bato-adv
کد خبر: ۶۷۸۴۴۷

رویا‌های دست‌ساز زنان تاجمیر

رویا‌های دست‌ساز زنان تاجمیر
خدیجه، ساعت خروس‌خوان روستای تاجمیر، پلک باز می‌کند و بعد از صبحانه و کار‌های خانه، سروقت نخ و سوزن، چوب، نمد، تکه‌های رنگارنگ دورریختنی پارچه و دکمه‌های درون صندوق کوچکش می‌رود. اگر از قبل بداند که از روی کدام الگو، باید عروسک را دست بگیرد که تکلیف معلوم است اگر نه؛ می‌نشیند و به پشتی تکیه می‌دهد. چشم می‌بندد و باز می‌کند به اهالی روستا فکر می‌کند؛ به سرگذشت آدم‌های اطرافش، به صورت و لباس آن‌ها و اینکه چه شغلی دارند و چگونه روزگار می‌گذرانند. یک عروسک در دنیای خدیجه، تقریبا در همین حال و هوا خلق می‌شود و بعد داستان آن را با خط خود، روی پارچه می‌نویسد و به عروسک می‌دوزد. معمولا تا ۱۱ شب روی عروسک‌ها کار می‌کند، اما اگر فردا، روز پست و تحویل چندین سفارش باشد تا یک و دو نیمه شب هم روی پارچه‌ها قیچی می‌زند و سوزن می‌کشد.
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۵ - ۰۹ آبان ۱۴۰۲

اولین‌بار مادر بزرگ که حالا عمرش را به بقیه آدم‌های روستا داده، برایش عروسک درست کرد و دستش داد. بعدها، مادر برایش عروسک درست کرد و او نحوه ساختن عروسک‌ها را از مادر و مادربزرگ خود یاد گرفت. خدیجه، فاطمه، هاجر، گل‌بی‌بی، مهناز، فاطمه، هایده، زهره و بقیه کلندرزهی‌های روستای تاجمیر در ۱۰-۱۲ سال گذشته، عروسک می‌سازند البته نه برای تفریح و بازی بچه‌های خودشان. عروسک‌ها، محل درآمد این زنان و دختران هستند و از آن محل درآمد به خانواده کمک می‌کنند یا برای خود جهیزیه می‌خرند.

به گزارش اعتماد، زنان تاجمیر خودشان اینستاگرام ندارند و اغلب تولیدات‌شان را از طریق اینستاگرام برادر و پدر و همسر خود یا شرکت تعاونی الغدیر، سایت روستاتیش و نمایشگاه عروسکی که در تاجمیر و بیرجند دایر شده، می‌فروشند. حدود ۶۰ نفر هستند؛ ۶۰ زن جوان و میانسال و دختر بچه‌های ۱۰-۱۲ سال به بالا. بعضی‌های‌شان عروسک می‌دوزند و بعضی دیگر کار منگوله و سوزن‌دوزی انجام می‌دهند تا میراث و هنر دست روستای‌شان، حفظ شود و هم درآمدی برای خود داشته باشند.

میراثی که رو به فراموشی بود ولی مهر ۹۳ در فهرست میراث فرهنگی ناملموس ثبت ملی شد و این کار را دوباره رونق بخشید. روستای‌شان از دو دهه پیش گرفتار خشکسالی است بنابراین کشاورزی ندارد و دامداری، تنها محل درآمد برای مردان روستا است. دختران روستا هم که تا کلاس ششم بیشتر نمی‌توانند درس بخوانند. روستا برای ادامه تحصیل بچه‌ها در کلاس هفتم مدرسه ندارد و اگر خانواده‌ها اجازه دهند، باید برای مدرسه به سربیشه بروند ولی خانواده‌ها اجازه نمی‌دهند و بیشتر، پسران اجازه تحصیل در خارج از روستا را دارند.

