این داستان مردانی است که آخرین حلقه از عملیات پیچیده قاچاق به شمار میروند. سالهاست که معروف شدهاند به شوتی. آنها با سرعت در جادههای پرخطر میتازند و گاهی دو سه شبانهروز نمیخوابند. هر توقف برای آنها برابر است با دستگیری. آمارها حاکی از آن است، مسیرهایی که شوتیها در آنها میرانند بیشترین تصادف را دارند. گاهی درآمد یک شوتی در ماه به ۱۰۰میلیون میرسد.
به گزارش دنیایاقتصاد، این یک داستان نیست. ماجرای زندگی مردانی است که نامشان را گذاشتهاند؛ شوتی. آنها آخرین مرحله از عملیات پیچیده قاچاق هستند. در مرزهای ایران از غرب تا جنوب میتازند، پوشاک، مشروبات الکلی، پارچه، اسلحه، تریاک و انسان جابهجا میکنند. قماری سخت برای کسب درآمد، قمار بر سر جانشان. با این همه این فقط جانشان نیست که به خطر میافتد. شوتیها هر روز دارند جوانتر میشوند.
چندی پیش معاون فرهنگی اجتماعی مرزبانی استان هرمزگان اعلام کرد: «وقتی یک نوجوان ۱۶ساله با خودروی نیسان روزانه ۵۰ میلیون تومان درآمد کاذب از فروش سوخت قاچاق داشته باشد، قطعا نسبت به درس و تحصیل و علم و دانش بیتفاوت میشود.» ترک تحصیل دانشآموزان یکی دیگر از پیامدهای قاچاق است. جادههای جنوب ایران مدتهاست تبدیل شده به جادههای پرخطر. آخرین آمارها نشان میدهد، پنج استانی که بیشترین تصادفات را دارند استان فارس، سیستانوبلوچستان، تهران، کرمان و خراسان رضوی هستند.
حسن مومنی، رئیس پلیس راه کشور امسال اعلام کرده، ۱۶ هزار نفر سالانه در تصادفات جادهای میمیرند. اگر این مردان با مرگ روبهرو نشوند با رفتن دو مسیر در هفته، درآمد ماهانهشان میشود ۱۰۰ میلیون تومان. سوال بسیاری از شوتیها این است چه شغلی داشته باشیم که این درآمد را کسب کنیم؟ پس خطر میکنیم.
۲۷ساله است با مدرک کارشناسی ارشد. او فقط با حفظ نامش با «دنیای اقتصاد» گفتوگو میکند. ما نامش را میگذاریم ژیار. او چند سالی است که دل به جادههای پرخطر سپرده چرا که نیاز شدیدی به درآمدش دارد. مشکلاتی که در زندگی اسیرش کرده و اجازه نمیدهند او زندگی آرامی داشته باشد. اهل منطقه غرب کشور است است و در همان نواحی قاچاق میکند. ازدواج نکرده اما به دست آوردن پول وادارش کرده دست به کاری چنین پر خطر بزند و با جانش قمار کند.
عمده کالاهایی که جابهجا میکند، پوشاک است و سیگار و مشروبات الکلی، اما شوتیهای بسیاری هستند که قاچاق اسلحه و مواد مخدر و انسان میکنند: «هر چیزی که قاچاق باشد، رانندهها میتواند جابهجا کنند. بعضیها خطرش را قبول میکنند و سراغ قاچاقهای سنگین میروند.» پدر و مادر ژیار از این کار پر حادثه او خبر ندارند: «اگر پدر و مادرم میدانستند هرگز نمیگذاشتند که دست به این کار بزنم چون هر لحظه ممکن است به هزار و یک دلیل بمیرم.»
ژیار گاهی پانزده تا شانزده ساعت بدون توقف میراند. توقفش فقط برای زدن بنزین است. ایستادن حکم سم را برایش دارد. هر آن ممکن است که دستگیر شود. چند هفته پیش آخرین سرویسی که از غرب به شمال میبرده برایش دردسرساز میشود: «یک بار شخصی داشتم. افتادم توی جاده.
سه روز توی راه بودم و نخوابیدم. بالاخره نتوانستم تحمل کنم. سمت چالوس زدم بغل برای ناهار. تنها بودم. خیلی هم خوابم میآمد. نیم ساعت نگذشته، گشت راه آمد بالای سرم. مشکوک شده بودند. بدجوری زرد کردم. مدرک خواستند، دادم چک کردند. بعد پلیس گفت صندوق رو بزن بالا. فقط شانس آوردم که مدارکم را تحویل داده بودند. تا گفت بزن صندوق رو بالا. نشستم پشت رل و در رفتم.»
سر پلیس راه ولیآباد، اما جلویش را میگیرند: «خبر داده بودن به جلو، میخ ریخته بودند روی زمین. ما بهش میگوییم زنجیر. مجبور شدم وایسم. ماشین رو پارکینگ کردند. بعدش با یکسری روابط و جریمه ماشین رو بیرون آوردم. خوشبختانه درگیری مسلحانه تا الان تجربه نکردهام. فقط پلیس چندباری با باتوم زد به ماشینم.» یک شوتی اگر گیر بیفتد نه فقط مبلغ بار را باید بدهد، جریمه هم میشود. خودرو را هم به نفع دولت پارکینگ میکنند.
مهمترین خطر اما برایش تصادف است. بارها مسوولان اعلام کردند که شوتیها جادهها را ناامن کردهاند. مسیرهای پرتصادف در غرب و جنوب ایران نشان میدهد که مسیرهای قاچاق بسیار پر خطر است. اگر قاچاق سوخت باشد که آتشسوزی هم با خود میآورد. ژیار مساله اساسیاش این است: «حاضرم با جرات بگویم که تمام رانندههای شوتی این کار را دوست ندارند. چه کسی میخواهد با پلیس درگیر شود؟»
«درآمد یک شوتی به خیلی چیزها بستگی دارد. یکیشان این است که از کدام شهر به کدام شهر میروند و چه باری را جابهجا میکنند. درآمد رانندههای شوتی از هفت هشت میلیون تومان شروع میشود و تا ۱۰۰میلیون هم میرسد.» ژیار حرفش این است کمتر از هشتاد میلیون تومان این کار نمیارزد. شوتیها برای یک بار (کالایی که قاچاق میشود)، گاهی تا پنجاه، شصت میلیون تومان ضمانت میدهند، اما به گفته ژیار «بارهایی هستند که کرایهاش ۱۰۰ میلیون تومان است و ضمانتی نمیخواهند. چون ضمانتش فقط جان است. موادی که خیلی خلافش سنگین است. حکم ابد دارند یا اعدام.»
او اگر یک روز بچهدار شود هرگز اجازه نمیدهد دست به قاچاق بزند و بزرگترین خواستهاش در زندگی این است که در آرامش کار کند و دست به خطر نزند. یکی از کارهایی که شوتیها انجام میدهند تا خطر کمتری را به جان بخرند حرکت همزمان با هم است: «در مسیری که شوتیها میروند معمولا یک ماشین جلوتر از همه میرود که نامش اسکورت است. اسکورت جاده را بررسی میکند که امن است یا نه. معمولا بیست تا سی ماشین با هم حرکت میکنند. بعضی وقتها اگر کسی جا بماند حتما سعی میکند که با دو ماشین دیگر هماهنگ کند تا اگر در جاده اتفاقی افتاد، تنها نباشد.»
گشتهای جادهای هم مدام تدابیر تازهای برای برخورد با شوتیها دارند. از ژیار میپرسیم، اگر جای مسوولان باشد چه کار میکند؟ «نمیدانم واقعا. اما توی هر زمینهای نمیشود که حمایت از کالای ایرانی کرد. باید قبول کنند که خیلی از جنسهای قاچاق را مردم نیاز دارند. نمیدانم واقعا چه تصمیمی میگرفتم اما حداقل شرایطی را مهیا میکردم که کسی دست به قاچاق نزند.» او اعتقاد دارد؛ هیچکس نباید وارد این کار شود. به خصوص اگر کسی را دارد و نگران خانوادهاش است. این کار جان آدم سرش نمیشود و هر آن ممکن است که جانش را بگیرد. مگر اینکه از جان گذشته باشد و برایش مهم نباشد، بمیرد.
