فرارو- ایوان ایلند؛ تحلیلگر امریکایی و مدیر "مرکز مستقل صلح و آزادی" است. او پیشتر مدیر مطالعات سیاست دفاعی در اندیشکده "کاتو" بود و به مدت ۱۵ سال برای کنگره در مورد مسائل امنیت ملی از جمله در مناصبی، چون بازرس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان و تحلیلگر دفاعی اصلی در دفتر بودجه کنگره کار کرد. او هم چنین به عنوان ارزیاب مسئول (امنیت ملی و اطلاعات) برای اداره حسابداری عمومی ایالات متحده خدمت کرده کرده بود. او در مورد جنبههای نظامی و مالی گسترش ناتو در کمیته روابط خارجی سنا، در مورد نظارت سیا در کمیته اصلاحات دولت مجلس نمایندگان و در مورد ایجاد وزارت امنیت داخلی در برابر اعضای کمیته قضایی سنا شهادت داده است. کتب و مقالات زیادی از او در حوزه امنیت ملی منتشر شده اند.
به گزارش فرارو به نقل از نشنال اینترست، اخیرا اخبار مملو از جنگهای خارجی، بحرانها و تنشهای سیاسی و خطرناک قلمداد شدن آن برای ایالات متحده را میشنویم. کدام یک تهدیدی برای امنیت ایالات متحده است؟ برای کدام باید بیشتر نگران باشیم؟ شاید باید به این فکر کنیم که بزرگترین تهدید به این کشور نزدیکتر است.
بسیاری از متفکران مکتب سیاست خارجی واقع گرایی (رئالیسم) این استدلال را مطرح میکنند که حتی با در نظر گرفتن یک جنگ بزرگ بر سر اوکراین و یک جنگ کوچکتر در خاورمیانه، چینِ در حال رشد، تهدیدی بسیار بزرگتر برای امنیت آمریکا است. برخی از تحلیلگران نگران هستند که چین تلاش نامشخص ایالات متحده برای کمک به اوکراین را به عنوان شاخصی از تعهد مبهم برای کمک به تایوان در صورت حمله چین ارزیابی کند. با این وجود، حمله ناگهانی روسیه علیه اوکراین باید باعث شود تا شی جین پینگ رئیس جمهور چین پیش از حمله به تایوان مکث کند.
پیش از آن که ولادیمیر پوتین در اوکراین گرفتار شود اعتقاد بر این بود که او با موفقیت ارتش روسیه را از رکود پس از فروپاشی شوروی خارج ساخته و آن را احیا کرده است. با این وجود، این افسانه به سرعت از بین رفت. اساسا همگان در کرملین از این که به پوتین بگویند اصلاحاتش خوب پیش نمیرود و پول تخصیص یافته برای اصلاحات نظامی و بازسازی ارتش در جیب افسران ارشد ریخته شده، میترسند. به طور مشابه شی رئیس جمهور چین نیز باید نگران باشد که فساد در ارتش آن کشور را آلوده کرده باشد.
او اخیرا وزیر امور خارجه خود و چندین مقام بلندپایه نظامی را برکنار کرد که نشان میدهد ممکن است نگران باشد. یکی از درسهای مهم دیگری که شی باید از جنگ اوکراین بیاموزد این است که اگرچه نیروی دریایی اوکراین فاقد کشتی است، اما ناوگان دریای سیاه روسیه را با استفاده از پهپادها و موشکهای ضدکشتی دست ساز از سواحل اوکراین دور کرده است. هم چنین، اوکراین با موشکهای خود مُسکوا گل سرسبد ناوگان روسیه را در دریای سیاه غرق کرد و حملات بعدی اوکراینیها به دیگر کشتیهای روسیه آسیب رساندند.
جنگ جهانی دوم آسیب پذیری شناورهای سطحی نیروی دریایی را برای حمله از هوا نشان داد و جنگ جزایر فالکلند در سال ۱۹۸۳ مهر تایید بر تهدید هوایی بود. با این وجود، نیروی دریایی روسیه نیز مانند نیروی دریایی امریکا به ساخت تعداد زیادی شناور سطحی به جای زیردریاییهای بیشتر ادامه داد. جنگ اوکراین نشان داده که استفاده از فناوری مدرن خشکی حتی توسط کشوری که فاقد کشتی است میتواند ناوگان قدرتمند سطحی را تهدید کند.
