جمهوری اسلامی نوشت:برگزاری اجلاس سران کشورهای عربی و اسلامی برای تصمیمگیری درباره متوقف ساختن جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه، با عواملی همراه بود که بطور طبیعی بیخاصیت و خنثی بودن آن را کاملاً نشان میدادند.
عامل اول اینکه این اجلاس در سی و پنجمین روز شروع جنایات صهیونیستها علیه مردم غزه برگزار شد. اگر سران کشورهای عربی و اسلامی واقعاً دلسوز مردم غزه و مسأله فلسطین بودند، در همان اولین روزهای شروع این جنایات اجلاس خود را تشکیل میدادند و مانع اینهمه کشتار و تخریب میشدند. این اجلاس بعد از آنکه تعداد شهدای غزه از ۱۱ هزار نفر گذشت تشکیل شد. این تأخیر عمدی نشان داد سران این کشورها اهمیتی برای فلسطین قائل نیستند و نابودی مردم مظلوم آن برای آنها اهمیتی ندارد. عجیب است که حتی فریادهای ملتهای ۵ قاره از نژادپرستی صهیونیستها نتوانست سران کشورهای اسلامی را به حرکت درآورد.
عامل دوم اینکه از حماس، جهاد اسلامی و سایر سازمانهای جهادی و انقلابی فلسطین کسی در این اجلاس سخنرانی نداشت. حضور محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در اجلاس ریاض نشان داد برگزار کنندگان این اجلاس برای حمایت از مردم فلسطین جدی نیستند، زیرا محمود عباس نماینده اسرائیل است نه مردم فلسطین. به عبارت روشنتر، حضور محمود عباس در اجلاس ریاض، به این معنا بود که اسرائیل هم در این اجلاس نماینده داشت.
عامل سوم اینکه بیانیه پایانی اجلاس، حاوی تصمیمات اجرائی تضمین شدهای که بتوانند مشکل مردم غزه را حل کنند نبود. توصیههائی از قبیل توقف فوری جنگ، باز شدن راه برای کمکرسانی به مردم، تشکیل صندوقی برای بازسازی غزه و... مطالبی بودند که معمولاً در تمام بیانیههای مربوط به جنگها و درگیریها میآیند و خود امضا کنندگان این قبیل بیانیهها هم میدانند که چنین توصیههائی خاصیتی ندارند. در جهان عرب، افراد زیادی هستند که در رسانهها و در فضای مجازی با سخنرانیهای تمسخرآمیز، سران کشورهای عربی را به خاطر اینکه شعارهای توخالی میدهند دست میاندازند و به مخاطبان خود میفهمانند که هرکس در این کشورها مسئول میشود کار اصلی او توسل به شعارهای بیپشتوانه برای وقتگذرانی و فریب دادن مردم است.
عامل چهارم، اعلام تحفظهای متعدد تعدادی از کشورها بود که بیانیه پایانی اجلاس ریاض را بیاعتبار کرد. اعلام تحفظها بیشتر در زمینه توصیه تشکیل دو دولت در فلسطین و یکسان تلقی کردن اقدامات طرفین جنگ بودند. تشکیل دو دولت در فلسطین با اعتقاد به غاصب و اشغالگر و نامشروع بودن رژیم صهیونیستی در تضاد است. در جنگ کنونی نیز طرف اسرائیلی جنایتکار و متجاوز است، ولی حماس و رزمندگان فلسطینی در حال دفاع از خود و سرزمین اشغال شدهشان هستند. خودداری تهیه کنندگان بیانیه از بکار بردن تعبیر شهید برای کسانی که در غزه در اثر جنایات صهیونیستها کشته شدند نیز از موارد عجیب و شرمآور این اجلاس بود که مورد اعتراض و تحفظ بعضی کشورها قرار گرفت؛ و پنجمین عامل که محصول بیانگیزگی تعدادی از سران کشورهای عربی و اسلامی است، فقدان یک تصمیم قاطع برای برخورد با رژیم صهیونیستی در صورت عدم تمکین به توصیه توقف فوری جنگ و جنایات است. دیدیم که جنایات صهیونیستها بعد از اجلاس ریاض نیز ادامه یافت و حمله به بیمارستانها که جنایت جنگی محسوب میشود نیز متوقف نشد. قطعاً اگر سران کشورهای عربی و اسلامی تصمیم میگرفتند در صورت عدم تمکین اسرائیل به توصیه توقف جنایاتش به صورت جمعی وارد یک جنگ علیه این رژیم شوند، این اجلاس میتوانست نتیجه ملموسی داشته باشد.
متأسفانه اکثر سران کشورهای عربی، مهرههای آمریکا و اسرائیل هستند و با حیات قدرتمندانه ملت فلسطین مخالفند. سران کشورهای اسلامی نیز هر کدام به دلایلی نمیخواهند وارد منازعه شوند. آمریکا و صهیونیستها نیز از این واقعیت خبر دارند و لذا بیرحمانه به جنایت علیه مردم غزه ادامه میدهند. آنچه میتواند منطقه را از غده سرطانی صهیونیسم نجات دهد، فقط اقدام جمعی کشورهای اسلامی است، چیزی که شدنی است، ولی نه با سران کنونی این کشورها.