موضوع معیشت هنرمندان موسیقی بارها سوژه رسانهها بوده است. هر بار به شکلی این موضوع مطرح میشود؛ البته معیشت هنرمندان موسیقی نواحی که غالبا در روستاها یا شهرهای کمتر برخوردار زندگی میکنند، اسفبارتر است چرا که این قشر علاوه بر مشکلاتی که دیگر هنرمندان موسیقی با آن روبرو هستند، امکانات بسیار محدودی دارند و برقراری کمترین تمهیدات نظیر بیمه و... نیز برایشان دشوارتر است.
به گزارش اعتماد، هنرمندان موسیقی در شرایط عادی و برای انجام شغلشان مجبور هستند هربار از سدهای متعددی عبور کنند؛ موزیسین در ایران نمیتواند عنوان یک شغل باشد در حالی که در دنیا این طور نیست. کدام کارمند، پزشک، فروشنده، کارگر یا هر شغل دیگری برای انجام وظیفه و کار روزمرهاش مجبور است از هفتخوان رستم گذر کند. مگر یک هنرمند موسیقی راه درآمدش جز برگزاری کنسرت، انتشار آلبوم یا تدریس و... است؟ حال آنکه برای هرکدام اینها زیر ذرهبین قرار میگیرد و از هزار توی اخذ مجوز و شرایط خاص باید گذر کند. حالا در این قشر مهجور، هنرمندان موسیقی نواحی بارها وضعیتشان تاسفبرانگیزتر است چرا که دسترسیهایشان محدودتر است. گواه این سخن اخباری است که آنقدر بسیارند که دیگر نخنما شدهاند. یکی سازش را میفروشد، یکی برای همیشه با شغلش خداحافظی میکند، یکی در بستر بیماری، بدون بیمه درمانی و بیهیچ امیدی به انتظار مرگ است و یکی هم راستی راستی میمیرد.
مسوولان مربوطه هیچگاه بهطور جدی به این موضوع نپرداختند و برای حل این مشکل راهی نجستهاند و بزرگترین لطفشان پیام تسلیتی است که هر بار بعد از مرگ این هنرمندان، در رسانهها منتشر میکنند. جشنوارههای موسیقی نواحی تبدیل به رزومهسازی برای دستاندرکاران و از سر تکلیف برگزار میشود بدون اینکه کوچکترین توجهی به هنرمندان پیشکسوت آن شود. تعدادی از این افراد را جمع میکنند و گاهی هم هدیهای ناچیز میدهند که همان هم داستانهای خود را دارد.
اخیرا هم خبری مبنی بر مرگ موسیقیدان بلوچ به خاطر ناتوانی در تامین هزینههای درمانش که ناچیز بود، منتشر شد؛ «دلمراد شکلزهی» دهلنواز موسیقی بلوچستان که او هم پس از مرگش موقعیت سوژگانی یافت و البته خیلیها را تحتتاثیر قرار داد. اگرچه رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیکشهر در گفتوگویی با خبرگزاری صدا و سیما گفته بود: «دلمراد شکلزهی تحت حمایت ارشاد و عضو صندوق اعتباری هنرمندان نیکشهر بوده است.» پرویز امیری رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیکشهر با اشاره به فوت او عنوان کرده بود که «اینکه در برخی گروهها و شبکههای فضای مجازی عنوان شده این دهل نواز در بی توجهی و تنگدستی به خاطر ناتوانی فوت کرده، صحت ندارد... و این دهلنواز بلوچ علاوه بر اینکه از حمایتهای ارشاد برخوردار بوده عضو صندوق اعتباری هنرمندان هم بوده و علاوه بر اینها با اجرای موسیقی در محافل خصوصی و مناسبتهای مختلف درآمد قابل توجهی داشته است.»
ما با همنواز دلمراد تماس گرفتیم، سرنانوازی که خودش هم وضعیت مطلوبی ندارد، ابوبکر درزاده سرنانوازی است که با دلمراد شکلزهی کار کرده؛ در گفتوگویی که «اعتماد» با ابوبکر درزاده و احسان پسر او داشت، آنها نیز از فقر و تنگدستی همکارشان گفتند و اینکه هنرمندان آن منطقه در چه مضیقهای روزگار میگذرانند؛ احسان شکلزهی میگوید: «باجناق دلمراد هم که هنرمند بود با شرایطی مشابه حدود دو هفته پیش از او فوت کرد. اینجا پر است از هنرمندانی که بسیار بزرگ هستند، اما در این منطقه کسی به آنها اهمیت نمیدهد و اگر بیمار شوند، دیگر میمیرند و پولی برای هرینههای درمان ندارند.»
