چین یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان در بخش اعظم تاریخ بشر بوده است.
به گزارش راهنماتو، وقتی مارکوپولو در اواخر قرن سیزدهم از سلسله یوان در چین بازدید کرد، مات و مبهوت قوای نظامی، ساختار اجتماعی ـ و از همه اینها بالاتر ـ ثروت هنگفت آن قرار گرفت.
او در عبور از مسیر رودخانه جینگانگ، که تا همین امروز هم طویلترین کانال روی زمین باقی مانده است، بیشمار «تاجر بسیار بزرگ» دید که «ابریشم بیاندازه» و «گلدانهای کوچک و بزرگ چینی» میفروختند.
این تاجر ونیزی وارد هر شهری که میشد آن را باشکوهتر از شهر قبلی مییافت. فوژو در استان فوژیان مرکز «تجارت مروارید و سنگهای قیمتی» بود ... و «برای همین از هر نوع امکانات رفاهی که تصور کنید برخوردار بود.»
شهر مجاور آن، کوآنژو، «یکی از دو بندر بزرگ جهان با بزرگترین میزان تجارت بود.»، اما محبوبترین شهر مارکوپولو هانگژو بود که از آن به عنوان «بزرگترین شهری که در جهان میتوان سراغ گرفت»، نام برده است.
در زمان بازدید پولو، این شهر تقریبا ۱.۵ میلیون نفر جمعیت داشت. در مقایسه با آن شهر ونیز، موطن مارکو پولو، فقط ۷۰۰۰۰ نفر ساکن داشت.
البته اقتصاد چین، به خصوص در چند قرن گذشته، شاهد رکودهایی بوده است. برنامه «جهش بزرگ رو به جلو»ی مائو زدونگ را در نظر بگیرید. این کمپین فرهنگی اقتصادی، که از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ اجرا شد، شاهد تلاشهای حزب کمونیست برای تبدیل کردن یک جامعه عمدتا کشاورزی به جامعهای کاملا صنعتی بود که بتواند با کشورهای غربی اروپایی و ایالات متحده رقابت کند.
کشاورزی تجمیع شد و کارخانهها مثل قارچ ناگهان سبز شدند. اما با کوچک شدن بخش کشاورزی منابع غذا نیز کوچک و به کمبودهایی انجامید که مرگ دهها میلیون یا حتی تعداد بیشتری چینی را در پی داشت.
اخیرا، خاطرات «جهش بزرگ رو به جلو» با نتایج سیاستهای اقتصادی ثمربخشتر و به شدت متفاوتتر جبران شده است. جانشینان مائو به تدریج درهای کشور را به روی کارآفرینی خصوصی باز کردند و با احتیاط بین کمونیسم و سرمایهداری تعادلی برقرار کردند که نتیجهاش رشد اقتصادی پایدار بوده است.
تولید ناخالص داخلی چین بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۲ بیش از دو برابر شده و از تولید ناخالص آمریکا پیشی گرفته است. با تغییر نرخ تولید ناخالص داخلی استانداردهای زندگی نیز تغییر کرده است.
همانطور که سلسلههای قبل از یوآن سبک زندگیشان با مردمان طبقات بالای جامعه در عصر یوآن متفاوت بود، اکنون زندگی طبقات بالای جامعه مدرن چین نیز با سبک زندگی مردمان طبقات بالای جامعه در عصر یوآن متفاوت است.
سلسله هان در چین را یک دهقان به نام لیو بنگ در سال ۲۰۶ قبل از میلاد تأسیس کرد. او توانست در زمان سلسله کین به افسر مجری قانون تبدیل شود و بعد ناگهان سلسله کین شروع به فروپاشی کرد و با انقلاب مواجه شد.
علیرغم این شروع پرتنش، سلسله هان ثابت کرد که یکی از طولانیترین و باثباتترین سلسلههای تاریخ چین است. در زمان سلسله هان جمعیت و شهرنشینی رشد کرد و اختراعات علمی، مانند لرزهنگار، توسعه یافت. این تغییرات به لطف سیاست اقتصادی سلسله هان رخ داد که شالوده جاده ابریشم و ثروتی که مارکو پولو یکهزار سال بعد با آن مواجه شد را بنیان گذاشت.
چین در زمان سلسله هان سلسلهمراتبی بود. امپراتور بر تعداد زیادی خاندان دولتی و پرنفوذ ریاست میکرد که آنها نیز به نوبه خود بر دهقانان آزاد از طبقه کارگر ریاست میکردند و این دهقانان بخشی از محصولاتشان را به عنوان مالیات به دولت پرداخت میکردند. این سیستم از سلسله کین به ارث رسیده بود، اما در زمان سلسله هان قشریتر شده بود.