خدیجه کلندرزهی ۳۶ ساله و مجرد، نخستین عروسک دست‌ساز خود را دوازده سال پیش ساخته و پای آن قصه نوشته و به آن دوخته است. گاهی به قدری عروسک را دوست دارد که دلش نمی‌آید آن را برای فروش بگذارد اگر چه در نهایت تسلیم می‌شود و آن را می‌فروشد. از همان ابتدای کار تا به امروز، حتی هزار تومان از درآمد عروسک‌هایش را هم برای خود برنداشته است و همه را برای خانه و پدر و مادر خرج می‌کند. می‌خواهد آن‌ها تا همیشه خوشحال باشند.

او به «اعتماد» می‌گوید که قدیم‌ترها، عروسک‌های دست‌ساز روستا چهره نداشتند، از دکمه و پارچه و نخ و سوزن ساخته می‌شدند ولی حالا اینطور نیست و حتی داستان هم برای آن‌ها نوشته می‌شود. «شخصیت عروسک، گاهی از روستای خودمان است و همان سرنوشت و چهره را دارد و من، داستان زندگی او را هم برای عروسک می‌نویسم.» گاهی قصه و شمایل عروسک، خود را به داستان آن تحمیل کرده است. «عروسک چوپانی را درست کرده بودم. وقتی تمام شد، دیدم که یک پای آن کوچک است. نمی‌دانستم چه کنم و حتی فکر کردم که آن را دور بیندازم ولی یک دفعه به ذهنم رسید که مثلا این عروسک، معلول است و می‌توانم در داستان آن بنویسم که لنگ است. اتفاقا همان عروسک، طرفداران زیادی پیدا کرد چند سفارش دیگر هم از آن گرفتم.» تقریبا حدود ساعت ۶ صبح از خواب بیدار می‌شود و از ۷ و نیم، ۸ کار خود را شروع می‌کند. بعد از اینکه به شکل و رنگ و نوع عروسک فکر کرد که مثلا خرسوار، شتر سوار، چوپان یا جاکلیدی باشد برای نحوه بریدن پارچه‌ها تصمیم می‌گیرد. تکه‌های کوچک پارچه را جدا می‌کند و هر چیزی را سر جای خود می‌دوزد. کار که تمام شد، آن را کمی دورتر می‌گیرد، نگاهش می‌کند یا به مادر و پدر نشان می‌دهد و اگر همه‌چیز خوب باشد و آن را تایید کنند، چند نمونه دیگر از همان می‌سازد. خدیجه تا کلاس پنجم درس خوانده و حالا عروسک‌سازی را دوست دارد: «از بیکاری خیلی بهتر است؛ سرگرمی خوبی است و درآمد هم دارد. می‌خواهم عروسک‌سازی را ادامه بدهم. دلم می‌خواهد یک فروشگاه بزرگ عروسک در روستای‌مان داشته باشم و در آنجا عروسک‌ها را با همه زنان روستا برای فروش بگذاریم.

الان یا از طریق شرکت تعاونی عروسک‌ها را می‌فروشیم یا سفارش‌های دیگر. من اینستاگرام ندارم و فقط یک گوشی ساده دارم. دوست ندارم سرگرم این گوشی‌ها شوم ولی از طریق گوشی برادرم، گاهی سفارش می‌گیرم و برای‌شان ارسال می‌کنم.» می‌گوید؛ هر کاری سختی خود را دارد و سختی کار او هم سوزن، سوزن شدن دست هایش است: «الان دست‌هایم را که نگاه کنید متوجه می‌شوید که چقدر پوسته پوسته است. به هر حال این کار من است و گاهی تا نیمه شب برای انجام آن بیدار می‌مانم.»

دوست دارم درس بخوانم و دکتر شوم

خدیجه چندان به درس خواندن علاقه نداشته ولی در میان این زنان و دختران، کسانی هم هستند که دوست دارند درس بخوانند؛ دکتر یا مثلا معلم شوند. آتنا یکی از آنهاست، الان ۱۳ سال دارد و از سال گذشته، عروسک‌سازی را از خواهر بزرگ‌ترش یاد گرفته و تا به حال ۵۰ عروسک درست کرده است. تا کلاس ششم، درس خوانده، اما برای کلاس هفتم، مشکل بقیه بچه‌های روستای تاجمیر را دارد و با وجود درخواست‌های‌شان، آموزش و پرورش برایشان مدرسه نمی‌سازد.

