فیلم «اورکا» به کارگردانی سحر مصیبی، بیشتر از آن که یک فیلم سینمای باشد، یک مستند داستانی است و اساسا کارگردانش، مستندساز است و نتوانسته است که دوربینش را در این فیلم، به سینمایی تغییر دهد.
به گزارش هنرآنلاین، در سینمای ایران فیلمهایی را که در دسته سینمای بیوگرافی قرار بگیرند، کم داریم. این در حالی است که ما با توجه به تاریخ و فرهنگمان، اشخاص بسیار زیادی را داریم که میتوانند سوژهای برای یک فیلم باشند. البته این اواخر به این حوزه توجه ویژهای شده است. آخرین فیلمهای بیوگرافی «غلامرضا تختی»، «رویای سهراب»، «هناس» و «بیرو» باشند و در ادامه آنها هم «اورکا».
سینمای جهان، اما پرقدرت در این مسیر قدم برمیدارد و از چهرههای شاخصشان فیلم سینمایی تهیه میکنند. فرقی نمیکند ورزشکار باشد و یا هنری و حتی سیاسی. معمولا سرگذشت و یا حداقل بخش مهمی از آن را به تصویر میکشند. برای آنها بسیار مهم است که سیر افول و یا صعود افراد شاخص را نشان دهند. مثلا در فیلمهای بیوگرافی ورزشیشان، به شدت انگیزشی عمل میکنند.
«اورکا» به کارگردانی سحر مصیبی که به تازگی در ادامه روند دنبالهدار قاچاق فیلم، قاچاق و پخش شد را میتوان در دسته فیلمهای بیوگرافی ورزشی قرار داد. اما تفاوتی که فیلم با فیلمهای مشابه جهانی دارد، در سوزاندن یک سوژه خوب است.
«اورکا» بیشتر از آن که بتواند یک فیلم سینمایی باشد، یک فیلم مستند است. اساسا کارگردانش هم کارگردانی است که مستندساز و پیشتر مستند خواهران منصوریان را با عنوان «صفر تا سکو» ساخته بود. دوربین و زاویه نگاه مستندسازش، در این فیلم هم تداوم دارد.
اصولا فیلمهای بیوگرافی پایان قابل پیشبینی دارند و اگر شخصیت هم شناخته شده باشد، مخاطب در همان ابتدای فیلم میداند قرار است چه شود. پس لازم است که عنصر داستانی بیشتری برای کشش مخاطب داشته باشد.
در «اورکا» داستان پردازی وجود ندارد و عملا جذابیتش را برای مخاطب از دست میدهد. شخصیت با همه افت و خیزی که در زندگیاش تجربه میکند، اما این افت و خیز را به مخاطب انتقال نمیدهد. چرا که عملا شخصیت پردازی وجود ندارد. کارکترها در حد تیپ باقی میمانند.
ترانه علیدوستی در نقش الهام اصغری، یک فرد شکستخورده و آسیب دیدهای است که به آب پناه میبرد و دریا که قرار بود علت مرگش باشد، دلیلی برای دوندگی و زندگیاش میشود. فیلمساز سعی میکند از آب نماد بسازد. الهام دست به آب میزند، شستنِ ماهی را تماشا میکند، به آب میرود که برنگردد و.... همه اینها میخواهد بگوید که او باید دل به دریا بزند. او یک بانوی ورزشکاری است که در یک فضای تبعیض آمیز، برای ثبت رکورد خود در رشته شنا در آبهای آزاد با موانع زیادی روبرو میشود. او در کشور خودش هیچ هویت ورزشی ندارد، اما توانسته است رکورد گینس را جا به جا کند.
فیلم، اما نمیتواند شخصیت را در یک خط داستانی منسجم جلو ببرد و سیر این برهه از زندگی او را به درستی به تصویر بکشد. شخصیت به عمق نمیرود. مثلا ما از افسرده بودن او تنها غذا نخوردن و حرف نزدن او را میبینیم. در همین سطح میماند. حتی جنگیدنش برای ثبت رکورد هم در سطح نمایش داده میشود. مثلا در جایی شخصیت الهام میگوید که به چابهار رفته است تا خودش را پیدا کند. اصلا معلوم نمیشود او چگونه خودش را پیدا کرده است. جنگندگیاش هم در سطح است. ما یک تلاش عمیق از شخصیت در فیلم نمیبینیم. همه چیز فقط تصویر است.
کاراکتر مهتاب کرامتی هم یک تیپ مصنوعی است که کمی هم میخواهد شبیه سحر دولتشاهی در «عرق سرد» باشد. مسئول ورزش بانوانی که با زنان هیچ همدلی ندارد و اتفاقا مقابل آنها است. او نمونه یک زن علیه زن است؛ و گویی صرفا آمده است تا فقط نقش ضدقهرمان باشد تا تقابلی ما بین او الهام باشد. اما حتی این تقابل هم کشش ندارد و تنها اعصابخرد کن است.
این فیلم و این سوژه اگر در هالیوود ساخته میشد، یک فیلم عمیق و انگیزشی در ژانر بیوگرافی و ورزشی با کیفیت عالی میشد. اما در «اورکا» بیشتر از این که هدف بیوگرافی و انگیزشی باشد، نقد به سیاستهای علیه زنان است. یک چک لیست مشکلاتی است که یک بانوی ورزشکار در ایران ممکن است با آن مواجه شود و نمیدانیم تا چه اندازه درست است. در واقع فیلمساز ما بین این دو مانده است.
مصیبی نتوانسته است دوربینش را از سمت مستند به سینمایی بیاورد و مشکل اساسی «اورکا» همین است. «اورکا» یک مستند داستانی است نه یک فیلم سینمایی.
با این همه، بد نیست مروری کنیم بر شخصیتهای ارزشمند کشورمان که زندگیشان قابلیت تبدیل به فیلم سینمایی را دارد. به هرحال یکی از ژانرهای مرسوم جهان بیوگرافی است و ما که در ایران با عدم تنوع ژانر مواجه هستیم میتوانیم به خوبی از شخصیتهایمان برای تقویت این ژانر بهره ببریم.