«اگر میخواهید فال بگیرید حتما بخوانید»؛ این جملهای است که در آخرین پست یکی از صفحات فالگیری اینستاگرام نوشته شده است. در ادامه بنرهم نوشته شده «فال آینده کلی، شامل تمامی اتفاقات آینده شما در تمامی موضوعات زندگی مانند ازدواج، شغل، مالی، عشق، خیانت، به هم رسیدن یا نرسیدن و هر اتفاقی که در آینده دور و نزدیک برای شما خواهد افتاد» ۷۴ نفر هم برای این پست کامنت گذاشتهاند، بعضی وقت میخواهند که سراغ فالگیر اعظم بروند تا آنها را از آینده آگاه کند. چند نفر هم قیمت پرسیدهاند. یکی برای پاک شدن همسر معتادش تقاضای دعا دارد و دیگری از طلسمی برای افزایش رزق و روزی میگوید.
به گزارش اعتماد، کلاندادهها به ما میگویند این صفحات در شبکههای اجتماعی پرمخاطب مانند ایکس (توییتر)، اینستاگرام و تلگرام مورد توجه زیادی هستند. «محمدعلی دادگسترنیا»، پژوهشگر علوم اجتماعی محاسباتی که کلاندادههای این شبکهها را در بازه زمانی ۱۳۹۵ تا ۱۶ مهر ۱۴۰۲ بررسی کرده، میگوید: «از ۱۴۵ هزار کاربر ایکس، مجموعا نزدیک به ۳۰۰ هزار محتوای مرتبط با رمالی و دعانویسی استخراج شده است. این نزدیک به یک و نیم میلیون لایک، نزدیک به ۶۵ هزار پاسخ و بیش از ۶ هزار کوت، ۱۳۰ هزار ریتوییت را شامل میشود.
در اینستاگرام هم در این مدت نزدیک به یک میلیون محتوا توسط ۱۱۶ هزار کاربر در این زمینه تولید شده که بیش از ۳۰۰ میلیون لایک خورده و ۱۳ میلیون پاسخ دریافت کرده است. در کانالهای تلگرامی هم نزدیک به ۴ میلیون محتوا از بیش از ۲۰۰ هزار کانال استخراج شده که بیش از ۱۰ میلیارد بازدید داشته است.»
حتما شما هم در شبکههای اجتماعی به این صفحات برخورد کردهاید یا شاید هم اصطلاحا به صورت چراغ خاموش مشتری آنها هستید. هر چه هست این ارقام به ما میگوید به نظر با بازار بزرگ و پرمخاطبی روبهرو هستیم. البته این تنها نمایندگی فالگیران و رمالان در شبکههای اجتماعی است و سالهاست گزارشهای بسیاری در ارتباط با گسترش این بازار در ایران منتشر شده است؛ از مردمی که ساعتها در صفهای بلند میایستند تا نوبت به گرفتن فال آنها برسد یا کاسبانی که از طریق رمالی دست به کلاهبرداری میزنند.
در این گزارش اما میخواهیم ببینیم دادههای شبکههای اجتماعی و روند آنها به ما چه میگویند؟ چه زمانهایی مردم گرایش بیشتری به گشایش کارها از این طریق دارند؟ چه علتهایی باعث گرایش به فالگیری شده است؟ یا شاید مهمترین سوال این باشد که مگر میشود از آینده خبردار شد؟
دادگسترنیا با سه کلید واژه طلسم، دعانویسی و رمالی به بررسی شبکههای اجتماعی فارسیزبان و رسانهها در بازه زمانی سال ۱۳۹۵ تا ۱۶ مهر ۱۴۰۲ پرداخته و دادههای این شبکهها را استخراج کرده تا در ابتدا ببینیم در آنها چه خبر است.
او در ارتباط با عواطف مردم در شبکههای اجتماعی در ارتباط با محتوای رمالی، طلسم و دعا نویسی میگوید: «در اینستاگرام عواطف منفی کمتر بوده و بیشتر اقبال مثبت راجع به طلسم، دعا نویسی و رمالی وجود دارد. مهمترین عواطفی که در محتوای اینستاگرام دیده شده امید، انتظار و اعتماد است. یعنی یک نوع اقبال مبتنی بر امید و اعتماد در اینستاگرام وجود دارد. در توییتر به واسطه فضای انتقادی عواطف منفی نقش پررنگتری دارد. مثلا اگر در ارتباط با طلسم و دعانویسی صحبت شده همراه با ترس، تردید و نفرت بوده است.» اما نکته دیگری که به آن اشاره میکند، این است که برخی از این صفحات در اینستاگرام نزدیک به یک میلیون نفر فالوئر دارند، اما در ایکس با وجود کمکاربر بودن به کار ادامه میدهند.
دادگسترنیا میگوید: «به عنوان مثال صفحاتی وجود دارند که تا ۸ هزار نفر دنبالکننده دارند اما لایک نمیخورند.» این نکته میتواند به این دلیل باشد که کاربران ایکس برای مخفیکاری از دیگر کاربران سعی نمیکنند این صفحات را لایک کنند، اما ادامه کار این صفحات نشان میدهد که آنها هم مانند بسیاری دیگر از مردم در جامعه واقعی علاقهمند به این شیوه برای گشایش کارها هستند به شرطی که کسی نفهمد.
دادگسترنیا با تکیه به دادههای استخراجشده، محورها و دستههایی که در این پلتفرمها صحبت شده را اینگونه توضیح میدهد که در ایکس بیشتر روزمرهنویسها در ارتباط با آن صحبت کردهاند. در تلگرام کانالهای پزشکی و بهداشتی بیشترین تولید محتوا را داشتند.
بعد از این دسته کانالهای مربوط به شعر و متون انگیزشی در این زمینه بیشترین تولید محتوا را داشتند. در اینستاگرام هم صفحات عاشقانه، غمگین و انگیزشی بیشترین تولید محتوا یا تبلیغ را داشتند. دادگسترنیا میگوید: «در اخبار اما محتوای مربوط به طلسم، دعانویسی و رمالی بیشتر متمرکز بر فوتبال و فوتبال داخلی و بعد از آن فوتبال خارجی و در انتها ورزشهای دیگر بوده است.» تا اینجای کار میتوان فهمید که مهمترین محل برای کسب درآمد فالگیران و رمالان ابتدا اینستاگرام و بعد از آن ایکس و تلگرام هستند.
حالا بد نیست بدانیم روندها به ما چه میگویند؟ از چه زمانی فعالان این عرصه شروع به کار در این شبکهها کردند؟ دادگسترنیا با اشاره به این نکته که این کسب وکار در همه پلتفرمها تا اوایل سال ۱۳۹۶ فعالیت مهمی در شبکههای اجتماعی نداشتند، میگوید: «در توییتر سال۹۷ نسبت به ۹۶ محتوا با سرعت کم افزایش دارد اما در ابتدای سال ۹۹ این روند در توییتر شدت میگیرد. در اینستاگرام اما مساله متفاوت است و در سال ۹۹ محتوای زیادی تولید میشود که نسبت به قبل و بعد این تاریخ افزایش حداکثری را نشان میدهد.
اگر بخواهیم کمی عقبتر برویم، میبینیم روند تولید محتوا در سال ۹۷ شروع میشود، اما در ۹۸ پایین میآید و دوباره در ۹۹ افزایش دارد، بعد از سال ۹۹ بازهم شاهد روند کاهشی هستیم تا اوایل سال ۱۴۰۲ که افزایشی میشود. در تلگرام هم بعد از آبان ۹۸ روند تولید محتوا نزولی است و بعد از آبان ماه این روند افزایشی میشود و از ۱۴۰۱ دوباره شروع به کاهش میرود و هنوز در تلگرام افزایش آنچنانی ندارد.»
کسانی که در حوزه دادهکاوی فعالیت میکنند، جملهای معروف دارند که میگوید دادهها با انسان صحبت میکنند. اگر نخواهیم دادهکاوی را هم پیشگویی و فالگیری تعریف کنیم، باید بگوییم حتی شما هم میتوانید با کنار هم گذاشتن این تاریخها و بررسی اخبار سالهای گذشته صدای این دادهها را بشنوید.
دادگسترنیا میگوید: «در پلتفرمهای ایکس و اینستاگرام بعد از اعتراضات سالهای ۱۳۹۶.۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ محتوای مربوط به فالگیری و رمالی و طلسم روندی افزایشی داشتهاند. میتوان گفت فعالیتهای اعتراضی تناسبی با آسیبهای اجتماعی دارد. یکی از این آسیبها مشکلات اقتصادی و تبعاتی است که برای مردم ایجاد میکند و مشخصا هم اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ جنبههای اقتصادی داشتند.» با دادهکاوی این صفحات و محورهایی که با آن خود را به مخاطب عرضه میکنند این ادعا بیشتر به واقعیت نزدیک میشود.
دادگسترنیا میگوید: «آیندهنگری و پیشگویی که این صفحات آن را تبلیغ میکنند مشخصا دلالت بر بیآیندگی جامعه دارد و اقبال به این شیوه نشان از یک بیآیندگی ذهنی در افراد جامعه است. مورد دیگر موفقیت در دادگاه است که مشخصا یکی از نمونههای آن رضایت فوری شاکی است. این دو عنوان ارتباط مستقیم با افزایش آسیبهای اجتماعی و جرم و جنایت و مشکلات اقتصادی دارد. یک مساله دیگر پشیمانی زوجین از طلاق است.
مورد دیگر پشیمان شدن یک زوج از طلاق است. مساله دیگر منصرف کردن از مهاجرت و جلوگیری از سفر است. منصرف شدن از مهاجرت، منع مهاجرت و جلوگیری از سفر هم با بیآیندگی افراد و رفتن آنها از کشور ارتباط دارد. مساله دیگر ترک اعتیاد، پس گرفتن طلب، افزایش رزق و روزی است. البته یکسری مسائل مانند درمان مریضی و رفع نازایی هم وجود دارد که به نوعی میتواند مشکلات همه جوامع باشد.»
حالا سوال اینجاست که اساسا چطور این شبکه خود را در جامعه نشان میدهد و فعالیت میکند؟ دادگسترنیا معتقد است اقتصاد سیاسی نئولیبرالی در تلاش است با یک نیروی ترکیبی از اقتصاد، فرهنگ و سیاست، احساس یا حالاتی در جامعه به وجود بیاورد که در پی رفع مسوولیت از دولت، مردم به چیزهای دیگری رجوع کنند تا از این طریق مسوولیت از دولت برداشته شود.
این پژوهشگر جامعهشناسی محاسباتی میگوید: «نه اینکه دولتها در حال تبلیغ رمالی هستند، اما این ذهنیت را در سوژه نئولیبرال به وجود میآورند که دنبال راهحلهای دیگری برای مشکلات باشند. این ربط مستقیم با شکست اعتراضها دارد. شما میبینید زمانی که مردم از برآورده شدن مطالبات خود که با اعتراض آن را نشان دادهاند ناامید میشوند، به سمت موضوعات غیر مادی میرود و دولت نئولیبرال نیز از آن استقبال میکند.»