اگر میگوییم هنرمندان موسیقی نواحی در غربت میمیرند، دقیقا به دلیل همین استدلالهایی است که مسوولان مربوطه همیشه آن را تکرار میکنند، متولیان و مسوولان اداره ارشاد به جای آنکه برای حقوق این افراد سعی در تامین بودجه بیشتر و برنامههای هدفمندتر داشته باشند، عنوان میکنند که تنگدستی این هنرمندان صحت ندارد و در همین خبر تاکید میکند که این هنرمند عضو صندوق هنرمندان و تحت حمایت ارشاد بوده است. مگر عضو صندوق بودن چه گلی بر سر هنرمندان موسیقی زده است؟ جز این است که گاه به گاه آنهم شاید مبالغ ناچیزی آن هم به صورت محدود به حساب آنها واریز میشده؟ امیری در انتهای گفتوگویش با خبرگزاری صدا و سیما تاکید کرده بود «در ایامی که کسب وکارها به علت شیوع ویروس منحوس کرونا تحتتاثیر قرار گرفت نیز هنرمندان از حمایتهای ارشاد اسلامی بهرهمند شدند که دلمراد شکلزهی نیز یکی از این افراد بود.»
از ایشان و مسوولان دیگر باید پرسید این حمایت چه میزان بوده و هر چند وقت یک بار اتفاق میافتاده است، توازن این حمایت با تورم شدیدی که تجربه میکنیم، کجاست، کل این حمایتها از ابتدای همهگیری کرونا تا همین امروز برای هر هنرمند چقدر بوده که مقابل هر اعتراضی نسبت به معیشت، صندوق هنرمندان و فعالیت نداشتهاش پتک میشود به سر هنرمندان موسیقی... اصلا از دلمراد شکلزهی بگذریم مگر فقط ایشان با مشکل معیشت دست و پنچه نرم میکرده که موضوع را تقلیل به یک فرد میدهید؟ این همه هنرمند موسیقی نواحی که اکثرا در تنگنای شدید مالی هستند، چه؟
میشکال نصرت چراغی، یکی از نوازندگان قدیمی استان چهارمحال و بختیاری مرداد ماه امسال چه بر سرش آمد؟ هنرمندی که در راه جشنواره به بیمارستان رفت و هیچ رسیدگی تاکنون که این گزارش نوشته میشود به او نشده؛ علی چراغی پسر او، همان زمان از ماجرای عزیمت پدرش به جشنواره موسیقی نواحی به «اعتماد» گفته بود: «پدرم افسردگی گرفته و قلبش را هم عمل کرده بود. ما دیگر هزینهای برای درمان نداریم. گفتند جشنوارهای هست و شاید کمک حالی برای ما باشد، چون مبلغ اندکی به شرکت کنندگان پیشکسوت میدادند. چند سالی بود که پدر ساز نمیزد ولی اینبار پیش خودش گفت همین هم غنیمت است... پدرم برای میزان اندکی پول در هشتادسالگی ساز به دست گرفت. شب قبل که میخواستیم برویم، متوجه شدم خیلی اذیت شده بود و فردای آن روز که راه افتادیم بخش زیادی از مسیر را آمده بودیم که حال ایشان بد شد و با اورژانس تماس گرفتیم و وضعیت این شد. حتی من پیگیری کردم که راننده هزینه یک ماشین دربست که حدود یک میلیون و خردهای بوده را از ما گرفت. ما در این وضعیت مجبور شدیم، هزینه ماشین را هم بدهیم که متاسفانه حتی پول ماشین را به ما ندادند در حالی که خودشان گفتند هزینه رفت و آمد را میدهیم.»
از روزگار عبدقلی شهبازی، بلالخوان بزرگ بگوییم یا شیرمحمد اسپندار دونولینواز بلوچستان، یا ابراهیم شریفزاده که گنجینه موسیقی مقامی خراسان و اتفاقا ۲۲ آبان سالگرد درگذشت غریبانهاش بود. البته دیگر همه میدانند امیدی به مسوولان نیست و هنرمندان، غریبانه خودشان بار را سعی میکنند که به دوش بکشند.