برخلاف اوکراین تایوان دارای نیروی دریایی است که با خرید زیر دریاییهای بیش تر، موشکهای ضد کشتی، مینهای دریایی و کشتیهای مین گذار میتواند آن را بهبود بخشد. چین برای حمله به تایوان باید یک حمله آبی - خاکی یکی از پرسرعتترین انواع عملیات نظامی را در حدود ۱۶۰ کیلومتری آبهای آزاد با استفاده از کشتیهای حمل و نقل سطحی دوزیست انجام دهد. حمله آبی - خاکی سال ۱۹۴۴ میلادی در سراسر کانال مانش توسط نیروهای آلمانی که از تجهیزات نظامی خالی شده بودند تجهیزاتی که باید به جبهه آلمان علیه روسها ارسال میشدند به شکست انجامید. از طرف دیگر، هرگونه محاصره دریایی تایوان توسط چین به همان کشتیهای جنگی سطحی متکی خواهد بود.
تهدیدی است که اگر ارتش اوکراین نیروهای نظامی روسیه را بیرون نکند، روسیه جرات خواهد کرد تا به سایر کشورهای اروپایی مانند کشورهای حوزه بالتیک یا لهستان حمله کند. با این وجود، عملکرد ارتش روسیه و خسارات وارد شده بر تجهیزات جنگی روسی و تلفات نیروهای روس (با برآورد بیش از ۵۰۰۰۰۰ کشته) باید پوتین را نسبت به ماجراجوییهای نظامی آینده محتاط سازد. در مورد آینده اوکراین، حمله روسیه به فنلاند در سال ۱۹۴۰ میلادی گویای وضعیت است. فنلاندیها به طرز شگفت انگیزی خوب جنگیدند و در ازای کسب استقلال و رفاه داخلی در دراز مدت بخش اندکی از سرزمین شان در مرز با روسیه را واگذار کردند و سیاست خارجی محدودی را در پیش گرفتند.
تا زمان دستیابی به حل و فصل مناقشه برای بن بست فعلی بودجه هرگونه جنگ بیشتر توسط اوکراین باید از سوی کشورهای ثروتمند غرب اروپا تامین شود چرا که دور نگهداشتن روسیه برای آنان بسیار استراتژیکتر از امنیت ایالات متحده است.
بنابراین، باید نتیجه بگیریم که در بیان وجود تهدیدات خارجی بیش از اندازه مبالغه گویی صورت گرفته است. دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین امریکا و نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ در اظهارات اخیر خود تهدیدات علیه ایالات متحده را به درستی ارزیابی کرد و گفت: "تهدید نیروهای خارجی شوم کمتر از تهدید از درون خطرناک است". مشکل اینجاست که او نپذیرفت که تهدید اصلی برای جمهوری آمریکا شخص اوست!
در عوض، او مخالفان سیاسی خود را "موذی" نامید و تهدید کرد که از سیستم عدالت کیفری برای محاکمه شان استفاده خواهد کرد. او به اشتباه مدعی شد که اصل دوم قانون اساسی امریکا که به قوه مجریه میپردازد به او "حق انجام هر کاری که میخواهد" را میدهد.
نکته نگران کننده آن است که ترامپ به عنوان بخشی از یک کودتای گستردهتر خود برای باقی ماندن غیرقانونی در قدرت طرفداران اش را تحریک به راه اندازی شورش علیه ساختمان کنگره کرد. وقتی میدانیم ترامپ در صورت انتخاب مجدد چه خواهد کرد آمریکاییها نمیتوانند حواس شان را با توجه به جنگها و بحرانهای خارجی پرت کنند، زیرا جمهوری در داخل کشورشان در معرض خطر جدی تری از سوی یک عوامفریب قدرتمند و خطرناک قرار دارد عوامفریبی که برای شرکت در رقابت انتخاباتی ۲۰۲۴ آماده میشود.