زمانی که در آرشیو اکثر صنایع بزرگ سینمایی جهان جستجو میکنید، علاقمندان به فیلمهای جنگی، فیلمهای اندکی با داستانهایی تماماً در مورد تک تیراندازها یا همان اسنایپرها پیدا خواهند کرد.
به گزارش روزیاتو، این موضوع قابل درک است، زیرا هرج و مرج بیشتر به معنای سرگرم کنندگی بیشتر است، با این حال تک تیراندازها اغلب خود را در فاصلهای بسیار دور از مکانی که کشتار و نبرد اصلی رخ میدهد مییابند. کار اصلی تک تیراندازان نظامی، شناسایی است و پس از آن ردیابی و در نهایت ترور شخصیتهای کلیدی دشمن که احتمالاً مشکلاتی را برای نیروهای زمینی، هوایی و دریایی خودی ایجاد میکنند.
به دلیل همین اقتضائات، تک تیراندازها در اکثر فیلمهای جنگی فقط در چند صحنه ظاهر میشوند، اما در طول سال ها، چند کارگردان موفق به خلق داستانهای طولانی و جذابی در مورد آنها شده اند. برخی از آنها از نوع زندگینامهای هستند در حالی که برخی دیگر کاملاً تخیلی میباشند، فیلمهایی در مورد تک تیراندازان که به فیلمنامه نویسان اجازه میدهند تا به قهرمانان مسئولیت بیشتری نسبت به آنچه در یک سناریوی جنگی واقعی ارائه میشود، بدهند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینما در مورد اسنایپرها یا همان تک تیراندازها آشنا کنیم.
سربازان ایالات متحده و متحدانش در طول جنگ عراق با انواع تهدیدها مواجه شدند. یکی از آنها جوبا بود، تک تیرانداز ناشناسی از شبه نظامیان اسلامگرا در عراق بود که پس از فیلمبرداری از بسیاری از شکارهای خود به یک قهرمان محلی مشهور در این کشور تبدیل شد.
در فیلم دیوار، کارگردان داگ لیمن (که به خاطر فیلمهای لبه فردا و سه گانه بورن شناخته میشود) جوبا را در عملیات نشان میدهد و هیچ کدام از رویدادهای فیلم برای تماشای افراد نازک دل مناسب نیستند. کل فیلم حول دو سرباز آمریکایی (با بازی جان سینا و آرون تیلور جانسون) میچرخد که پشت یک دیوار فرو ریخته پنهان شده و تمام تلاش خود را میکنند تا توسط این تک تیرانداز بدنام کشته نشوند.
به دلیل ماهیت مرموز و گریزان دشمن، حس و حال مرگ در فیلم دیوار همواره در اوج باقی میماند. جوبا تقریباً شبیه به یک روح فراری، دائماً از نقاط متفاوت به سمت آنها شلیک میکند و این دو سرباز شرایط دشواری برای شناسایی مکان دقیق کمین کردن این تک تیرانداز خبره دارند.
این فیلم یکی از فیلمهایی است که در آن شخصیت شرور پیروز میشود و جوبا آنقدر خوب و کارکشته است که برای شنیدن برنامههای این دو سرباز آمریکایی، به شبکه بی سیم آمریکاییها گوش میدهد. فیلم پایان خوشی وجود ندارد، اما به همان اندازه که نتیجه غم انگیز است، تازه هم هست، چون رویه پیروزی و برتری ارتش آمریکا را که همیشه در طول نبردها پیروز نشان داده میشود، نادیده میگیرد.
اسنایپرها یا تک تیراندازها که قطعاً یکی از بهترین فیلمهای مربوط به جنگ کره است، داستان تک تیراندازی چینی به نام ژانگ تائوفنگ را روایت میکند که به خاطر کشتن ۲۱۴ سرباز آمریکایی با تفنگ تک تیراندازی قدیمی موسین – ناگانت خود در طول جنگ کره شناخته میشود. او همه این شکارها را در کمتر از یک ماه انجام داد و نکته قابل توجه در مورد دستاورد او این است که سلاح قدیمی اش دوربین داخلی نداشت. از دیگر شخصیتهای فرعی در این فیلم میتوان به سربازان دسته پنجم، گروهان هشتم ارتش چین اشاره کرد.
