فردین علیخواه در خبرآنلاین نوشت: با اعلام نتایج کنکور سراسری، بنرهای داربستیِ بزرگی که موضوعشان «تبریک قبولی در دانشگاه» بود در برخی از شهرهای استان گیلان توجهم را جلب کرد.
این بنرها در گوشهگوشۀ شهر، شامل ورودی، خروجی و کنار میادین نصب شده بودند. حتی یکی از این بنرها که به تبریک قبولی در رشته حقوق در دانشگاه پیامنور اختصاص داشت به این دلیل که رقابتی در کار نبوده، دستمایة شوخیِ عدهای از کاربران شبکههای اجتماعی شد.
لازم است یادآوری کنم که نصب بنرهای داربستیِ تبریک قبولی در دانشگاه صرفاً متعلق به استان گیلان نیست. این پدیده در برخی دیگر از شهرهای کوچک کشورمان نیز دیده میشود.
با مشاهده این بنرها از خودم پرسیدم که آیا میتوان اندکی از ظواهر عبور کرد و پدیده را در بافتی وسیعتر دید؟ یا به شیوه دیگری به آنها نگریست؟ این پرسش موجب شد تا با چند نفر از بومیها گفتگو کنم.
نکتۀ نخست آن است که این بنرها اغلب در شهرهایی از استان گیلان به چشم میخورد که هنوز زمینههای سنتی در آنها قوام و دوام دارد که برای مثال میتوان به «ماسال» و «شاندرمن» اشاره کرد.
بهعلاوه، در شهرهایی دیده میشود که دارای قومیتهای دوگانهاند و همواره در رقابتی آشکار و پنهان حیات میگذرانند، برای مثال میتوان به شهر فومن اشاره کرد.
همچنین، این موضوع به کوچکی/ بزرگی شهرها نیز بستگی دارد. یکی از ویژگیهای شهرهای بزرگ، زوال تدریجی حیات طایفهای، قبیلهای و همچنین افزایش گمنامی نسبی است.
بر عکس، در شهرهای کوچک که امکان شناسایی اصلونسب بر پایه نام خانوادگی بیشتر است زمینه برای چنین اقداماتی نیز فراهم میشود.
درخصوص نصب بنرها، جستجوهای پراکندهام حاکی از آن است که «انگیزه» اغلب تبریکگویان در چارچوب ویژگیهای جامعه سنتی قابلِ توجیه میشود؛ ولی به گمان من، «کارکرد»های اجتماعی حاصل از نصب این بنرها با ارزشهای جامعه سنتی در تعارض قرار میگیرد و در چارچوب الزامات جامعه مدرن میگنجد. بیشتر توضیح میدهم.
نکته درخور تأمل آن است که برخی از قبولشدگان در دانشگاه، خود مخالف نصب بنر در سطح شهر بودهاند؛ ولی اعضای خانواده و اقوام بدون توجه به رضایت و خوشحالی فرد چنین بنرهایی را در سطح شهر نصبکردهاند.
سخن کوتاه آنکه، چشموهمچشمی (با بنمایۀ قومی) و خوشحالی تبریکگویان بدون توجه به خوشحالی فرد (که طبق ارزشهای دنیای جدید محوریت دارد) مهمترین عامل نصب بنرهاست. نادیدهانگاشتن و در مواردی سرکوب رضایت، عقیده و اراده شخص به نفع رضایت عموم یکی از ویژگیهای جوامع سنتی است. در واقع در این جوامع فردیت فدای جمعیت میشود.
البته باید اشاره کنم که در این میان انگیزههای دیگری، نظیر انگیزه اقتصادی هم وجود دارد، از جمله تبلیغ زودهنگام برای فردی که در دانشگاه قبول شده است. نکته جالب آنکه این تبریکها غالباً به افرادی اختصاص دارد که در رشتههای پزشکی و حقوق قبول شدهاند.
چند نفر از تبریکگویان بیان داشتند که با این اقدام سعی میکنند تا برای کسی که در دانشگاه قبول شده است زودهنگام تبلیغ کنند تا وقتی در شهر مطب یا دفتر حقوقی تأسیس کرد برای عموم مردم نامآشنا باشد.
ولی بنمایۀ مدرنِ نصب بنرها چیست؟ به گمان من نصب این بنرها بیانگر آن است که جامعه دارد از پیلۀ تنیده بر گرد خود بیرون میآید. نکته قابلتأمل آن است که در سالهای گذشته قبولی دختران در دانشگاه نسبت به پسران پیشی گرفته است.
در نتیجه این پیشرفت، تعداد بنرهای متعلق به قبولی دختران در سطح شهر چشمگیرتر از پسران است. این خود، اتفاقی مثبت است. بهویژه باتوجهبه آنکه اغلب این بنرها در شهرهای کوچکی نصب میشوند که دارای ساختارهای سنتی و کم و بیش فرهنگ مردسالارانهاند.
به زبان رابرت مرتون، جامعهشناس امریکایی که از «کارکردهای آشکار» و «کارکردهای پنهان» پدیدههای اجتماعی سخن گفت، در اینجا نیز میتوان استدلال کرد که کارکرد آشکار نصب این بنرها از نگاه تبریکگویان، کسب سرافرازی، غرور و منزلت در رقابت با سایر قومیتها و اقوام است، ولی در ضمن، کارکرد پنهان این بنرها، ارتقای منزلت اجتماعی زنان در شهری کوچک است.
این اتفاق بسیار مهم است. در این شهرها تصویری بزرگ از صورت زنان بر روی بنرها مینشیند و این امر به شکلی سبب تضعیف نگاه مردسالارانه حاکم بر این اجتماعات میشود. کارکردی پنهان که اهمیتش بیشتر از کارکرد آشکار آن است.
به یاد دارم که یکی از دانشجویانم درباره شهر کوچک محل سکونتش موضوع جالبی تعریف میکرد. میگفت که در شهر کوچکشان یکی از پزهای مردان، دریافت گواهینامه توسط همسرانشان است. با وجود کوچک بودن شهر، حاکمیت فرهنگ مردسالاری در آن، و وجود ساختار کموبیش سنتی، اخذ گواهینامه توسط خانمها در واقع وارد رقابتی مردانه شده بود.
این مردان نمیخواستند در مقابل رقیب خودشان کم بیاورند. دراینبین، کارکرد پنهان چنین رقابتی همانا حضور بیشتر زنان در فضاهای شهری و تضعیف تدریجی کلیشههای جنسیتی بود. زنان میتوانستند رانندگی کنند و بیشتر بیرون بروند. پیامدی که آن مردان هیچ توجهی به آن نداشتند؛ ولی در حال رخدادن بود.
واقعیت آن است که در این کشور تاکنون بنرهای متعلق به موفقیتهای مردان، پیوسته بر درودیوار شهر نصب شده است. خوشحال باشیم که بنرهای مربوط به موفقیتهای زنان، هر چند موفقیتهایی کوچک نیز در مقابل دیدگان شهر قرار گیرد. در جامعهای که درج تصویر چهره زنان بر روی سنگ قبر و حتی در اعلامیه ترحیم یعنی پس از مرگ هم قدغن میشود نصب بنرهای بزرگ از صورت زنان در شهر تحسینبرانگیز است.
در ضمن در همین شهرهای کوچک همواره شاهدیم که کوچکترین انتسابهای مدیریتی در بخش دولتی که لزوماً مبتنی بر شایستگی افراد نیست به عریضترین تصاویر و عکسهای کلوزآپ از آنان (که تقریباً همگی مرد هستند) میانجامد. به همین دلیل نصب بنرهای زنان را باید نویدبخش دانست.