فرارو- روز گذشته، نه فقط سینما و سینماگران که همه اقشار جامعه تحتتأثیر شوک اخبار مرتبط با قتل جنونآمیز داریوش مهرجویی و همسرش بودند؛ واقعاً قاتل یا قاتلان چرا چنین کردند؟
به گزارش فرارو، شاید الان سال 1402 نباشد! شاید این گزارش، سالها در گوشهای از فضای بیانتهای مجازی خاکخورده و حالا بهواسطه سرچ عبارتی شبیه «قتل داریوش مهرجویی»، پیش روی مخاطبی قرار گرفته تا کنجکاویاش درباره یک تجربه تلخ در تاریخ سینمای ایران را پاسخ دهد؛ چطور میتوانیم بهتی که طی بیش از 24 ساعت گذشته تجربه کردهایم را برای چنین مخاطبی توصیف کنیم؟
چقدر دوست داشتیم، همه آنچه دیروز همچون یک کابوس از مقابل چشمانمان میگذشت، چیزی از جنس فیلم و سینما بود! کاش استاد با همان لحن عصبانی و جدی، چنان از جزییات این اجرا ناراضی میشد که بر سر همهمان فریاد میکشید؛ کات!
دیروز و در اولین صبح پس از جنایت، در گزارشی از بهت خود نوشتیم و چیزهایی که «میدانستیم» و «نمیدانستیم» را فهرست کردیم؛ حالا و در دومین روز باید اعتراف کنیم آن فهرست چندان تغییر نکرده است! چیزهای اندکی از جزییات هولناک این اتفاق بهصورت رسمی منتشر شده اما همچنان ابهامات بهقوت خود باقی است. هنوز نمیدانیم چه کسانی و با چه انگیزهای، چنین زخم عمیقی را بر پیکر بیجان سینمای ایران زدند.
آنچه در ادامه میخوانید، گزارش «فرارو» از متن و حاشیه اولین روز در ایرانی است که دیگر «داریوش مهرجویی» در آن نفس نمیکشید.
درباره روایتها؛ پای «آشنا» در میان است؟
دیروز همهمان در معرض انبوهی از روایتها قرار داشتیم، روایتهایی که بخش اندکی از آن از طریق مراجع رسمی ارائه میشد و بخش عمده آن حاصل دیدهها، شنیدهها و حتی گمانهزنیهای شخصی بود.
براساس روایت رسمی مقامات قضایی و انتظامی، نیروهای ذیربط از همان دقایق اولیه اطلاع از حادثه در محل جنایت حاضر شده و به گردآوری مدارک پرداختهاند. طی 24 ساعت گذشته اما هیچ جزییات تازهای از این حادثه به روایتهای اولیه افزوده نشد.
پلیس تأکید دارد که نشانهای از ورود به اجبار در صحنه جنایت مشاهده نشده و براساس برخی نشانههای به جا مانده از قاتلان، ردیابی آنها کلید خورده است. حتی اعلام شد از ظرفیت سگهای ویژه صحنه قتل هم استفاده شده تا ردیابی متهمان سرعت بیشتری بگیرد. براساس همین تحقیقات اولیه پلیس به چهار نفر مظنون شد و حوالی غروب دیروز اعلام شد که دو نفر از آنها دستگیر هم شدهاند.
در گزارش ویدئویی یکی از مقامات انتظامی در محل حادثه هم به این نکته اشاره شد که «آثاری از برخورد چوب با سر مرحوم مهرجویی» مشاهده شده است. اتفاقی که میتواند نشاندهنده جزییات تلختر این جنایت باشد.
همزمان با رویکرد پلیس برای جلوگیری از ارائه جزییات، در اتفاقی عجیب، شاهد حضور چهرههای غیرمسئول در محل حادثه و انتشار گسترده روایتهای آنها از جزییات جنایت بودیم! از کارگردانی که اعلام میکرد هیچ نشانهای از سرقت در ویلا وجود ندارد تا فلان رسانه مجازی که حتی به توصیف جنس چوب درختی که با آن به سر مقتولان ضربه وارد شده و تشریح جزییاتی از بریدن سر آنها پرداخته بود!
یکی از مهترین روایتهای دیروز اما متعلق به وکیل خانواده مهرجویی بود. او با طرح این گزاره که «زمانی که خانواده مهرجویی در سفر فرانسه بودند، یکی از بستگانشان از خانه مراقبت میکرد.» به سفر خانواده مهرجویی به فرانسه هم اشاره کرد و گفت: «وقتی خانم محمدیفر ماجرای ورود مرد مهاجم را تعریف کرد گفتم بهتر است از این خانه بروید یا نگهبان استخدام کنید که قبول کردند به تهران بروند.» اما نکته کلیدی در صحبتهای آقای وکیل آنجا بود که صراحتا اعلام کرد: «با توجه به نبود آثار ورود به زور، قاتل یا قاتلان با مرحوم مهرجویی آشنا بودند.»
در راستای همین روایت رسمی از سوی وکیل خانواده مهرجویی هم شایعهای بهصورت گسترده در شبکههای اجتماعی مطرح شد مبنیبر اینکه پای یک کارگر اخراجی و انتقام در میان است! براساس این روایت که هیچ سندی برای اثبات آن وجود ندارد، خانواده مهرجویی در ویلای خود کارگری داشتهاند که چندی پیش اخراج شده و از این خانواده کینه به دل داشته است.
درباره معماها؛ دوربینهایی که همیشه نیست!
روز گذشته اما برخی اتفاقات منجر به شکلگیری معماهای بیشتری درباره این جنایت در افکاری عمومی میشد. یکی از اولین این موارد هم مربوط به صحتسنجی ماجرای گزارشی بود که دیروز هم اشاره کردیم مرحوم وحیده محمدیفر پیشتر در فضای مجازی منتشر کرده بود.
اسکرینشاتهای مرتبط با این پیام حذفشده از صفحه شخصی همسر زندهیاد مهرجویی، بهواسطه گمانهزنیهایی که درباره تاریخ انتشار اولیه آنها مطرح میشد، عملکرد برخی رسانههای مجازی در بازنشر این پیامها، تنها ساعتی قبل از وقوع این جنایت را، با ابهامات جدی مواجه میکرد. به خصوص که اعلام شد یکی از این پیامها مربوط به زمستان سال گذشته بوده است و بازنشر آن از سوی یک رسانه غیررسمی بهعنوان روایت تازه مرحوم محمدیفر محل سوال بود.
نکته جنجالیتر اما مصاحبه رسمی روزنامه اعتماد با وحیده محمدیفر به بهانه همین پیامهای مجازی بود که در اتفاقی نادر در دنیای مطبوعات، دقیقا در صبح روزی که خبر قتل او بهصورت فراگیر منتشر شده بود، در صفحه نخست این روزنامه منعکس شد. این اتفاق به حدی در فضای مجازی مورد تحلیل و گمانهزنی قرار گرفت که بهروز بهزادی، رییس شورای سیاستگذاری این روزنامه در گفتگویی با ایسنا صراحتا تاکید دارد: «انتشار گفتوگو با همسر داریوش مهرجویی که صبح یکشنبه ـ ۲۳ مهر ماه ـ در روزنامه اتفاق افتاد، کاملا اتفاقی بوده و مسوولان روزنامه هیچ اطلاعی از قتل نداشتند.»
اما در این حادثه هم مانند حوادث مشابه در سالها اخیر، مهمترین معما مربوط به دوربینهای مداربسته بود! دوربینهایی که دقیقا برای چنین کارکردی در اماکن مختلف نصب میشوند تا در موقع بروز یک حادثه بتوان به جزییات ثبتشده در آنها استناد کرد.
هرچند کانون کارگردانان پیش از این و در اولین واکنش به این حادثه تلخ، در بیانیه خود تصریح کرده بود: «از پلیس امنیت بهعنوان حافظ اصلی شهروندان تقاضا میکنیم باتوجه به دوربینهای نصب شده در سکونتگاه ایشان و حفاظت بیرونی ساختمان در ساعات آینده و برای جلوگیری از بروز هرگونه شایعات، هرچه زودتر ابعاد این فاجعه بزرگ را روشن کنند.» روز گذشته سخنگوی پلیس اعلام کرد: «متاسفانه در ویلای مرحوم مهرجویی دوربینی نبود. دوربینهای ورودی شهرک هم کار نمیکرد و البته این کار نکردن مربوط به یکی دو روز اخیر نیست و از مدتها قبل دوربینها غیرفعال بودند. اما دوربینهای دیگری که در این شهرک وجود داشت از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی مورد بررسی قرار گرفته و اطلاعات موجود در آن تخلیه شد.»
و اینگونه یکی دیگر از پروندههای پرابهام در فضای افکار عمومی، به دلیل فقدان دوربینهای مداربسته، همچنان باز خواهند ماند!
درباره واکنشها؛ سینما عزادار، گیشهها فعال!
نیمصفحه اصلی تمام روزنامههای سراسری، امروز بخشی از ویترین اصلی خود را به انعکاس خبر بهتآور قتل زندهیاد داریوش مهرجویی اختصاص دادهاند. فضای محافل رسانهای و سینمایی، طی نزدیک به 30 ساعت گذشته، بهطور کامل متأثر از این جنایت بود و بخش عمدهای از واکنشهای رسمی هم در قالب پیامهای تسلیت مدیران دولتی و صنفی، حکایت از داغ عمیقی داشت که بر دل سینمای ایران نشسته است.
خانه سینما در همین راستا اعلام کرده است از امروز دوشنبه 24 مهر ماه بهمدت سه روز «سینمای ایران» عزادار خواهد بود و در روز تشییع پیکر زندهیاد مهرجویی هم، تمامی پروژههای سینمایی تعطیل خواهد شد. همزمان با این اعلام عمومی اما برخی از فعالان فضای مجازی این پرسش را پیش کشیدند که چرا سینمای ایران برای این عزای عمومی حاضر به تعطیلی لااقل یک روزه گیشهها و توقف اکران فیلمها نشده است؟ ابهامی که در قالب پیشنهاد از سوی برخی رسانههای رسمی هم مطرح شد و بعید نیست در همین روزها به آن جامه عمل پوشانده شود.
در میان مسئولان دولتی، وزیر ارشاد اولین چهرهای بود که پیام تسلیت صادر کرد و مهمترین بخش آن هم تأکید بر لزوم روشن شدن ابعاد این جنایت بود. وعدهای که محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی هم در پیام خود برآن تأکید کرد و در همین راستا دیروز خبر رسید که جلسهای فوقالعاده با همین دستور کار در وزارت ارشاد برگزار شده است؛ جلسهای که تا این لحظه اطلاعی از خروجی آن نداریم!
با همه این روایتها و واکنشها اما سوال اصلی کماکان بهقوت خود باقی است؛ داریوش مهرجویی و همسرش، چرا و با چه انگیزهای اینگونه از سوی قاتلان سلاخی شدهاند؟ آیا در همین روزهای پیشرو و قبل از برگزاری آیین بدرقه استاد به خانه ابدی، این پرسش به پاسخ قطعی خواهد رسید؟