عامل خوف و وحشت فیلم بیشترین تاثیر را در جذابیت و تنش داستان دارد. در تئوری به نظر میرسد که انجام تمام این کشتارها توسط یک نفر با یک سلاح بسیار قدیمی و نه چندان قوی غیرممکن است، بنابراین موفقیتهای ژانگ مخاطبان را هم گیج و هم شگفت زده میکند.
مسلماً قدرت تک تیراندازی بی بدیل ژانگ باعث میشود که نیروهای آمریکایی بسیار ضعیفتر از او به نظر برسند، اما کارهای او بسیار الهام بخش هستند. وقتی ماجراهای فیلم آغاز میشوند، او در کارش چندان خوب نیست. برای رسیدن به کمال، تلاش، سخت کوشی و انعطاف پذیری زیادی لازم است که ژانگ همه آنها را به جان میخرد و در نهایت به یک اسنایپر بی مانند تبدیل میشود.
بر اساس رمان غیرداستانی دشمن پشت دروازه ها: نبرد استالینگراد (Enemy at the Gates: The Battle for Stalingrad)، فیلم دشمن پشت دروازهها ماجراهای واسیلی زایتسف، تک تیرانداز جوان روسی را در زمان حمله هیتلر به خاک شوروی در جنگ جهانی دوم روایت میکند. واسیلی به لطف داستانهای پروپاگاندایی که او را مرگبارتر از آنچه هست نشان میدهند، به یک چهره افسانهای تبدیل میشود. زندگی او زمانی پیچیدهتر میشود که او و یک مامور مخفی زیرک استالین عاشق یک سرباز زن میشوند. علاوه بر این، آلمانیها نیز تک تیرانداز فوق ستاره خود، سرگرد کونیگ (اد هریس) را برای مقابله با او به استالینگراد میآورند.
تیراندازیهای هیجان انگیز اسنایپر در مقابل اسنایپری بسیاری بین واسیلی و کونیگ در خرابههای شهر استالینگراد روسیه رخ میدهد. هر دو مرد برای ضربه زدن به یکدیگر دشواریهای زیادی دارند، زیرا هر دو به اندازه تیراندازی خوبشان، در جاخالی دادن به گلولههای دیگری نیز خوب هستند. احتمال موفقیت کمی به سمت تک تیرانداز آلمانی متمایل میشود، چون اسنایپر روسی فقط مهارت دارد، اما از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست. تک تیرانداز جوان روسی در تمام طول این بازی موش و گربه دچار رنج میشود و با هر بار فرار خوش شانسانه از مرگ، شجاعتر میشود که اجازه میدهد دوئل نهایی بین دو اسنایپر هیجان انگیزتر باشد.
تک تیرانداز آمریکایی ساخته کلینت ایستوود نه تنها یک داستان فوق العاده در مورد یک تک تیرانداز است بلکه یکی از مهمترین و بهترین فیلمهای جنگی زندگینامهای نیز هست. شخصیت اصلی فیلم، کریس کایل (بردلی کوپر) عضو نیروی تفنگدار ویژه دریایی است که در جریان ۴ دوره ماموریتی در عراق موفق به کشتن ۲۵۵ جنگجوی دشمن شد. این اعداد او را به مرگبارترین تک تیرانداز تاریخ آمریکا تبدیل کرد و شبه نظامیان عراقی آنقدر از او وحشت داشتند که به او لقب “شیطان رمادی” دادند. اما بعد از پایان خدمتش در عراق، کایل توسط یک کهنه سرباز خودی که از اختلال استرس پس از حادثه رنج میبرد، کشته شد.
تک تیرانداز آمریکایی قصد ندارد داستانی متعادل را روایت کند. به شخصیتهای منفی داستان صدایی داده نمیشود. این فیلم تنها جشن گرفتن و تکریم دستاوردهای یک قهرمان آمریکایی است، اما به جای اینکه فیلم را ضعیف کند، چنین رویکردی آن را دقیقتر و درکش را آسانتر میکند.