«خیلی دوست دارم درس بخوانم و دکتر شوم و تا کلاس ششم هم، همیشه شاگرد اول کلاس‌مان بودم، اما برای کلاس هفتم، کلاس و مدرسه نداریم. خانواده ما هم اجازه نمی‌دهند در سربیشه مدرسه بروم. چند وقت پیش خانم خیری به روستای ما آمد و همه امکانات از تبلت و کامپیوتر گرفته تا معلم خصوصی را برای بچه‌های روستا آورد و حتی مکانی را هم برای آموزش اجاره کرد ولی آموزش و پرورش شهرمان، حاضر نشد برای پایان سال از ما امتحان بگیرد. دو سال هم آمدند و از بعضی‌ها تا کلاس نهم امتحان گرفتند ولی از سال قبل، دیگر قبول نکردند و گفتند شما باید به بیرجند و سربیشه بیایید. ما که دل مان می‌خواهد به آنجا برویم و درس بخوانیم ولی بزرگ‌تر‌ها اجازه نمی‌دهند. فاصله تاجمیر تا سربیشه حدود ۳۵ کیلومتر است ولی اجازه نمی‌دهند. اگر مینی‌بوس هم برای رفت و آمد باشد باز هم قوم بلوچ، قوم سخت‌گیری است و نمی‌گذارند دختر‌ها از روستا بیرون بروند. من هم از پارسال، عروسک‌سازی را یاد گرفتم و در خانه کار می‌کنم و مثل بقیه کارم را برای فروش، در نمایشگاه روستا می‌گذارم. البته از اهالی روستا، کسی عروسک نمی‌خرد و فقط باید منتظر گردشگر باشیم. گردشگر هم که خیلی کم است و اگر هم بیاید، ممکن است عروسک نخرد و سراغ صنایع دیگری برود.»

انشا یکی از درس‌های مورد علاقه آتناست و در آن تبحر دارد، برای همین خیلی راحت برای عروسک‌هایش داستان می‌نویسد: «عروسک آخرم زنی ۳۵ ساله است که با پسرخاله‌اش ازدواج کرده و دو بچه دارد. او به شهر رفته و برای خود و بچه‌هایش لباس خریده است. داستان عروسک دیگرم مردی دامدار از خراسان جنوبی است که دو سال پیش با دختردایی خود ازدواج کرده و دارای دو فرزند است. ما داستان را طوری می‌نویسیم که شناسنامه عروسک باشد. در روستای ما همه زنان روی دست‌های‌شان جای سوزن است. ساختن عروسک، کار سختی است، چون هیچ بخشی از آن با چرخ درست نمی‌شود و همه آن کار دست است.» بعضی عروسک‌ها از روی نمونه آماده و برخی دیگر از روی تخیل درست می‌شود؛ جز عروسک‌های خر سوار و شترسوار، عروسک‌های معطر هم ساخته می‌شوند و بعد داستان آن‌ها روی پارچه نوشته و به آن‌ها دوخته می‌شود. «قیمت عروسک‌ها متفاوت است و از بیست هزار تومان شروع می‌شود. خودم که اینستا ندارم، اما فروش این عروسک‌ها از طریق شرکت تعاونی و سایت‌ها است، چون اینجا دختر‌ها گوشی دست‌شان نمی‌گیرند. البته مادرم گوشی دارد و اگر کسی به مادرم سفارش دهد، کار را انجام می‌دهیم و برای مشتری می‌فرستیم.»

گل بی‌بی هم که تازه ۴۳ سال دارد با گویش بلوچی در این باره حرف می‌زند. او می‌گوید که تنها منبع درآمد خانوادگی آنها، همین عروسک‌ها هستند، مخصوصا از سال گذشته که همسرش بر اثر حادثه‌ای خانه‌نشین شده: «از صبح که بلند می‌شوم، پارچه‌های دور ریختی، نخ و دکمه را دور خودم می‌چینم و هرجور عروسکی که بگویید می‌سازم؛ عروسک دکمه‌ای، الاغ پارچه‌ای و عروسک قنداقی.» و زهره خانم، زنی ۵۰ ساله، بیشتر واسطه بین دختران و خریداران است. البته خودش هم‌زمانی عروسک می‌ساخته ولی حالا چشم‌هایش ضعیف شده و حتی نمی‌تواند سوزن را نخ کند. او می‌گوید که در حال حاضر گردشگری به تاجمیر نمی‌آید بنابراین بازار فروش عروسک‌ها کم است. «قبلا زنان بیشتری کار می‌کردند ولی حالا تعداد کمتر شده است مخصوصا پس از کرونا که به نوعی همه‌چیز تعطیل شد. دخترانی هم که این کار را انجام می‌دهند چشمان‌شان پس از مدتی ضعیف می‌شود و عینک می‌زنند. اگر روزی چشم و دست آن‌ها کار نکند از عروسک‌ها هم خبری نیست.»

قصه از کجا شروع شد؟

روستای تاجمیر در استان خراسان جنوبی و در میانه‌های راه سربیشه به سمت مرز ماهیرود، در دشتی بزرگ قرار دارد و از آنجایی‌که روستا به صورت کشیده است اغلب مردم روستا، آن را با دو نام مجزای تاجمیر بالا و تاجمیر پایین صدا می‌زنند. مردم این روستا، بلوچ هستند و سال‌های پیش از انقلاب، عشایر کوچ‌رو بودند. در زمستان روزگار را کنار دریاچه هامون و در زابل می‌گذراندند و تابستان به مناطق سردسیرتر می‌رفتند ولی با توجه به سیاست‌های حاکمیتی یکجانشین شدند. تاجمیرخان، از افراد معروف طایفه کلندرزهی‌ها این روستا را ساخت و نام او نیز، برای همیشه روی این روستا ماند. سال‌ها بعد، وقتی یک تیم تحقیقاتی برای ثبت عروسک بومی این منطقه در فهرست میراث ملی ناملموس به روستا رفته بود، دختر تاجمیر خان را به آن‌ها معرفی کردند تا در ساخت میراث مادر و مادربزرگ‌های این روستا کمک کند.

زربخت کلندرزهی، دختر تاجمیر خان با اینکه سن زیادی داشت و حتی چشم‌هایش بر اثر آب مروارید، به‌طور کامل نابینا شده بود ولی در به ثمر رساندن پروژه ثبت ملی عروسک سازگار با محیط زیست «دوتوک» نقش مهمی داشت. زنی که سال‌ها قبل، یکی از خانه‌های تاجمیر به عنوان جهیزیه از سوی پدر قسمت او شده بود و بخشی از آن را به پیشنهاد برادرش، حاجی گل میر خان تبدیل به موزه کرده بود این‌بار از شکل ساخت عروسک به کارشناسان میراث می‌گفت. آنقدر گفت و آنقدر عروسک را به شکل‌های مختلف دوختند و به دستان او دادند و لمس کرد تا در نهایت، آنچه دوخته شده بود را تایید کرد. آمنه سیاری، مدیر موزه عروسک‌های خراسان‌جنوبی و مدیر شرکت تعاونی روستایی الغدیر آن روز‌ها به خانه دختر تاجمیر خان رفت و آمد داشت. او به «اعتماد» می‌گوید: «زربخت کلندرزهی از همه زنان روستا پیرتر بود و ما آن زمان به دنبال زنان مسنی بودیم که ریشه داشته باشند بنابراین دختر تاجمیر که نابینا هم بود را به ما پیشنهاد دادند. خیلی مهربان بود و با اینکه به زبان بلوچی صحبت می‌کرد و فارسی متوجه نمی‌شد ولی به حرف‌های ما توجه می‌کرد. خواهر کوچک‌ترش هم همراه ما بود و حرف‌هایش را ترجمه می‌کرد. اولین‌بار وقتی وارد خانه‌اش شدیم بعد از احوالپرسی و روبوسی، دیگر کاملا دست‌های من در دستان او بود و آن را لمس می‌کرد. به او گفتم؛ می‌خواهیم این عروسک را احیا کنیم. موافقت کرد و فقط گفت؛ به من کمک کنید تا بتوانم به شما بگویم، چه کار کنید. نابینا بود ولی قدرت لامسه بالایی داشت و خیلی دقیق همه‌چیز را بررسی می‌کرد. می‌گفت حتما باید دکمه‌ای که برای عروسک استفاده می‌شود، چهار سوراخ داشته باشد، پارچه چه جنسی باشد و از موی بز در ساخت آن استفاده شود. حتی یک بار دکمه را آنقدر لمس کرد و آخر هم گفت خوب نیست. یکی از همکاران ما، دو سوراخ دیگر در دکمه ایجاد کرد ولی وقتی دوباره آن را لمس کرد، گفت که هنوز خیلی کوچک است. آخرین بار هم عروسک را کاملا با دستانش لمس کرد و گفت که آن را تایید می‌کنم. حدود سه روز کامل طول کشید تا عروسک احیا شود و یکی از کارشناسان میراث فرهنگی در حوزه پژوهش هم شاهد و ناظر بر روند تولید این عروسک بود. عروسک زربخت به همراه عروسک دیگری از گل‌بی‌بی، برای ثبت ملی میراث معنوی کشور به پژوهشگاه میراث فرهگی در تهران رفت و درباره آن‌ها تحقیقات و مصاحبه‌های میدانی انجام شد. در نهایت، عروسک دوتوک (نام محلی عروسک) تاجمیر برای اولین‌بار در ایران در کاخ سعدآباد رونمایی شد و شماره ثبت گرفت. حالا هم این عروسک به عنوان نخستین عروسک تولیدشده در موزه عروسک‌ها به نام زربخت کلندرزهی نگهداری می‌شود. البته او هم سال ۹۸ بر اثر کرونا از دنیا رفت ولی با توجه به اینکه دوتوک، عروسک پرفروشی است خواهر زربخت همچنان مشابه آن را برای فروش تولید می‌کند.»

گره‌های عاطفی عروسک با سازنده و خریدار

یکی از نخستین عروسک‌ها با همکاری زربخت کلندرزهی ساخته شده و نخستین داستان عروسک را هم الیاس پسر یکی از همین زنان برای الاغی که مادرش ساخته بود، نوشت. داستان الیاس به نوعی درباره اتفاقی رخ داده برای خودش بود. او در جریان حضور کولی‌ها و دستفروش‌های آهنگر در روستا، خر خود را به آن‌ها داده و به جای آن یک سگ گرفته بود: «همین داستان را با دست‌خط خود نوشته و از عروسک آویزان کرده بود. در واقع برای اینکه عشق و احساس مادر و فرزند برای عروسک‌ها باعث ساخته شدن آن‌ها می‌شود، پیشنهاد نوشتن داستان‌هایی داده شد. به آن‌ها گفتیم؛ چیزی که درباره این عروسک‌ها به ذهن‌تان می‌آید برای‌شان بنویسید. روستایی‌ها با غلط املایی و حتی همان خط خوردگی و املای نادرست داستان را نوشتند، به عروسک وصل شد و وارد بازار شد.

شاید باورتان نشود وقتی مردم این داستان‌ها را می‌خوانند، بیشتر با عروسک ارتباط می‌گیرند. داستان‌ها ارتباط مستقیمی میان سازنده و خریدار به عنوان مخاطب ایجاد می‌کند. گاهی از خواندن آن می‌خندند و شاید حتی گاهی، داستان آن عروسک به داستان و واقعیت زندگی آن‌ها نزدیک باشد و به همین دلیل عروسک را خریداری کنند. در گذشته شاید مادر‌ها و مادربزرگ‌ها حین ساخت عروسک لالایی و شعری هم برای فرزندشان می‌خواندند، اما به این صورت نبوده است. از طرفی، عروسک‌ها با عشق و احساس آن‌ها درست می‌شود و کارخانه‌ای نیست بنابراین به نوعی احساسات فردی آن‌ها در ساخت عروسک دخیل است. مثلا می‌بینید که یک عروسک ناراحت یا خوشحال است، بچه بغل اوست یا می‌رقصد. این حالات عروسک‌ها همگی براساس عشق و احساس فرد سازنده است و بی‌شک وقتی احساسی همراه عروسک وجود دارد، بیشتر فروش می‌رود.»