قاچاق در جنوب جغرافیای گستردهای دارد و پیچیدگیهای بیشتر. بنزین از خراسان و کرمان گرفته تا سیستانو بلوچستان به افغانستان و پاکستان قاچاق میشود و لوازم خانگی، سیگار و پوشاک و مشروبات الکلی از بنادری چون عسلویه و گناوه وارد میشود و به شهرهای دیگر میرود. براساس یکی از آمارها روزانه بین ۳ تا ۵ میلیون لیتر سوخت فقط در استان هرمزگان قاچاق میشود که ارزش بسیار بالایی در حدود ۳۰ تا ۵۵ میلیارد تومان دارد. شوتیها در مسیر هرگز نباید بایستند حتی اگر خوابشان بگیرد.
این روزها برخی نوجوانها هم در جنوب به شوتیگری روی آوردهاند. نبود شغل مناسب در مناطق جنوبی ایران آنها را هر چه بیشتر به این راه سوق میدهد. یکی از مردان شوتی جنوب که در مسیر عسلویه تا گناوه کار میکند، حاضر به گفتوگو با «دنیایاقتصاد» میشود. نامش را میگذاریم جانمحمد.
جانمحمد ۳۰ساله است و سالهاست شوتیگری میکند: «وقتی کار نباشه، چکار باید بکنیم؟ چند تا شرکت اینجا داریم که بومیها را راه نمیدهند. خب کار نداریم دیگر چکار کنیم؟ اینجا خیلیها کارشان همین است.» او که دل پری از ماموران دارد، از ما هم شاکی است که چرا به کارشان میگوییم قاچاق: «وقتی که روزانه سه هزار لنج بار را در بندر خالی میکنند و مغازهدارهای همانجا هم این کالاها را میفروشند؛ نمیدونم چرا فقط کار ما قاچاق است که از یک مسیر به مسیر دیگری کالا را میبریم!؟»
او برای هر مسیر یک و هشتصد تا دو میلیون تومان میگیرد و در ماه بیست بار گاهی این مسیر را میرود و گاهی هم نه یعنی بار جدی به او نمیخورد. درآمد او معمولا در هر ماه ۴۰میلیون تومان میشود. چهارصد و پانصد تومان را که برای بنزین و غذا کنار بگذارند باقی برایشان سود است.
جانمحمد با حساب سرانگشتی میگوید: «حدود پنج هزار نفر در جنوب شوتیگری میکنند.» او که وانتبار دارد معمولا با سرعت بالای ۱۴۰ میراند. بیشتر یخچال و لوازم خانگی را بار میزند. ایستادن برای شوتیها خطرناکتر از سرعت است، چرا که ممکن است گیر ماموران بیفتند و همه زندگیشان به باد برود. آنها حتما باید از مسیر اتوبان بروند چون اگر به روستا و مسیرهای سنگلاخ بروند استهلاک ماشینشان بالا میرود و خیلی برایشان نمیصرفد.
شوتیها هر لحظه ممکن است، دستگیر شوند. میخ در مسیرشان ریخته شود یا با تیر به سمتشان شلیک شود. آنها هر کدام در یک خطی کار میکند. برخی هم از گناوه به شهرهای دیگر حتی تهران میروند که درآمدشان خیلی بیشتر میشود، ولی با خطرات بالایی هم مواجهاند. خطراتی که آنها به جان میخرند و به جاده میزنند.
جانمحمد را هفته پیش دستگیر کردهاند: «گشت همین هفته پیش چهارتا ماشین را یکجا گرفت. خیلیها در رفتند. آنهایی که ماندند را کلانتری بارشان را ارزیابی با قیمت بالاتر میکند بعد ماشین را میخوابانند. وقتی سند به قیمت تعیین شده گذاشتیم، آزادمان میکند و بعد میافتیم دنبال کار تا ماجرا ختم به خیر شود.» او هر روز به هزار و یک چیز فکر میکند: «من فرزند پسر ندارم، اما اگر داشتم هرگز نمیگذاشتم پسرم وارد این کار شود. این کار ریسک بالا دارد و همیشه جانمان است که در خطر است.»