bato-adv
کد خبر: ۶۷۸۴۸۱

پدر به خاطر ازدواج دوم کشته شد

پدر به خاطر ازدواج دوم کشته شد
متهم جواب داد: «اشک‌های مادرم. مادرم در طول ۵۰ روزی که از پدرم خبری نداشت از صبح تا شب گوشه‌ای کز کرده بود و اشک می‌ریخت. دیگر نتوانستم اشک و ناراحتی‌اش را تحمل کنم و خودم را معرفی کردم. باور کنید فقط می‌خواستم به خاطر زجر‌هایی که مادرم کشیده بود پدرم را تنبیه کنم، اما قتل رخ داد، الان هم خواهر و برادرهایم فقط به خاطر فرزندانم رضایت داده‌اند، اما من شرمنده مادرم و آن‌ها هستم. من خیلی عذاب وجدان دارم به‌خصوص وقتی فهمیدم پدرم قبل از اینکه به ویلا برود و تنها زندگی کند مخفیانه همه اموالش و خانه‌هایش را به نام فرزندانش کرده بود.»
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۹ - ۰۹ آبان ۱۴۰۲

پسر جوان که به خاطر ازدواج مجدد پدرش او را به قتل رسانده و جسدش را داخل چاه انداخته بود در حالی در شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد که خواهر و برادرانش از قصاص او گذشت کرده‌اند.

به گزارش ایران، شهریور سال گذشته دختر جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی از ناپدید شدن پدر ۶۷ ساله‌اش خبر داد.

وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: پدر و مادرم سال‌هاست با هم اختلاف دارند و دامنه این اختلاف آنقدر زیاد شد که پدرم تصمیم گرفت به تنهایی به خانه ویلایی‌مان در شمال تهران برود و بدون مادرم زندگی کند. چند هفته پیش وقتی من و برادرم شاهین برای سر زدن به پدرمان به آنجا رفته بودیم، متوجه شدیم او زنی را به عقد موقت خودش درآورده و با او در آن ویلا زندگی می‌کند. با دیدن آن زن از پدرمان خواستیم او را رها کند، اما پدرم برخورد تندی کرد و گفت که موضوع ازدواجش هیچ ربطی به ما ندارد.

پس از آن ذهن‌مان خیلی درگیر بود و دوباره می‌خواستیم با پدرمان صحبت کنیم، اما دیگر تلفن‌مان را جواب نداد و وقتی هم به ویلا رفتیم خبری از او نبود.

با این شکایت افشای راز ناپدید شدن مرد میانسال در دستور کار مأموران قرار گرفت.

در نخستین گام از تحقیقات، مأموران به بررسی خانه ویلایی پرداختند که مشخص شد با اینکه خانه ویلایی مجهز به دوربین بوده، اما حافظه دوربین مداربسته سرقت شده است.

پس از آن همسر صیغه‌ای این مرد بازداشت شد، اما پس از چند بار بازجویی و تحقیقات از او، برای مأموران محرز شد که وی نقشی در قتل نداشته و پس از اینکه فرزندان شوهرش او را تهدید کرده بودند خانه ویلایی را ترک کرده و به خانه خودش برگشته است.

اعتراف به قتل بعد از ۵۰ روز

در حالی که طی ۵۰ روز تحقیقات مأموران موفق نشده بودند سرنخی از مرد میانسال پیدا کنند، شاهین پسر بزرگ خانواده با مراجعه به اداره آگاهی به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: «من پدرم را کشته‌ام.» بدین ترتیب وی تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: «مادرم زن زحمتکشی بود، او در سختی‌ها و گرفتاری‌ها همیشه یار و همراه پدرم بود، اما پدرم او را رها کرد و سرش هوو آورد. یکبار که با خواهرم به خانه ویلایی پدرم رفتیم از او خواستیم آن زن را رها کند، اما پدرم با فحاشی ما را از ویلایش بیرون انداخت و من و خواهرم هم زنش را تهدید کردیم و از آنجا بیرون آمدیم. چند روز بعد به خاطر کینه‌ای که از پدرم به دل گرفته بودم سراغش رفتم و او را کشتم و جسدش را داخل چاهی که در حیاط ویلا بود، انداختم. بعد هم آثار جرم را از بین بردم و به خانه برگشتم. باور کنید قصدم کشتن او نبود و در این ۵۰ روز آنقدر کابوس دیدم و عذاب وجدان کشیدم که تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.»

پس از اظهارات شاهین، جسد از عمق چاه بیرون آورده و به پزشکی قانونی منتقل شد.

با تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه جرم، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت؟

در ابتدای جلسه عنوان شد که اولیای دم بدون حضور در جلسه رسیدگی، رضایت بدون قید و شرط خود را اعلام کرده‌اند. از این رو متهم از جنبه عمومی جرم محاکمه می‌شود.

سپس متهم که از ابتدای ورود به جلسه اشک ندامت می‌ریخت به جایگاه رفت و به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: «وقتی فهمیدم پدرم زنی را صیغه کرده خیلی عصبانی شدم، یک‌بار به او تذکر دادیم، اما گوش نکرد.

پس از آن انگار نیرویی به من می‌گفت اگر می‌خواهی شر این موضوع را از خانه دور کنی باید با پدرت برخورد تندی انجام دهی به همین خاطر چند روز بعد با او تماس گرفتم و گفتم می‌خواهم مثل دوتا مرد با هم صحبت کنیم و او هم قبول کرد و به خانه‌اش رفتم. چند بار از او خواستم به خانه برگردد و با مادرم زندگی کند، اما تهدیدم کرد که اگر بخواهم بحث را ادامه دهم مرا از خانه‌اش بیرون می‌کند. همانجا با چوبی که کنار در بود چند ضربه به سرش کوبیدم و از اتاق خارج شدم. بعد به اتاق دیگری رفتم نیم‌ساعتی که گذشت و آرام شدم به اتاق برگشتم، اما دیدم خون شدیدی از سر پدرم آمده و تکان نمی‌خورد، همانجا بود که متوجه شدم فوت کرده است. بعد برای اینکه لو نروم جسدش را داخل چاه حیاط انداختم و به داخل ویلا برگشتم و تشک و لباس‌های خونی‌ام را پشت ویلا آتش زدم و به خانه برگشتم.»

قاضی سؤال کرد: «چه شد که تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟»

متهم جواب داد: «اشک‌های مادرم. مادرم در طول ۵۰ روزی که از پدرم خبری نداشت از صبح تا شب گوشه‌ای کز کرده بود و اشک می‌ریخت. دیگر نتوانستم اشک و ناراحتی‌اش را تحمل کنم و خودم را معرفی کردم. باور کنید فقط می‌خواستم به خاطر زجر‌هایی که مادرم کشیده بود پدرم را تنبیه کنم، اما قتل رخ داد، الان هم خواهر و برادرهایم فقط به خاطر فرزندانم رضایت داده‌اند، اما من شرمنده مادرم و آن‌ها هستم. من خیلی عذاب وجدان دارم به‌خصوص وقتی فهمیدم پدرم قبل از اینکه به ویلا برود و تنها زندگی کند مخفیانه همه اموالش و خانه‌هایش را به نام فرزندانش کرده بود.» در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین