزیونی در کشور خود داشته باشید و همه چیز در مورد رئیس جمهور شما زیبا و کامل باشد، و سپس او به خانه شما میآید و از شما درخواست کمک میکند. در فرهنگ عربی، شما هرگز از مهمانان خود نمیپرسید که چه مدت قصد اقامت دارند. چون صدام پرسید که آیا میتواند یک شب بماند. در نهایت، ۲۳۵ روز بود.
با توجه به ظهور داعش، آیا در هنگام ساخت این مستند، امنیت برایتان نگرانی نبود؟
بله، داعش جایی را که میخواستیم فیلم را فیلمبرداری کنیم، تصرف کرده بود. در نهایت، من مخفیانه علا را به نروژ آوردم,، زیرا هیچ جایی در خاورمیانه برای انجام مصاحبه امن نبود. همچنین میخواهم چیز خنده داری به شما بگویم، تمام ارتباطات ما قبل از آن از طریق تیندر [یک پلتفرم دوست یابی]بوده است. نه به طور مستقیم بلکه از طریق واسطهها ,، چون اینطور امن بود. ما برای مردانی که من را به علا وصل میکردند پروفایل تیندر درست کردیم. همچنین، تقریباً همه چیز درباره این پروژه تنها تا دو ماه پیش مخفی نگه داشته شده است.
چطور فیلمی که ۱۴ سال روی آن کار میکردید را مخفی نگه داشتید؟
این چیزی بود که باید یاد میگرفتم! حتی در فرآیند پس از تولید، افرادی که روی آن کار میکردند، نمیدانستند پروژه در مورد چیست؛ و در عراق، جایی که فیلمبرداری را انجام میدادیم، یک فیلمنامه در مورد ناپدید شدن آب آشامیدنی از این منطقه نوشتم. آنها فکر میکردند من دارم فیلمی درباره تغییرات آب و هوایی میسازم.
فکر میکنم این بیشتر برای امنیت علا بود؟
بله. جلسات زیادی برای اطمینان از امنیت علا داشتیم. اما او گفت تنها چیزی که میخواهد این است که قبل از مرگش این داستان را برای مردم تعریف کند، تا حقیقت پشت آن سوراخ را بگوید.
بدیهی است که این داستان ماهیتی بسیار جدی دارد,، اما همچنین به نظر میرسد که رابطه میان صدام و علا میتواند چند عنصر درام کمدی داشته باشد، به ویژه در مورد تغییر در جایگاه قدرت، جایی که کشاورز ساده در عمل به تنها محافظ رئیس جمهور تبدیل میشود.
بله، این در واقع داستان دوستی است؛ و به همین دلیل است که من در حال کار بر روی یک درام ب راساس این داستان با دیوید سیدلر هستم، کسی که سناریو فیلم سخنرانی پادشاه (The King’s Speech) را نوشت. ما الان یک فیلمنامه داریم و امیدوارم آن را کارگردانی کنم.