دادگسترنیا معتقد است یکی از ابزارهای نظام نئولیبرال نه به معنای سیاسی، بلکه فرهنگی این است که تشخصبخشی، حاضرپنداری و انسانگرایی به سوژه غایب بدهد: «این یعنی به یک ایده غایب، صفات انسانی بدهیم. مثلا به طلسمی که وجود ندارد آنقدر صفات انسانی اطلاق کنیم که این تصور ایجاد شود که آن برگه میرود و از شاکی رضایت میگیرد یا آن طلسم میرود و با فرد دلخواه شما حرف میزند. در این سوژه شما دارید به یک کاغذ یا چند خطی که روی آن نوشته شده شخصیت میبخشید و آن را حاضر میپندارید که این ارتباط مستقیمی میان سوژه نئولیبرال و آسیبهای اجتماعی دارد.»
دادگسترنیا با مطالعه پروفایلهایی در شبکههای اجتماعی میگوید که این صفحات در حال تطبیق کامل خود با قواعد بازار هستند. به نوعی فروختن یک چیز غایب به مخاطب حاضر برای رفع مسوولیت از نهادهای مسوول؛ ترکیب عجیبی است.
او از صفحاتی میگوید که هایلایتهای رضایت مشتری میگذارند، از اجناس طلسمات ارسالی مینویسند و از این جالبتر اینکه در معرفی خود از تجربه کاری بیستساله یا مدارک علوم غریبه پردهبرداری میکنند و از ارتباط با ۱۲۰ موکل میگویند. اما بازار بدون پول معنایی ندارد، هرچند کمتر پروفایلی پیدا میشود که دستمزد کار را جایی جز دایرکت عنوان کند، اما دادهکاویها در ارتباط با اندک صفحاتی که قیمت گذاشتهاند، نشان میدهد که رقمها از یک تا ۷ میلیون متغیر است. البته این انطباقپذیری با بازار به اینجا ختم نمیشود و بعضی هم «بازکردن سرکتاب» را به عنوان اشانتیون پیشنهاد میدهند. دادگسترنیا میگوید: «این کلیدواژهها نشانه بازار است و نشان میدهد این حوزه توانسته خودش را با بازار انطباق بدهد و در پی انطباقپذیری بیشتر است.»
سالهاست پلتفرم پرطرفدار اینستاگرام در دنیا و ایران مورد نقد جدی از طرف جامعهشناسان قرار گرفته است. پلتفرمی که به واسطه تمرکز بر انتشار عکس و سلفی به آسیبهای زیادی دامن زده است. این آسیبها طیف وسیعی از مسائل را شامل میشود که شاید یکی از مهمترین آنها رواج یک زندگی نمایشی باشد.
«مهدی خویی»، جامعهشناس و استاد سابق دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به احساس مثبت مردم در مواجهه با سحر و جادو در اینستاگرام معتقد است این پلتفرم به لحاظ فرمی بیشتر ابتذال را بازنمایی میکند و به واسطه دینامیک درونی به رو آمدن امور مبتذل کمک میکند: «اینستاگرام به نوعی یک هویت سیاستزداییشده مبتذل به لحاظ فرهنگی را تبلیغ یا ایدهآلسازی میکند. در واقع این سبک زندگی نمایشی، شوآف است که در این پلتفرم کسب سرمایه میکند. این نمایش عریان خود که با کسب سرمایه در اینستاگرام ارتباط دارد واجد امور و رذیلههای هویتی مانند؛ نژادپرستی، قومستیزی، سحر، خرافه و جادو است.»
خویی در پاسخ به این سوال که اتفاقات و اعتراضات اجتماعی چگونه به اقبال از سحر و جادو منجر میشود، میگوید: «به این دلیل که فرد مطالبهای مطرح کرده که شنیده نشده و جواب خود را نگرفته است. زمانی که از این روند ناامید میشود، به دنبال شنیده شدن مطالبات خود، امر ماورالطبیعه را خطاب قرار میدهد. این برای دولت و استیت امر مطلوبی است، چون از هویت شهروندان سیاستزدایی شده و دیگر به تدریج خطاب قرار دادن استیت برای جواب شنیدن مطالبات، جای خود را به راهکارهای دیگری میدهد.»
چند هفته پیش بود که دانشگاه اکستر بریتانیا اعلام کرد فوق لیسانس مطالعات جادوگری میدهد و یکی از اساتید این دانشگاه در ارتباط با دلیل این اتفاق از علاقهمندی مردم به جادوگری گفت؛ از اینکه مردم به دنبال یافتن راههای جدید برای برقراری ارتباط با دیگر فرهنگهای انسانی و همچنین ارتباط با طبیعت هستند. به نظر میرسد این علاقهمندی عمومی باعث شده تا محیطهای آکادمیک هم به سمت بازشناسی امور ماورالطبیعه بروند.
از خویی میپرسم جامعهشناسی چگونه به جادو و جادوگری نگاه میکند، میگوید: «آگوست کنت یکی از پدران علم جامعهشناسی معتقد است یکی از پارادایمهایی که جهان آن را رد کرد و ما به پارادایم عمومی رسیدیم، پارادایم جادو است. خاصیت پارادایمها این است که نابود نمیشوند، بلکه ذهنیت و عقلانیت کنونی نمیتواند متوجه آنها بشود، بنابراین من منکر جادو و اموری جادویی نیستم. شاید بتوان جادو را فرا گرفت، اما مساله این است که مواجهه کنونی با سحر و خرافه در اینستاگرام با آنچه به عنوان یک پارادایم از آن حرف میزنیم، متفاوت است.»
همانطور که در ابتدای این گزارش هم گفتیم اگر شما مخاطب این بازار نباشید، حداقل دوستان یا بستگانی را دیدهاید که مشتری این رمالان یا طلسمنویسان هستند و بعضی از آنها هم از جوابها و گشایشهایی میگویند که زندگی آنها را دگرگون کرده یا به هدفی که داشتهاند، رسانده است. حالا سوالی که پیش میآید، این است که آیا همه اشتباه میکنند؟ یا تمام کسانی که از این طریق به گشایشی در کار رسیدهاند، دروغ میگویند؟ آیا در جادوگری حتی در نوع بازاری و مبتذل آنکه اکنون رواج دارد بخشی از حقیقت نهفته است؟ این استاد سابق دانشگاه علامه طباطبایی هم در جای درست از کلمه «نمیدانم» استفاده میکند و میگوید: «به هر حال جادو امری نیست که از بین رفته باشد و اساسا جایگاهی در حیات کنونی ما نداشته باشد، اما شما را به وضعیت اجتماعی باز میگردانم؛ وضعیتی که در آن شهروندان و افراد یک نظام باید برای رسیدن به مطالباتشان دولت را خطاب قرار دهند، اما مساله این است که افراد در قبال مسالهای که دارند یا بلد نیستند استیت را خطاب قرار دهند یا نمیتوانند و اگر هم استیت را خطاب قرار دهند جوابشان را نمیدهد.
بنابراین این مساله را در ساحت دیگری حل میکنند و خیلی از این جواب گرفتنها که شما میگویید جواب گرفتنهای سوبژکتیو روانی است. به معنای اینکه شخص مساله خود را در ساحتی مطرح میکند که هم مطرح شدن آن را نمیبیند و هم جواب گرفتن آن منوط به نشانههاست، بهطور مثال؛ اگر این نشانه را ببینید و… ما میدانیم فردی که به دنبال دیدن نشانه باشد حتما آن را میبیند.»
مهدی خویی این در پی نشانه بودن را هم اتفاقی مدرن میداند و معتقد است کسی که آگاهی ندارد و از منابع معرفتی درستی برای تشخیص مساله استفاده نمیکند، در ساحات سحر و جادو مساله خود را عنوان میکند و نشانههایی هم میبیند، کما اینکه خیلی از این نشانهها فیک و دروغ است: «اما بحث اولیه این مساله انکار نمیکند که جادو به عنوان راز و معما درون حیات مدرن ما وجود دارد. دقیقا مانند این است که الان درک و کانسپشن من از هستی، موادی است که لمس میکنم، آیا به این معنی است که ممکن است حیات موازی از مادهای وجود داشته باشد که من آن را درک نمیکنم؟ بله ممکن است.»
از نظر خویی ما با امر برتری طرف هستیم که پارادایم جادو است و تبدیل این پارادایم جادو به بازار به نوعی ابتذال است: «ما به نحوی با ازجاکندگی مفهوم مواجه هستیم و این جادوی بازار با آن پارادایم جادو اساسا بیربط است، یکی از انواع سحر و جادویی که بهشدت در چند سال اخیر مورد اقبال عموم واقع شده است و هم در تلگرام و هم اینستاگرام بازار فراهمی دارد، بازار خرید و فروش «ناموس کفتار» است! این اتفاق با فرا گرفتن یا وارد شدن به پارادایم جادو خیلی تفاوت دارد.
این کار نوعی خرافه است و اگر بخواهیم به جادو اصالتی بر مبنای پارادایم آن بدهیم، ارتباطی با این وضعیت ندارد، چون این افراد پی یادگیری سحر نمیروند، بلکه از سحر مدد میخواهند برای مسائل زناشویی، جنسی و دوستی. این مدد خواستن از سحر ارتباطی به فراگیری آن ندارد و آن سحری هم که ارایه میشود توان توجیه خود را در منطق جادو ندارد. »
علیرضا دوستدار، جامعهشناس و دانشیار انسانشناسی دانشگاه واشنگتن برای پژوهش دکتری خود تحقیقاتی در بازه سال ۸۴ تا ۸۸ در ارتباط رمالی و دعانویسی انجام داده بود. او در آن زمان با رجوع به روزنامهها و حضور در مکانهایی که در آن رمالی و دعانویسی انجام میشد به نتایجی رسیده بود که در کتابی آن را منتشر کرد. دوستدار معتقد است نمیشود مبدا این اقبال را از زمان شروع به کار شبکههای اجتماعی گذاشت و حتی در دهه ۸۰ که او مشغول پژوهش بود هم به صورت شهودی این اقبال را در جامعه میدید.
او در تحلیل این پدیده در آن سالها میگوید: «مقداری از این تغییرات را به تغییر اقتصادی که بعد از جنگ اتفاق افتاد و آزادسازی نسبی اقتصاد ارتباط دادم. یک تحلیل میتوانست این باشد که چگونهعدم اطمینان اقتصادی در این دوره ایجاد میشود؟ اینکه از طرفی برخیها میتوانند خیلی پولدار شوند و از طرفی مشخص نیست مسیرهای پولدار شدن چیست؟ مانند این میماند که روشهای نامرئی دسترسی به منابع دارند که میتوانست پارتی و رانت و… باشد ولی در این بازه رجوع به نیروهای ماورایی و نامرئی میتوانست تناسبی داشته باشد با اینکه روندهای اقتصادی هم با روندهای نامرئی مفروض گرفته بشود. خیلی در مورد این مساله نوشته شده که جوامعی که یک تجربه پساسوسیالیستی داشتند مانند؛ آفریقای جنوبی و کره جنوبی و روسیه و رومانی و… هم در یک بازهای اقبال نسبت به جادو و فالگیری زیاد شده است.»
اما انتقادی که دوستدار دارد، برمیگردد به نگاه آسیبشناختی به این موضوع که از نظر او منظری مدرنیستی است. اینکه گفته میشود این مسائل نامرئی وجود ندارند؛ کاغذ کاری انجام نمیدهد یا اینکه مشتری چنین شیوههایی از راههای عادی و معمولی نتیجه نمیگیرد، بنابراین به راههای غیرواقعی رجوع میکند، خیلی دقیق نیست. این نگاه آسیبشناسانه به این مساله در ایران سابقه دارد. او از اواخر دوره قاجار مثال میآورد که با یکسری قانونگذاری به جنگ رمالی و جنگیری رفتند و در دوره پهلوی هم این نگاه وجود داشت. دوستدار میگوید: «اما در دوران جمهوری اسلامی این موضوع خیلی تشدید شد. به دلیل اینکه نگاه عقلگرایانه یا به نوعی ماتریالیستی با یک نگاه متشرعانه اسلامی پیوند خورده است که این مسائل را محکوم میکند.»
