بار دیگر طرح مبارزه با سارقان و خریداران اموال مسروقه در تهران از سوی پلیس آگاهی اجرا شد و این بار نیز ۲۲۰ متهم دستگیر شدند. برخی برای چندمین بار و عده کمی نیز برای نخستین بار بود که طعم دستگیری و بازداشت را میچشیدند. در این میان موارد عجیبی هم به چشم میخورد مانند دانشجوی دندانپزشکی که به سارق تبدیل شده، مردان خشن و تبهکاری که مقابل چشمان پسر جوانی نامزدش را قربانی جنایت سیاه خود کرده بودند و مرد شروری که به خاطر عقدههای دوران کودکی خود زنان را آزار میداد.
به گزارش ایران، صبح دیروز سردار عباسعلی محمدیان، فرمانده انتظامی پایتخت در جمع خبرنگاران اظهار کرد: در این طرح پلیس که علیه مالخران و سارقان به اجرا در آمد ۲۲۰ متهم دستگیر شدند که از این تعداد ۱۴۰ سارق سابقهدار هستند. وی در ادامه گفت: بسیاری از مردم فکر میکنند با خرید یک گاوصندوق کوچک و سبک میتوانند امنیت را به خانههایشان ببرند!
در صورتیکه شاید بتوان گفت این گاوصندوقهای سبک، فقط کار سارق را آسان میکنند. اگر افراد تصمیم دارند گاوصندوقی را در خانه استفاده کنند باید از گاوصندوقهای سنگینوزن استفاده کنند که سارقان نتوانند آن را به بیرون از منزل حمل کنند. اما بهتر است اموال قیمتی خود را در جاهای امن مانند بانکها نگهداری کنند. وی با بیان اینکه سارقان، نخستین عامل سرقت را حواسپرتی افراد میدانند به مردم توصیه کرد در معابر عمومی از تلفن همراه استفاده نکنند یا اینکه برای استفاده از آن از هندزفری کمک بگیرند تا دست سارقان را در سرقت بسته نگه دارند.
در میان متهمان دو پسر جوان ایستادهاند که به اتهام تجاوز، سرقت و اقدام به قتل بازداشت شدهاند، شاکیهای آنها زوجی جوان هستند. شاکی ماجرای جنایت سیاه این دو شرور را اینگونه تعریف کرد: حدود ساعت ۸ شب ۱۶ مرداد بعد از اتمام کارم به سراغ نامزدم رفتم تا باهم به پارک سرخه حصار برویم.
داخل پارک روی چمنها نشسته بودیم که این دو پسر جوان (با دست به متهمان اشاره میکند) در حالی که ماسک به صورت داشتند به سمت ما آمدند. آنها خودشان را مأمور معرفی کردند، اما من کارت شناسایی از آنها خواستم در همین حین یکی از آنها ناگهان از پشت چاقویی را در شکمم فرو کرد. از شدت درد فریاد کشیدم و روی زمین افتادم. بخشی از روده هایم بیرون ریخت، اما آنها دست بردار نبودند و با چاقو به دست راستم هم زدند.
بعد به سمت نامزدم رفتند و مقابل چشمان من به او تجاوز کردند. بعد دوباره سراغ من آمدند و دستمالی را دور گردنم فشار دادند مرگ را با چشمانم دیدم یکی از آنها میخواست گاز اشک آور به صورتم بزند که همدستش گفت ولش کن مرده است.
نمیدانم چه شد فقط در بیمارستان چشمانم را باز کردم و فهمیدم هنوز زندهام. آنها گوشی و وسایل با ارزش و موتورسیکلتم را سرقت کرده بودند. وقتی پلیس با خبر شد همان موقع نامزدم گفت که بین انگشتان یکی از آنها خالکوبی حرف «ام» انگلیسی دیده بود.