ایجاد درآمد پایدار برای جلوگیری از خالی شدن روستا‌ها

شرکت تعاونی روستایی الغدیر در منطقه دشت حسین‌آباد غیناب، سال ۸۶ جهت حمایت از جامعه روستایی، تحت حمایت پروژه بین‌المللی ترسیب کربن از پروژه‌های مشترک سازمان ملل متحد و سازمان جنگل‌ها و منابع طبیعی تاسیس شده است. یکی از فعالیت‌های آن تقویت سرمایه‌های اجتماعی، اقتصادی، زیربنایی و زیست‌محیطی منطقه و توانمندسازی جوامع روستایی به ویژه زنان محلی است. عمده فعالیت این شرکت تعاونی، ایجاد اشتغال مولد، درآمدزا و پایدار بود آن‌هم در شرایطی که خراسان جنوبی در منطقه مرزی قرار دارد و نبود اشتغال و محل درآمد در روستا‌ها و در نتیجه؛ خالی شدن‌شان از سکنه، همواره مخاطرات و هشدار‌های امنیتی به همراه داشته است.

به گفته سیاری، یکی از صنایع دستی منطقه و به ویژه عروسک‌سازی بومی از گونه‌های شغلی بود که از طریق این تعاونی دنبال شد. «تلاش کردیم خانم‌های مسنی که به هر حال ناتوان شدند و ممکن است پس از مدتی عمر خود را از دست بدهند و دیگر در میان ما نباشند، این هنر را به نسل بعدی و جوان منتقل کنند. عروسک‌ها جزو هنر‌های ناشناخته‌ای بود که با این دیدگاه، به عنوان محصول نو و جدید احیا و بازآفرینی شدند. بازآفرینی عروسک‌هایی که توسط مادر و مادربزرگ‌ها برای بازی کودکان‌شان ساخته می‌شد، به وسیله زنان مسن از همان روستا و کمک تیمی چندین نفره انجام شد. در این راستا به روستا‌های زیادی از جمله تاجمیر رفتیم و از آنجایی‌که روستای تاجمیر، بکر و دست‌نخورده بود مردم زمان کودکی و آن عروسک‌های دست‌ساز زمان گذشته را به یاد آوردند و آن‌ها را ساختند. در حال حاضر نیز برای فروش این عروسک‌ها حتی با بسیاری از کشور‌ها قرارداد داریم و حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر از زنان و دختران این روستا در بازه سنی ۱۰ تا ۷۰ سال، برای ساخت عروسک یا سایر محصولات از جمله سوزن‌دوزی و منگوله، با این شرکت تعاونی همکاری می‌کنند و عروسک‌ها هم با برند دوتوک، وارد بازار می‌شود.»

همچنین در مقاله‌ای که پاییز ۱۴۰۱ با عنوان «دوتوک‌های روستای تاجمیر شهرستان سربیشه؛ سفیران فرهنگی خراسان جنوبی» در فصل‌نامه فرهنگ مردم ایران به چاپ رسیده درباره عروسک‌ها توضیحاتی آمده و از آن‌ها با عنوان راویان زندگی مردمان روستای تاجمیر یاد شده است: «گونه‌ای از عروسک‌ها دست و پا ندارند و سازندگان، چهره عروسک خود را با دکمه، آینه، صدف یا حتی آن را بدون چهره آماده می‌کند زیرا بر این باورند که خالق تمام مخلوقات، خداوند است و محصول انسان می‌بایست عیب و نقصی داشته باشد تا در کار خداوند دخالت ایجاد نشود. اصالت دوتوک‌ها به مواد اولیه ساخت آن‌ها برمی‌گردد که این مواد اولیه در روستا وجود دارد و خود نوعی استفاده مجدد و حفظ محیط زیست است. یافته دیگر پژوهش این است که عروسک‌های بومی منطقه، نماد دقیقی از نوع پوشش و آداب‌ورسوم مردم هستند. از حیث کارکرد، این عروسک‌ها پیام‌آور توجه به منابع طبیعی و محیط زیستند؛ به اقتصاد و معیشت جامعه روستایی کمک می‌کنند و انتقال‌دهنده آداب و رسوم منطقه به نسل‌های بعدی و حتی معرف آن به سایر مناطق هستند.»