او با اشاره به گفتههای محمدعلی دادگسترنیا میگوید: «در تحلیلها فرض گرفتهشده که دنیای افراد در وهله اول دنیای مادی و صرفا در مراحل بعدی است که رجوع به غیبیات میکنند اگر ما چنین نگاهی داشته باشیم، مجبور هستیم دعا و زیارت و نذر را هم به همین صورت به عنوان یکسری امور خیالی و اموری که در تضاد و حالت ثانویه با دنیای واقعی مادی دارند، تحلیل کنیم و مجبوریم اقبال به این مسائل را به صورت آسیبشناسانه تحلیل کنیم که این مساله غلط است.
به این دلیل که دنیای اکثر مردم در همه جای جهان با دنیای غیب و عالم شهود و مادیات و غیرمادیات درهم تنیده است. در عالم دعا کردن و نذر کردن و دخیل بستن جزو کارهای خارقالعاده محسوب نمیشود. ممکن است فردی در بازهای از زمان دچار معضل رجوع بیش از حد به این شیوه بشود و با تاکید بیشتری به این مسائل رجوع کند و کارهایی انجام بدهد که قبلا حاضر به انجام آنها نبوده است. اما این مساله جزو زندگی و زیست جهان ایرانیهاست.»
دوستدار از روزنامهها و سایتهای رسمی میگوید که با ایجاد صفحاتی فال روز مخاطبان را مینویسند یا با اتکا به نجوم در ارتباط با روز تولد حرفهایی میزنند. در کنار چنین رویکردی در رسانه ما در جامعه هم با فالگیران در خیابان روبهرو هستیم یا خانههایی که برای این کار هستند و قیمتهایی که به در ورودی خود زدهاند. دوستدار معتقد است در خیلی از جوامع چنین بازارهایی دیده میشود و کسی هم به عنوان آسیب به آن نگاه نمیکند و این مساله چیزی است که افراد برای حل مشکلات خود به آن رجوع میکنند.
اما نکته جالبی که دانشیار انسانشناسی دانشگاه واشنگتن میگوید، جنبه تفریحی رجوع به چنین کارهایی است: «حتی افرادی که برای منظور خیلی جدی و رفع مشکل هم که رجوع میکنند با این مساله مواجه میشوند که ناگهان جنبه تفریحی هم پر رنگ و قوی میشود و تا حدی هم به مساله تضاد باز میگردد که آیا این کار واقعی است یا خیر؟ آیا این رمال واقعا دسترسی به عالم غیب یا موکلهای جن دارد؟ در خود این تجربه به نوعی منبع گونهای از شور و هیجان و لذت وجود دارد.»
دوستدار معتقد است اگر فردی برای معرفی خود در صفحات شبکههای اجتماعی از طلسم شرعی نوشته و ما این خوانش را داشته باشیم که چنین چیزی در مقابل دین قرار دارد امر درستی نیست. او از سابقه طولانی علوم غریبه، رمل و شفاهای مرتبط با ادعیه میگوید؛ از انگشترها و حرزهایی که همین حالا در بازارهای سنتی ایران وجود دارند: «اینها از جهت دینی واقعیت عینی است و خیلی از آنها تایید شده است.
در بین برخی مراجع این مساله وجود دارد که یکسری از کارهایی که فردی به عنوان دعانویس انجام میدهد را آنها هم انجام میدهند. در تاریخ تفکر اسلامی هم به خصوص رمل و جفر و نجوم جای خیلی پررنگی داشته است. اما در قرن بیستم تا حد خیلی زیادی به دلیل شکل گرفتن نگاه مدرنیستی به تدریج نمیتوان گفت به حاشیه رفتند اما پنهان شدهاند. این وضعیت گاهی حالت متناقضی ایجاد میکند که در نشریههای عمومی کسی از این مساله صحبت نمیکند و حتی به دیده خرافه و… به آن نگاه میشود و اگر صحبتی بشود با دید نفی به آن پرداخته میشود. اما وقتی پیگیری کنید و از مراجع امر بپرسید، میگویند که علوم غریبه وجود دارد اما باید خیلی مراقب بود یا میگویند اکثر افرادی که اینها را تدریس میکنند شارلاتان و… هستند.»
علیرضا دوستدار زمانی که کتاب خود را منتشر میکرد از مراجع بسیاری در زمینه یاد گرفتن علوم غریبه و به کار بردن آن استفتا گرفته و آنطور که میگوید جز چند مرجع بیشتر مراجع گفتند اصل اینها درست است، اما افرادی که این علوم را دارند اکثرا شارلاتان هستند: «میتوان به این مساله صنفی هم نگاه کرد. از این جهت که شکل گرفتن صنف دعانویس و فردی که تحصیلات حوزوی ندارد، اما به یک نحوی به امور دینی به صورت ابزاری و برای رفع مساله و حتی از این جهت کسب رزق میکند از طرف صنف روحانیت به صورتی که اکنون در ایران جا افتاده است نسبت خوبی ندارد. هر چند که بین خود علما و افرادی که درس حوزوی خواندند این مساله کم نیست، اما بیشتر در اقشاری آن را میبینیم که در سطوح پایین هستند و نتوانستند به سطوح بالا دست پیدا کنند.»
دوستدار معتقد است اشاره به بیآیندگی برای رجوع به پیشگو یا رمال خیلی دقیق نیست، از نظر او نوعیعدم اطمینان در مورد آینده شاید گزاره درستتری از بیآیندگی باشد به این دلیل که اگر شما آینده نداشته باشید ناامید مطلق هستید در صورتی که مراجعه به دعانویس و رمال شکلی از امیدواری است و شما میخواهید از آینده کسب اطلاع کنید و آن را تغییر بدهید: «اما اگر به صورتعدم اطمینان به این مساله فکر کنیم با تعبیر نئولیبرالیسم به صورت جالبی هماهنگ میشود.
اینکه افراد چون نمیتوانند به روندهای قابل پیشبینی اعتماد کنند، به این سمت میروند. بهطور مثال؛ اگر شما درس بخوانید و بدانید آینده شغلی دارید و بعد از اینکه کسب درآمد کردید، میتوانید ازدواج کنید و بچهدار شوید و… مسیر قابل پیشبینی است، اما چون اینگونه نیست افراد یکسری کارها انجام میدهند که در مورد آینده مطلع شوند و ابهامهایی که در مورد آینده وجود دارد را تا حدی برطرف کنند تا از این طریق بتوانند کنترلی نسبت به آن داشته باشند و این راههای متفاوت و مختلفی دارد و در این راه شاید مراجعه به رمال و دعانویس در تضاد با راههای دیگر نباشد و یکی از مسیرها باشد. یعنی شما هم کسب اطلاع در مورد آینده میکنید و هم سعی میکنید با کمک موکل و دعا و… نسبت به آینده به نوعی کنترلی کسب کنید.»
سالهاست که انکار کردن و نگاه مجرمانه به مساله جادو، رمالی و دعانویسی باعث شده مطالبی که در این زمینه به خصوص در رسانهها تولید میشوند فراتر از گزارشهای توصیفی و اخبار حوادثی نروند. در حالی که میتوان با خوانشی علمی ضمن به رسمیت شناختن این حوزه در مواجهه با وجوه آسیبشناسانه و مجرمانه آن برخوردی دقیقتر داشت.