طبقه نجبا با لقب «هو» خوانده میشدند که معادل «مارکز» در اروپایی است. آنها مالکان زمین بودند، دهقانان را مدیریت میکردند، ارتش تهیه میکردند و در بسیاری از مسئولیتهای مرکزی مانند امور مرتبط با بزرگترین بازارهای چین، یعنی نمک و ابریشم، با امپراتور همکاری میکردند.
با اینکه منابع مکتوب از این دوران در دست نیست که با جزئیات شرح دهد مردمان چین در این دوران چگونه زندگی میکردند، اما اشیاء باستانی به جای مانده تا حدی میتوانند نشان دهند که ثروتمند بودن در دوران هان چگونه بوده است.
نخبگان انواعی از نقابهای حیوانی دستساز داشتند که از آنها برای تزیین هر چیزی از درها گرفته تا تابوت استفاده میکردند. اعتقاد به زندگی پسازمرگ در دوران سلسله هان رایج بود و نجبا با ارتشی از سربازان گلی (تراکوتا) و تلی از سنگ قیمتی یشم، که آن زمان از طلا هم باارزشتر بود، به خاک سپرده میشدند. آن زمان یشم برای ظروف نگهداری شراب برنج و مخمر غلات نیز استفاده میشد.
هرچند امپراتوران سلسله هان تقریبا قدرت مطلق داشتند و همه جنبههای زندگی مردمانشان را کنترل میکردند، اما زندگی شخصیشان ـ هرچند نسبتا تجملاتی و راحت بود ـ آنقدرها که فکر میکنید ریختوپاش و ولخرجی نداشت.
حداقل پنجمین امپراتور سلسله هان، ون-دی، که از سال ۱۸۰ تا زمان مرگش در سال ۱۵۷ قبل از میلاد، امپراتور چین بود، نمونهای از این نوع زندگی بود. ون-دی لباسهایی از ابریشم زبر میپوشید که همان پارچهای بود که برای ملازماناش طراحی شده بود و هرگز نپذیرفت کاخ امپراتوریاش را بزرگتر کند.
او تعداد اعضای هیأت امپراتوری را کوچک نگه داشت و اصرار داشت که بدون فلزات قیمتی به خاک سپرده شود و در خاطره مردم چین به عنوان شخصیتی ثبت شده که در زمان گرفتاری و نیاز مالیات را میبخشید.
سلسله سانگ توسط ژائو کوآنگین تأسیس شد. بر طبق افسانهها او ژنرالی بسیار محبوب در میان سربازانش بود که او را متقاعد کردند امپراتور درقدرت را براندازد و خودش تاجوتخت را به عهده بگیرد.
دولت جدید او که از سال ۹۶۰ میلادی تا ۱۲۷۹ میلادی پابرجا بود، ۱۰ قلمرو پادشاهی چین را به یک موجودیت واحد تبدیل کرد. اتحاد باعث اصلاح اقتصادی شد و سلسله سانگ از اقتصاد دستوری بالا به پایین که در سلسله قبلی، یعنی تانگ، وجود داشت به سمت بازار آزاد حرکت کرد. تحت مدیریت سلسله سانگ چین سه برابر ثروتمندتر از اروپا در قرن ۱۲ ام بود.
مورخان چینی به گذار تانگ به سانگ و انقلاب اقتصادی سانگ به عنوان لحظهای تعیینکننده در گذشته چین مینگرند. تولید برنج در دره رودخانه یانگتسه از مقدار کشاورزی مرسوم در دشت مرکزی پیشی گرفت و به موتور اقتصاد چین تبدیل شد و در همین زمان کونفوسیونیسم بازگشت تا جای بودائیسم را در مذهب رسمی این کشور بگیرد.
مالکیت زمین که در زمان سلسله هان توسط دولت کنترل میشد، خصوصی شد و سانگ نظام مالیاتی مترقی را در پیش گرفت تا فقرای روستانی و ثروتمندان شهری را متعادل کند و به فقرا امکان بدهد سرمایه خودشان را کسب و سرمایهگذاری کنند.
ششمین امپراتور سلسله سانگ، امپراتور شزونگ بود که در نقطه مخالف امپراتور ون-دی قرار داشت. او از سال ۱۰۶۷ تا زمان مرگش در سال ۱۰۸۵ میلادی حکومت میکرد و یکی از ثروتمندترین امپراتوران همه تاریخ حساب میشود و در این مقوله میتوان او را با مانسا موسا، پادشاه ثروتمند آفریقایی، مقایسه کرد.
ثروت تقریبی او معادل ۳۰ تریلیون دلار تخمین زده شده و عادتهای او در ولخرجی استانداردهای تازهای برای نخبگان چین که بخش اعظم اوقات فراغتشان را در کلوپهای اجتماعی میگذراندند، ایجاد کرد.
انواعی از کلوپها از جمله کلوپ شعرای وستلیک، انجن چای بودایی، کلوپ عاشقان اسب، کلوپ بدنسازی و کلوپ میوه و گیاه از آن جملهاند. به جز حضور در این کلوپها، مردم با خوردن و نوشیدن اوقات فراغتشان را میگذراندند.
تا قبل از بردن دره رودخانه یانگتسه به زیر کشت، غذای اصلی مردم چین گندم و شراب بود. در زمان سلسله سانگ، مردم طبقات بالای چین به جز برنج و چای انواعی از غذاهای غریب از قبیل ۱۰۰ نوع سوپ، بره پختهشده با بخار شیر و خرگوش پختهشده در تنور میخوردند.
اقتصاد جمهوری خلق چین، که بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۴ به اوج خود رسید، از ۱۸ دسامبر سال ۱۹۸۷ شکوفا شد که رئیس حزب حاکم، دنگ شیائوپینگ، به انجام کاری دست زد که مائو هرگز اجازهاش را نداده بود و به دنبال آن اقتصاد چین به میانگین بیسابقه ۱۰ درصد رشد در سال رسید.
با شعار «اصلاحات و گشودگی» مجموعهای از اصلاحات در چین شروع شد و آنها تجمیع کشاورزی را که در زمان سانگ شروع شده بود و بر اساس آن اقتصاد دستوری بالا به پایین در آن حاکم بود به بازار آزاد تبدیل کردند (البته نه کاملا آزاد، اما آزادتر از زمانی که تازه دولت کمونیست بر سر کار آمده بود.)
در ظرف کمتر از دو دهه جامعه چین تغییر کرد. هزینههای خانوار برای خرید غذا کاهش و هزینه برای خرید اقلام لوکس افزایش یافت و سنت دیرینه این کشور در هدیهدادنهای مکرر زنده شد.
کارگران شهری موقعیتها دولتی را ترک کردند تا شانسشان را در کارآفرینی تجربه کنند. مطالعات نشان میدهند از زمانیکه مردم چین شروع به راهاندازی کسبوکارهای خودشان کرده و مسئول موفقیتها و شکستهای مالی خودشان هستند، بهرهوری افزایش یافته است. این روندی است که تا همین امروز نیز ادامه دارد و بسیاری از شهروندان طبقات متوسط و بالاتر از برنامه کاری ۹۹۶: ۹ صبح تا ۹ شب به مدت ۶ روز در هفته پیروی میکنند.
چون دولت چین تاریخی طولانی در کسب و توزیع ثروت و درآمد دارد، تعجبی ندارد که نخبگان مدرن این کشور هم بخواهند از ثروتشان لذت ببرند و آن را مانند همتایان غربیشان نمایش دهند.
دیگر دیدن مردمانی که در اطراف شانگهای و پکن در حال راندن ماشینهای گرانقیمت هستند، ساعت رولکس میاندازند و بچههایشان را به مدارس خارجی میفرستند، منظره بعیدی نیست.
چین اکنون یکی از بزرگترین بازارهای هواپیماها و قایقهای تفریحی خصوصی است و تعداد کشتیهای تفریحی لوکس در آن از ۱۰۰۰ عدد در سال ۲۰۱۰ به ۱۰۰۰۰۰ عدد در سال ۲۰۲۰ رسیده است.
با وجودی که کارگران چینی در حال ثروتمندتر شدن هستند، دولت همچنان کمونیست است. موفقیت اقتصادی شمشیری دو-دم برای شی جینگپینگ، رئیس حزب کمونیست، است و در عین آنکه چین را قدرتمند کرده کنترل آن را نیز دشوارتر کرده است.
در سالهای اخیر دولت کمونیست چین نمایش ثروت را لااقل در ملاء عام ممنوع کرده است. سانسورها کاربران شبکههای اجتماعی را که تصاویری از غذاها و لباسهای لوکسشان را به نمایش میگذارند هدف قرار داده است. تبلیغ محصولات لوکس ممنوع است و برخی شرکتها نیز از کارمندانشان میخواهند با پروازهای بیزنسکلس سفر نکنند.
این رفتاهار باعث شده که بسیاری از میلیاردهای چینی تصمیم به مهاجرت بگیرند.