علاوه بر این، تروما در اینجا بهتر از سایر داستانهای نظامی مورد بررسی قرار میگیرد. وقتی کایل در خانه به باربکیو خانه نگاه میکند، تنها چیزی که میبیند وحشت جنگ در عراق است. گاهی اوقات شکایتها و گلایههای همسرش را حتی نمیشنود. با این حال، او همچنان میهن پرست است و به میدان جنگ باز میگردد. به گفته خودش، او “سگی است که از گوسفندان در برابر گرگها محافظت میکند”.
در فیلم جاده کفتار یا هاینا رود، کارگردان پل گراس نگاهی نادر به تجربیات جنگی نیروهای مسلح کانادا را برای مخاطب فراهم میسازد. یک تیم تک تیرانداز کانادایی پس از کشتن یکی از اعضای طالبان که در حال کار گذاشتن یک وسیله انفجاری دست ساز بود، متوجه میشود که مورد تعقیب و هدف شبه نظامیان دشمن قرار گرفته اند. آنها در خانه یکی از بزرگان روستا پناه میگیرند و او به جای تسلیم کردنشان به طالبان، پیشنهاد کمک به آنها را میدهد.
این فیلم سرشار از ارجاعات فرهنگ عامه است. در یک صحنه، شخصیتها حتی در مورد تاکتیکهای رهبران نظامی مشهوری مانند اسکندر کبیر و ناپلئون بناپارت بحث میکنند، در حالی که سعی میکنند بفهمند چگونه بر دشمن غلبه کنند. علاوه بر این، برخی از استراتژیهای کمتر شناخته شدهای که در این زمینه به کار گرفته میشوند را به مخاطبان آموزش میدهد. یکی از آنها ساخت جادههای موقت توسط سربازان در مناطقی است که مشکلات ناوبری وجود دارد. این جادهها معمولاً توسط تک تیراندازها نگهبانی داده میشوند.
جارهد یک توصیه عالی برای علاقمندان به فیلمهای جنگی است که در جستجوی فیلمهایی درباره جنگ خلیج فارس هستند. در این فیلم آنتونی “سووف” سووفورد (جیک جیلنهال) به ارتش میپیوندد با این امید که اکشن زیادی را در میدان نبرد تجربه کند. او تک تیرانداز شده و برای اولین ماموریتش به خلیج فارس فرستاده میشود، اما در کمال تعجب، فرصتی برای شلیک سلاحش پیدا نمیکند. همه چیز در طول ماموریت او نسبتاً آرام باقی میماند و تمام ماموریتهایی که او دریافت میکند از نوع شناسایی هستند.
برای جلوگیری از کسالت، کارگردانان فیلمهای نظامی معمولاً تلاش میکنند تا جایی که ممکن است اکشن را وارد داستان کنند. در مورد سم مندز، او رویکرد واقع گرایانهای را انتخاب میکند و نشان میدهد که بیشتر تهدیدها از طریق حملات هوایی و نبرد نزدیک رفع میشوند، نه شلیکهای تک تیراندازی از فاصله دور؛ بنابراین بخش عمدهای از جذابیتهای فیلم ریشه در شوخی دارد. سووف و همرزمانش در مورد انواع موضوعات جالب با هم بحث میکنند، از سیاست گرفته تا اینکه آیا همسرانشان با “جودی”های ترسناک (مردانی که همسران نظامیان را در خانه فریب میدهند) به آنها خیانت خواهند کرد یا خیر.
نبرد برای سواستوپول فیلمی زندگینامهای درباره لیودمیلا پاولیچنکو، تک تیرانداز ارتش سرخ شوروی است که ۳۰۹ سرباز آلمانی را در طول تهاجم به روسیه در جنگ جهانی دوم از بین برد. در ابتدا، پاولیچنکو دانشجوی کالج بود که علاقهای به شرکت در جنگ نداشت، اما پس از اینکه یک استخدام کننده نظامی متوجه مهارتهای او در رشته تیراندازی شد، با او تماس گرفته و او را متقاعد کرد که به ارتش بپیوندد.
تماشاگران به توانایی قهرمان داستان در تمرکز کردن، علی رغم اینکه مجبور است در زندگی شخصی خود با معضلات بسیاری دست و پنجه نرم کند، جذب خواهند شد. اولین مردی که لیودمیلا عاشقش میشود میمیرد و نامزد بهترین دوستش هم همین طور. پاولیچنکو همچنین رویای مادر شدن را در سر میپروراند و گاهی وقتی در میدان نبرد است، این افکار حواس او را پرت میکنند، اما او خیلی زود یاد میگیرد که همه چیز را از هم جدا کند. از همه مهم تر، نبرد برای سواستوپول دارای یک تم فمینیستی است که قصد دارد به همه یادآوری کند که زنان همیشه میتوانند در کارهایی که به طور سنتی مردانه در نظر گرفته شده اند، موفق باشند.
