راهبرد ایران در مواجهه با مناقشات اخیر منطقهای باید واجد چه ویژگیهایی باشد؟ صهیونیستها چه ریشههایی در تاریخ دارند؟ دلیل حمایت برخی طیفهای رادیکال مسیحی از صهیونیستها چیست؟ منافع ملی ایران در منطقه و جهان چگونه محقق میشود؟ فلسطینیها چگونه خواهند توانست مطالبات خود را در سرزمینهای اشغالی تحقق بخشند؟ این پرسشها و پرسشهای دیگری از این دست این روزها به تناوب در محافل رسانهای و تخصصی و حتی مباحث مردم عادی جریان دارد.
به گزارش اعتماد، بنابراین لازم است فارغ از اخبار روز، دامنههای تحلیل را به لایههای درونیتر برده و تصویری از حقایقی ارایه کنیم که صهیونیسم را به معنای امروزین آن شکل داده است. علی شمس اردکانی فعال سیاسی و اقتصادی و یکی از چهرههایی که در سالهای پس از انقلاب در بطن بسیاری از تحولات مهم کشور حضور داشته در جریان این گفتگو تلاش میکند نگاهی به ریشههای ظهور صهیونیسم در عرصه تحولات جهانی بیندازد.
شمس اردکانی با اشاره به راهبردهای ایران در بطن مناقشه فلسطین اشغالی میگوید: «ایران باید به دنبال وحدت میان همه فلسطینیها باشد. هر تحرکی که باعث جدایی فلسطینیها از هم باشد غلط است. حماس و محمود عباس هر دو باید با قدرت حضور داشته باشند و منافع فلسطینیها را دنبال کنند.»
ریشههای صهیونیسم در تاریخ تا کجا امتداد پیدا میکند. آیا ردپای این رژیم را همانند قوم یهود باید در کتب مقدس دنبال کرد؟
نباید فراموش کرد رژیمی ذیل عنوان اسراییل تا به امروز بیش از ۲۰ جنگ خسارتبار و بزرگ را در خاورمیانه راه انداخته است. اگر رفتارهای تروریستی گنگهای یهودی اروپایی (گروههای تروریستی، ایرگون، هاگانا و...) که اشکنازی نامیده میشوند، بررسی شود، این جریانات ادعا میکنند برای جلوگیری از آنتیسمیتیزیم (ضد یهودی و ضدسامی بودن) تلاش میکنند تا دوباره ماجرای هولوکاست در جهان تکرار نشود. اما واقع آن است که یهودیان اروپایی، سامی نیستند که ادعا کنند به دنبال تحقق میراث اسراییل (که لقب یعقوب است) هستند. براساس بررسیهایی که یکی از دانشمندان یهودی برنده جایزه نوبل انجام داده، از میان ۲۰ میلیون یهودی موجود، تنها ۲ میلیون نفر سامی هستند که حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد کل جمعیت یهودیان میشود. اما اگر فرض بگیریم که اینها یهودیان سامی نیستند، این پرسش مطرح میشود که صهیونیستها میراثدار کدام قوم و گروه و ملیت هستند؟
شما بفرمایید ریشههای تاریخی آنها تا کجا امتداد پیدا میکند؟
اینها از نسل ترکان آسیای مرکزی هستند که سه دسته کلی دارند؛ نخست، هیاتله یا هاپتالیها که در قرون قبل از رود اتیل (ولگا) عبور کرده، وارد اروپا شدند و از شمال بالکان تا فنلاند را گرفتند. گروه دوم صهیونیستها از خزرها هستند. آنها قومی هستند که برخی مولفان اسلامی ازجمله مولانا عبدالکلام آزاد معتقدند که آنها قوم یاجوج و ماجوج هستند که در قرآن هم ذکر آنها آمده است. برای درک بیشتر این گروه خوب است به کتاب معروف آرتور کستلر (تاریکی در نیمروز) که یک یهودی مجارستانی است، مراجعه شود. یهودیها مبتنی بر اساطیرشان معتقدند جدا از ۱۲ قوم فرزندان یعقوب، دسته سیزدهمی هم وجود داشتهاند که در تاریخ گم شدهاند. خزران خود را سیزدهمین گروه یهودی میدانند. به عقیده آرتور کوستلر (ترجمه محمدعلی موحد) خزران قومی مرموز، موذی و مهاجم بودند که در اثر فشار سفید از شمال دریای خزر وارد منطقه قفقاز شدند. پس از آزار و اذیت مردم، انوشیروان شاه ایران دیواری ترکان از محل دربند تا باتومی میکشد که پس از دیوار چین بزرگترین دیواری است که برای مقابله با متجاوزان ساخته شده است. این سد معروف است به سد ذوالقرنین. خزریها همواره با ایران دشمن بودند، مدتی با وایکینگها متحد شدند و یک بار هم از راه دریای مازندران به بندرانزلی و رشت حمله کردند. نهایتا در سال ۹۹۹ میلادی براساس قول ابن روستا، (در کتاب خزران با ترجمه محمدعلی موحد) از سلاجقه شکست میخورند. پس از شکست از سلاجقه، خزران از ولگا عبور کرده و پس از فشار به هانها، آنها را به سمت شمال عقب زدند.