در این میانه، بسیاری از فعالان حوزه موسیقی که نسبت به عملکرد نهادهای مسوول مایوس شدهاند، خودشان سعی دارند تا گوشهای از کار را بگیرند، اگرچه این کار را بنیادی نمیدانند و معتقد هستند که اگر بار سنگین بیتوجهی را بین هم قسمت کنند، شاید تعدادی از هنرمندان کمبرخوردار زیر اینبار حداقل از بین نروند. در فضای مجازی و صفحات شخصی، استوری اینستاگرام حسین علیشاپور خواننده آواز ایرانی و پژوهشگر موسیقی، پس از درگذشت دهلنواز بلوچستانی برایمان جلب نظر شد که توسط هنرمندان دیگر نیز باز انتشار شده بود؛ علیشاپور در صفحه مجازیاش از مخاطبان خواسته بود که اگر هنرمند موسیقیای را میشناسند که در شهرهای کمبرخوردار وضعیت نامساعدی دارند، اطلاعرسانی کنند تا از این طریق خود هنرمندان به کمک هم بشتابند. این شد که سراغ حسین علیشاپور رفتیم و با او درباره این موضوع یعنی معیشت هنرمندان موسیقی گفتوگویی کوتاه داشتیم. علیشاپور که خودش روزنامهنگار نیز بوده طبیعتا در جرگه کسانی است که تاثیر اطلاعرسانی را درک میکند، اما متقابلا تاکید دارد این کمکها فقط مسکن هستند و دردی را دوا نمیکنند. علیشاپور به «اعتماد» میگوید: «مساله فقر در کل جامعه وجود دارد که به تبع جامعه موسیقی را هم در برگرفته است در حال حاضر دیگر این فقر مختص هنرمندان موسیقی نواحی نیست و من در اطراف خودم شاهد هستم که این فقر دامن افرادی را که در زمینه موسیقی اصیل ایرانی هم کار میکنند، گرفته است و بهطور فزاینده آنها را اذیت میکند.»
او ادامه میدهد: «مارکت موسیقی به یک سمت دیگری است و راستش من فکر میکنم در این امر تعمدی هست، بازارِ چند آلبوم موسیقی گرم است؟ اصلا انتشار آلبوم خودش چقدر دردسر دارد، از سویی کنسرتها چگونه هستند؟ از اینها گذشته منِ خوانندهای که دغدغهام موسیقی اصیل است، اگر هم کنسرت یا آلبومی منتشر کنم، رسانهها چگونه آن را پوشش میدهند این در حالی است که اگر فلان گروه موسیقی، آلبوم یا کنسرتی را به نازلترین سطح ممکن منتشر یا اجرا کنند، رسانهها اخبار آن را چنان با آب و تاب کار میکنند که طبیعتا مردم هم به آن سمت گرایش پیدا میکنند، وقتی موسیقیدان اصیلی در آرزوی کنسرت دادن برای مردمش از دنیا میرود یا به هنرمند مستقل مجوز نمیدهند یا به سختی مجوز میدهند، اما گروهها و خوانندگان فالشخوان بازارشان گرم است، چه میتوان گفت. من و بسیاری از همکاران دیگرم از وضعیتی که هنرمندان موسیقی نواحی دارند، بسیار متاثریم، اگرچه خودمان هم وضعیت مساعد و مطلوبی نداریم، اما حداقل میتوانیم از طریق همین اطلاعرسانیها و استفاده از پتانسیل صفحات شخصی خود و فضای مجازی برای هنرمندانی که در عسرت شدید هستند و با مبالغی اندک مشکلشان تا حدودی رفع میشود، گامی هرچند کوچک برداریم.»
روزنامه اعتماد چندی پیش هم گزارشی با عنوان «فراموششدگان» درباره زندگی حدود ۱۰ خنیاگر سیستان و بلوچستان منتشر کرد، در این گزارش آمده بود: «نواب روهنده نوازنده دهلک نابینا شده، عبدالواحد دهواری نوازنده سرود نابینا شده، پیربخش رییسی، نوازنده قیچک بلوچی بیماری ریه دارد، «خلیفه محمود» آخرین بازمانده موسیقی درمانی از درد پا خانهنشین شده، محمدعمر سامی، نوازنده و سازنده بنجو گرفتار دردهای زانو است و زبیده آزادی و شمشوک از خوانندگان زن موسیقی بلوچستان هم خیلی پیشتر از مردان گوشهنشین شدهاند و با انواع مشکلات روحی دست به گریبان هستند.» البته بسیاری از هنرمندان دیگر هم، در نبود امکانات و بستر لازم برای ارایه هنرشان به همین سمت میروند؛ علیشاپور با اشاره به وضعیت مناطق محروم و به خصوص سیستان و بلوچستان عنوان میکند: «ما کم و بیش همگی، از وضعیت منطقه سیستان و بلوچستان اطلاعاتی داریم، آقای رسول خادم که از دوستان هستند، موسسهای دارند که وقتی درباره مشکلات این منطقه بحث بود، میگفتند که آنقدر این چاه مشکلات آنجا عمیق است که هر چه در آن میریزیم، پر نمیشود. درست هم میگویند مشکلات مناطقی مثل سیستان و بلوچستان خیلی بیشتر است، اما مساله سرگردانی همه هنرمندان موسیقی است، هنرمندان موسیقی مشکلات فراوانی دارند و نمیدانیم که نهادهایی مثل صندوق هنر واقعا چه کاری انجام میدهند، ما در طول عمر خودمان تسهیلات خاصی از این صندوق دریافت نکردهایم. چه برسد به هنرمندان نواحی محروم که دستشان به جایی بند نیست.»