فیلم تیرانداز یا تک تیرانداز ساخته آنتوان فوکوا اقتباسی از رمان Point of Impact اثر استفن هانتر در سال ۱۹۹۳ است. وقایع با بازنشسته شدن باب لی سواگر تک تیرانداز شناسایی نیروهای ویژه (مارک والبرگ) پس از ناموفق بودن ماموریتی در اتیوپی آغاز میشود. به زودی، او در توطئهای برای ترور رئیس جمهور گرفتار میشود. سواگر که تصور میکند قصد دارد جلوی این کار را بگیرد، به سرعت متوجه میشود که برایش پاپوش دوخته اند و اکنون به عنوان عامل ترور تحت تعقیب است.
تک تیرانداز از آن دسته فیلمهایی است که تنها به خاطر اکشن بودنش از آن لذت خواهید برد و مقدار زیادی از این اکشن در داستان وجود دارد، اما در عین حال با محکوم کردن عدم قدردانی و ستایش از پرسنل نظامی، مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. پس از ناموفق بودن ماموریت سواگر، او نه تنها به حال خود رها میشود، بلکه پس از آن مجبور میشود به تنهایی در غار زندگی کند.
خوشبختانه سواگر کسی نیست که دلش برای خودش بسوزد. او نه از کسی میترسد و نه از آن دسته آدمهایی است که به خاطر جنایتی که مرتکب نشده، تسلیم میکند، بنابراین زندگی نسبتاً پرحادثهای پس از جنگ خواهد داشت.
فیلم شلیک به وسط قلب ساخته دیوید اتوود محصول مشترک بی بی سی و HBO است. این فیلم بر اساس مقالهای از جان فالک برای مجله Details ساخته شده، و محاصره سارایوو را در طول جنگ بوسنی به شکلی دراماتیزه شده به تصویر میکشد. داستان فیلم از دید دو دوست صمیمی روایت میشود که در نهایت به عنوان تک تیرانداز در جبهههای مخالف جنگ خدمت میکنند.
Shot Through the Heart یک فیلم سرراست و رضایت بخش است، زیرا تمام شخصیتهای غیر ضروری را کنار گذاشته و درگیری را به یک جنگ دو نفره محدود میکند. از آنجایی که این دو مرد سالها با هم دوست بوده اند، هر زمان که مجبور به تصمیم گیری در مورد نحوه حمله به دشمن میشوند، احساسات وارد بازی میشوند؛ بنابراین عنصر انسانی در اینجا قویتر از دیگر فیلمهای جنگی بررسی میشود. در نهایت، آنها مجبور میشوند دوستی خود را کنار بگذارند و با یکدیگر رو در رو شوند.
در اسنایپر، تک تیراندازی به نام توماس بکت (تام برنگر) به ماموریت کشتن یک رهبر شورشی در پاناما فرستاده میشود. همرزم او کشته میشود، بنابراین به سرعت یک جایگزین برای او فرستاده میشود، اما تک تیرانداز جدید بسیار غیرمنطقی و خودخواه ظاهر میشود؛ بنابراین این دو مرد همچنان در تلاش برای یافتن راهی برای انجام ماموریت خود در بازه زمانی تعیین شده هستند در حالی که با هم سازگاری ندارند.
اسناپیر در دسته فیلمهایی قرار میگیرد که از لذت بردن آن از احساس شرمساری میکنید در حالی که سکانسهای اکشن و پرتنش بسیاری در داستان وجود دارد. جای تعجب نیست که تا به حال ۹ دنباله از این فیلم ساخته شده که همگی قصد دارند عظمت نسخه اصلی را تکرار کنند. علاوه بر این، فیلمبرداری این فیلم به لطف انتخاب لوکیشن داستان فوق العاده است. اکثر اتفاقات فیلم در جنگلها و مناظر چشم نواز رخ میدهند.