در واقع ریشه یهودیان اشکنازی به این قوم بازمیگردد؟
براساس اعلام مورخان بیشتر فنلاندیها از قوم هانها هستند. شکست خزرها از سلطان سلجوقی متعلق به دورهای است که سلاجقه آناتولی را هم گرفته بودند و به سمت جنوب اروپا پیش میرفتند. خزرها در آن زمان علیه دولت اسلامی سلاجقه با دشمنان ایران متحد شدند.
چه شد که اینها یهودی شدند؟
از یک طرف سلطان کیقباد سلجوقی فشار بسیاری به خزریها میآورد و آنها را اجبار به مسلمان شدن میکرد. از سوی دیگر سلطان روم هم به آنها فشار میآورد که شما باید مسیحی شوید. برخی مشاوران راهبردی قوم خزرها، برای مقابله با این فشارها تدبیری اندیشیده و اعلام کردند که باید به دو طرف بگویید ما نه مسلمان میشویم و نه مسیحی، ما یهودی هستیم! رهبر خزرها اسم خود را یوسف گذاشت و خود را قومی نامید که در تورات از آنها با عنوان قوم گمشده و سرگردان یاد میشد. این گروه، چون قبیلهای زندگی میکردند در منطقه لهستان و مجارستان و جنوب آلمان و... یهودیان اروپایی (اشکنازی) را پایهریزی کردند.
اشکنازیها در تاریخ قدرت بالایی دارند. پایههای این قدرت چگونه ایجاد شد؟
این گروه برای اینکه در اروپا برای خود جایگاهی دست و پا کنند، همواره به دنبال آن بودند که بین غیرخودیها که براساس تعالیم تلموذ (اینها اعتقادی به تورات نداشتند) اختلاف بیندازند. برخلاف آقای تروتسکی که از عنوان «انقلاب دایمی» استفاده میکرد، اینها براساس تعالیم تلموذ معتقد به «جنگ دایمی» بودند. آنها اعتقاد داشتند که حمله بر مال، جان، ناموس و میراث و... افرادی که در برابر سیاستهایشان مقاومت کنند مباح است. نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی یکی از افرادی است که از منظر تاریخی به این قبیله و طیف تعلق دارد. آنها معتقدند که در هر عصری باید با ابرقدرت وقت جهان ارتباط نزدیکی برقرار کرد. ایجاد شبکهای به هم پیوسته از امپراتوری رسانهای، زنجیره نهادهای مالی جهانی و... در راستای این ایده کلی صورت گرفت. در قرون اخیر این گروه تلاش کردند منافع خود را با منافع غرب پیوند برنند. متوجه شدند جهان جدید برمبنای سه هژمونی ساخته شده است. نخست هژمونی پول و پول از نظر این گروه یعنی دلار. بنابراین رفرنس پولهای جهانی را دلار تعیین کرده و عهدنامه برتون وودز امضا شد. اما زمانی که ریچارد نیکسون رییسجمهور امریکا در دهه ۷۰ این معاهده را برهم زد، با تلاشهای این گروه، آب از آب تکان نخورد. هژمونی دوم، نظامی بود. مثلا بن گریون (بنیانگذار اسراییل) در پیامش برای ترومن گفت: «مطمئن باشید هر شخص یا گروهی را که شما نخواهید ما آنها را میکشیم.»
شما از سه هژمونی اصلی یاد کردید. اما دو هژمونی را تحلیل کردید، هژمونی سوم چگونه ایجاد شد؟
هژمونی دلار و هژمونی نظامی امریکا در هژمونی نفتی جمع میشود. کشوری مانند ایران که نه هژمونی پولی امریکا را قبول دارد، نه هژمونی نظامی غرب را و نه هژمونی نفتی این کشور را مورد پذیرش دارد، به بزرگترین دشمن اسراییل و امریکا بدل میشود. به این دلیل تمرکز اخبار منفی متوجه ایران است. گزارشی در کمیته بازل (کمیته متشکل از بزرگترین بخشهای بانکی) منتشر شده که نشان میدهد عظیمترین مراکز پولشویی جهان در اسراییل قرار دارند.