علیشاپور میگوید: «اصلا مسوول اداره فرهنگ و ارشاد یک شهرستان حتی اگر بودجه دولتی نداشته باشد که البته باید بگیرد ولی در صورتی که این اتفاق نیفتاد و بودجه تعلق نگرفت، میتواند با رایزنی نگذارد چنین اتفاقات تلخی برای هنرمندان آن محدوده بیفتد و اتفاقا کار سختی هم نیست فقط باید خودش را به واقع مسوول بداند، این توقع زیادی است؟ من شخصا دیگر هیچ امیدی به این افراد و نهادهای مسوول ندارم به همین دلیل از مخاطبانم خواستهام که خودمان به درد خودمان برسیم. در نهایت اینکه همه هنرمندان موسیقی مشکل دارند، مطمئن هستم که در این شرایط با یک استوری یا کمپین یا حتی موسسه، هیچکس به خوشبختی و خوشحالی نمیرسد و من فقط به این فکر میکنم که بتوانیم باری که خیلی سنگین است را تقسیم کنیم و حداقل در حد دارو و ملزومات اگر از دستمان میآمد قدمی برداریم. چرا که به ما ثابت شده ما هنرمندان موسیقی به حال خودمان رها هستیم و کسی متولی واقعی موسیقی نیست و تنها شعار میدهند که هنرمند تاج سر است و تعارفات اینچنین که تمامی ندارد. این خیلی حرف زشتی است که میگویند هنرمند نباید برای پول کار کند، واقعا یعنی چه؟ خب شغل من که نوازندگی، خوانندگی و... است اگر برای پول کار نکنم، درآمدم از کجا باید بیاید؟ در همین آذربایجان شما با عالم قاسماف تماس بگیرید و مبلغ مرسومی را پیشنهاد کنید میرود و در آن مراسم آواز میخواند تا پولش را بگیرد، چون شغل اوست و کاملا طبیعی است. این حرفها در یک جایی مثل آذربایجان که موسیقی آن الان به واسطه این همه حمایت جهانگیر شده، وجود ندارد که هنرمند نباید برای پول کار کند. من نمیگویم هنرش را به آنچه اعتقاد ندارد، بفروشد ولی دریافت پول برای ارایه هنرش مسالهای کاملا طبیعی است. متاسفانه موسیقی در این مملکت هیچ حامی و پشتوانهای ندارد.»
او در پایان عنوان میکند: «یکی از موسیقیدانان بزرگ که از بردن نامش شرم دارم که به چنین وضعیتی افتاده بود، سال ۹۴ هیچ پولی برای درمان بیماریاش نداشت. خوب به یاد دارم که همسرش چقدر غمگین بود؛ من همراه دوستانم یک کنسرت برگزار کردیم و همه آن را برای درمان ایشان دادیم باور کنید یک ریال برای خودم برنداشتم و هنوز غم و نگاه دوست موسیقیدانم در ذهنم هست که در ردیف اول نشسته بود. خب چرا باید این وضعیت باشد؟ چرا باید این طور اتفاقات به وفور بیفتند. این حوزه یک متولی دلسوز ندارد. جیب هنرمندان از به به و چه چه پر نمیشود. برای نگه داشتن موسیقی اصیل باید هنرمندان را حمایت کرد. مگر هنرمندانی که به صورت جدی کار میکنند و تاثیرگذار هستند، در کل کشور چند نفر هستند؟ باور کنید با یک برنامه میتوان لااقل اینها را پوشش داد تا حیات این هنر که البته دیگر چیزی از آن نمانده، تداوم داشته باشد. به ما میگویند شما آواز اصیل ایرانی را زنده نگه داشتید، چه زنده نگه داشتنی؟ چگونه بدون هیچ سرمایه و کاری میتوان ادامه داد؟ در نهایت بازهم تاکید میکنم ما هیچ کار بنیادی نمیتوانیم انجام دهیم و فقط امید داریم که خودمان از سنگینی بار هم کم کنیم و نگذاریم از جامعه موسیقی کسی به خاطر مقدار کمی پول از بین برود یا کمرش بشکند...»