وی درباره نحوه دستگیری متهمان گفت: سارقان قطعات موتورسیکلتم را در سایت برای فروش گذاشته بودند. موتورسیکلت من نشانههایی داشت که از روی آنها قطعات را شناسایی کردم و با آنها قرار گذاشتم. به بهانه خرید به مخفیگاهشان رفتم و قطعات موتورسیکلتم را از نزدیک شناسایی کردم. فردای آن روز با مأموران پلیس راهی مخفیگاهشان شدم و متهمان بدون توجه به اخطارهای پلیسی و تیراندازی هوایی فرار کردند. پرونده به اداره پنجم پلیس آگاهی منتقل شد و پلیس موفق شد آنها را دستگیر کند.
متهمان این پرونده در حالی منکر جنایت سیاه خود هستند که خالکوبی روی انگشت یکی از متهمان راه فراری برایشان نگذاشته است.
«فکر نمیکردیم که جامها طلا نباشد.» این جمله را متهم ۱۹ سالهای میگوید که به اتهام سرقت از خانههای پایتخت با اعضای تیمش بازداشت شده است. بهنام، سردسته باند و دانشجوی دندانپزشکی است.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
نیاز به پول داشتم. امسال دانشگاه آزاد در رشته دندانپزشکی قبول شدهام و برای هزینه تحصیل نیاز به پول داشتم. من خیلی زحمت کشیدم تا قبول شدم اگر پول ثبت نام را نمیدادم زحماتم هدر میرفت. همدستانم هم تحصیلکرده، اما بیپول هستند.
چرا سرقت را انتخاب کردی؟
با دوستانم داخل قهوه خانه نشسته بودیم، کنار میز ما چند پسر بودند که با آب و تاب از سرقتهایشان میگفتند و اینکه کلی پول بدست آوردهاند. من هم وسوسه شدم و باند سرقت از خانههای پایتخت را طراحی کردیم.
شگردتان برای سرقت چه بود؟
در خیابانها پرسه میزدیم و با دیدن خانهای که چراغش خاموش است و پنجرهاش حصار ندارد، از طریق پنجره وارد خانه شده و سرقت را انجام میدادیم.
میدانستی از خانه یک والیبالیست معروف هم سرقت کردهاید؟
نه وقتی که وارد خانه شدیم و جامهای قهرمانی را دیدیم، تصور کردیم که طلا هستند، اما نبودند البته کت و شلوار مالباخته را هم سرقت کردیم، دوستم میخواست با آن به خواستگاری برود.
سابقه آزار و اذیت و سرقت از زنان دارد. میگفت در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته و حالا میخواهد انتقام بگیرد.
شگردت برای به دام انداختن زنان چه بود؟
زنانی را که در جست و جوی کار بودند شناسایی میکردم یا خودم آگهی استخدام پرستار میدادم. بعد از تماس با آنها قرار میگذاشتم. معمولاً خانهای را ساعتی با مدارک جعلی اجاره کرده و بعد هم قربانیان را به خانههای اجارهای کشانده و قربانی نقشهام میکردم.
اعتیاد داری؟
بله برای فراموش کردن جنایت سیاهی که برایم در کودکی رخ داده بود معتاد شدم. اما مصرف مواد مرا به فرد دیگری تبدیل میکرد و نمیدانستم چه کار میکنم.
یکی از متهمان میگوید شاعر است و حتی کتاب شعری هم به چاپ رسانده است.
چه شد که از شاعری به سرقت رسیدی؟
دوستانم مرا به میهمانیهای شبانه میبردند و آنجا بود که با مواد آشنا شدم. به خودم که آمدم دیدم همه دنیایم شده مواد مخدر. بعد هم که به خاطر مواد به پول نیاز پیدا کردم و همان دوستانم پیشنهاد سرقت دادند.
چه سرقتی؟
اوایل دله دزدی بود؛ سرقت لوازم داخل خودرو و جیب بری و...، اما کفاف پول موادم را نمیداد به همین دلیل به پیشنهاد همدستانم شگرد را تغییر دادیم و سارق خانه شدیم.