ارتباط نزدیک یهودیان اشکنازی و صهیونیستها با مسیحیان امریکایی چگونه شکل گرفت؟
صهیونیستها از نیمه قرن گذشته تصمیم گرفتند با اِوانجلیکالها (مسیحیان متعصب) متحد شوند. ۵۰ سال قبل که من در امریکا درس میخواندم و به کلیساهای این گروه سر میزدم، میگفتند، «فلسطینیها حق دفاع از خانه خود را ندارند، چون این خانه از اساس متعلق به آنها نیست؟!» خاطرم هست یکبار در یکی از این کلیساها گفتم: «اینطور نیست و براساس تورات، این قوم کنعان است که وارد ارض فلسطین شده است.» فرزندان هاگانها در ادامه فکر کردند جدا از همکاری با امریکا باید با قدرتهای دیگر هم همکاری کنند. بر این اساس از نیمه قرن بیستم با چین، روسیه، اتحادیه اروپا، سازمان کشورهای اسلامی، کشورهای امریکای لاتین و... ارتباطات نزدیکی برقرار کردند. همکاری این قدرتهای جدید با اسراییل در حدی است که هژمونیهای جدید را علیه ایران ایجاد کند. مثلا چین و روسیه همکاری نفتی با ایران دارند. چین ثبات در بازار نفت میخواهد تا واردات انرژی ارزانی داشته باشد، اما روسیه بیثباتی را طلب میکند تا سهم بیشتری از بازار نفت و انرژی برداشت کند. راهبرد نهایی امریکا و اسراییل، اما یکی است، اینکه ایران به شاهراههای ارتباطی انرژی برای توسعه دست پیدا نکند. من یک دهه در مذاکرات انرژی با هندیها مشارکت داشتم، هر زمان که به توافق انرژی با هندیها نزدیک میشدیم، اسراییلیها و امریکاییها فشار آورده و توافقات را بر هم میزدند. در آخرین مورد از این دست توافقات که کار با راجیو گاندی تمام شده بود، کلینتون به هند آمد و با کارت پاکستان، هند را تهدید کرد که با ایران توافقی نکنند. چین و روسیه دنبال منافع کوتاهمدت خود از دل درگیریهای خاورمیانهای از جمله درگیریهای قفقازی، عربی، ایرانی، عبری و... هستند.
در این میان راهبرد ایران برای مقابله با این تلاشهای هژمونیک چگونه باید باشد؟
ایران در بطن این منازعات باید مراقب تحرکاتی باشد که اسراییل علیه منافعش تدارک دیده است. اسراییل به دنبال ایجاد دوگانگی در میان فلسطینیها است. برای آنها مهم است که تشکیلات خودگران فلسطین و حماس در تنازع دایم باشند، اما ایران باید به دنبال وحدت میان همه فلسطینیها باشد. هر تحرکی که باعث جدایی فلسطینیها از هم باشد غلط است. حماس و محمود عباس هر دو باید با قدرت حضور داشته باشند و منافع فلسطینیها را دنبال کنند. مانند دو بال پرندهای که به پرواز میاندیشد. تندروهای صهیونیستی، همواره به دنبال تنازع میان این دو بخش بودند. دمیدن در دوگانگی فلسطینیها علیه منافع ملی ایران هم هست، چراکه معادلاتی که نتیجه را تعیین میکند در دست صاحبان هژمونی است. وقتی مرحوم قائممقام فراهانی در زمانی که برخی فشار میآوردند که ایران باید در قفقاز مداخله کند، مخالف مشارکت ایران در این نبرد بود، به فتحعلیشاه گفت، «قبله عالم شما از چند میلیون نفر ایرانی مالیات میگیرید؟ فتحعلیشاه گفت از ۶ کرور نفر.» قائممقام گفت: «نیمی از آنها هم مالیات نمیدهند.» در ادامه قائممقام گفت: «حاکمان روسیه چقدر مالیات میگیرند؟ فتحعلیشاه پاسخ داد: «۶۰ کرور نفر در روسیه مالیات میدهند.» در واقع هژمونی دراختیار طرفی بود که از ۶۰ کرور نفر مالیات میگرفت. قبل از دوران قاجار در دوران صفویه و هنگامه جنگ چالدران هم اشتباهی رخ داد که خسارتهای فراوانی را متوجه ایران کرد. هر طرفی که هژمونی دراختیارش باشد، منافعش را تامین میکند. بر این اساس است که معتقدم راهبردهای فعلی ایران برای دوری از تنازع، راهبرد درست و خردمندانهای است. مجموعه تلاشها باید در راستای وحدت فلسطینیها معطوف شود تا از این طریق قدمی به سمت بهبود برداشته شود.