در بخش دیگری از این مقاله انواع دوتوک‌ها توضیح داده شده است: «دوتوک‌های اولیه در واقع نماد زن بلوچ است؛ مواد اولیه این دوتوک دکمه، پارچه و موی بز است؛ مهارت ساخت آن به گونه‌ای است که ابتدا دکمه چهار سوراخه را، روی چوب وصل می‌کنند و با پرکردن سوراخ‌ها با نخ مشکی و قرمز برای دوتوکشان چهره می‌کشند، سپس پیراهن عروسک را آماده می‌کنند و بعد سربند را بر سر دوتوک می‌بندند و مو‌هایی از جنس موی بز از کنار گوش و کمی از روی پیشانی نمایان و چادری بر سرش می‌کنند. دوتوک مراسم کوچ ییلاق و قشلاق و دوتوک بازی خوسین؛ ساخت این عروسک برگرفته از یکی از بازی‌های محلی بلوچی تاجمیر است که پسربچه‌های تاجمیر و مردان آن را اجرا می‌کنند؛ به شیوه‌ای که یک نفر گرگ بازی می‌شود و یک پای خود را خم کرده و با کمک پای دیگر خود به دنبال سایر بازیکنان می‌رود. این عروسک، نماد زن با پوشش محلی تاجمیر است و کاربرد آن در حوزه عروسک‌های نمایشی و دستکشی است که با حرکات انگشت و دست نمایش عروسکی اجرا می‌شود.»

دولت حمایت نمی‌کند

این زنان عروسک‌ساز اغلب با مشکلاتی هم روبه‌رو هستند از جمله نبود حمایت‌های دولتی و با وجود اینکه عروسک‌های دست‌سازشان در فهرست میراث ناملموس به ثبت رسیده است، اما هنوز کدرشته صنایع دستی به آن‌ها داده نشده است. البته این زنان از محل شرکت تعاونی تحت پوشش بیمه روستاییان عشایر قرار گرفته‌اند ولی دولت، هیچ حمایتی از آن‌ها ندارد. «بار‌ها از وزیر تا استانداری، درخواست کردیم که فقط یک کدرشته صنایع دستی به بچه‌ها بدهند تا از حمایت‌های مالی، تسهیلات مادی و معنوی صنایع دستی استفاده کنند، ولی به هیچ عنوان حمایت نکردند و گفتند؛ عروسک‌ها نمی‌توانند کدرشته دریافت کنند در حالی که سازمان میراث فرهنگی، باید به آن‌ها کد رشته صنایع دستی بدهد.» مدیر شرکت تعاونی روستایی الغدیر از آسیب‌های حین کار این زنان نیز سخن می‌گوید: «هر فرد صنعتگری که در حوزه صنایع دستی کار می‌کند بی‌شک با آسیب‌هایی مواجه است چرا که توان و انرژی خود را در این راه می‌گذارد و وقتی عروسک یا گلیم می‌سازد، هیچ دستگاه ماشینی در کار نیست و چنین فعالیتی، اثراتی هم روی سلامت آن‌ها دارد چرا که چشم و انرژی و وقت خود را در این راه می‌گذارند.»

حالا جز فروش عروسک‌های روستای تاجمیر از طریق شرکت تعاونی الغدیر، این محصولات در سایت و صفحات مجازی روستاتیش هم، در کنار سایر محصولات روستایی برای فروش عرضه می‌شود و برای هر کدام از آن‌ها نیز توضیحاتی قرار داده شده است. روستاتیش از سال ۹۸ محصولات کار با تولیدکنندگان این روستا را آغاز کرده است تا از طریق خرید دست‌سازه‌های مردم آن، بتوان از پروژه آموزش و ادامه تحصیل دختران روستا حمایت کرد. عروسک دست‌ساز دختر شتر سوار، عروسک دست‌ساز اسب، عروسک دست‌ساز نی‌نی‌گل، عروسک دست‌ساز نمایشی تاجمیر و عروسک جاسوییچی از جمله محصولاتی است که هر کدام با مشخصات و محدوده قیمتی ۲۰ تا ۱۷۰ هزار تومان، در این سایت ارایه شده است.

برچسب ها: زنان تاجمیر
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین