هم میهن نوشت: خاطرات هفتسال پیش برای خانم رجبی تازه شد؛ خاطراتی که تلاش کرده بود آنها را به پستوهای ذهنش بفرستد، حالا جلوی چشمهایش رژه میروند.
هفتسال پیش که آمبولانس، جسم بیجان همسر خانم رجبی را از ماهشهر به جهرم آورد، افسرده شد.
سکوت کرد و از هیچکس جزئیات حادثه را نپرسید، او دقیقاً نمیداند برای همسر ۵۶سالهاش که ۳۰سال در پتروشیمی ماهشهر کار کرده، چه رخ داد که جسم بیجانش را برایش آوردند: «شما از کجا زنگ میزنید؟ خیلی دیر زنگ زدید، چرا تا حالا زنگ نزده بودید تا بدانید من چطور ۴پسر قد و نیمقد را بزرگ کردم؟» حرفهای خانم رجبی به نقطه نمیرسد: «گفتند حالش حین کار بههم خورده. بردنش بیمارستان، اما قبل از بیمارستان فوت کرده بود.»
خانم رجبی میگوید همسرش قبل از پتروشیمی، در شرکت عمرانی در شیراز کار میکرد، بعد تصمیم گرفت راهی ماهشهر شود که او هم همراه همسرش رفته بود. بعد از مدتی به جهرم برگشت و مرد ۵۶ساله در خوابگاه زندگی کرد. مرگ او، ایست قلبی ثبت شده است: «میگفتند شبکار بوده، در خوابگاه ایست قلبی میکند. نهنه حین کار در کارگاه فوت کرد، به ما گفتند هیچ امکانات پزشکیای در محیط کارش نبوده است.
او را که به بیمارستان بردند، میفهمند که در محل کار تمام کرده بود.» خانم رجبی در این هفتسال هیچ پرسوجویی از همکاران و مسئولان شرکت پتروشیمی نکرد. او میگوید شرکت همسرش فقط وقتی جسم بیجان او را آوردند، هزینه آمبولانس را حساب کرد: «من هیچ پیگیریای برای حقوحقوق او نکردم. دستم به جایی بند نبود، چهار پسر قد و نیمقد داشتم. میدانستم آخرش چیزی دستم را نمیگیرد.»
همسر خانم رجبی حین کار فوت کرده است، شاید بهدلیل فشار سنگین کار و شاید هم به دلایل دیگر. او اولیننفری نیست که حین کار در شرکتهای پتروشیمی و زیرمجموعه شرکت نفت، جان خود را از دست داده است. بررسیهای «هممیهن» نشان میدهد از ابتدای سال ۱۴۰۱ تا حالا، ۱۷ نفر از کارگران شرکتهای وابسته به صنعت نفت و پتروشیمی، جان خود را حین کار از دست دادهاند. صنعت نفت و پتروشیمی و شرکتهای وابسته و زیرمجموعه این صنایع، به گفته برخی از فعالان و کارشناسان این حوزه هر سال جان کارگران زیادی را میگیرند؛ مرگهایی که به گفته آنها بهدلایلی مانند فرسودگی تجهیزات و تعمیرات اساسی، بیشتر هم شده است. فعالان این حوزه میگویند آمار تجمیعی درباره میزان مرگومیر کارگران ندارند، اما آنها از مرگهای خاموشی مثال میزنند که گاه گریبان کارگران اخراجی یا بازنشسته را میگیرد.
بااینحال، رئیس هیئتمدیره کانون انجمنهای صنفی کارگری پالایشگاههای گاز استان بوشهر میگوید، بهطور میانگین در پالایشگاههای دوازدهگانه پارس جنوبی سالانه ۴مورد حادثه ثبت میشود.
علیرضا میرغفاری، سال ۹۳ با چشمهای خودش مرگ یکی از کارگران جوشکاری در فازهای ۱۵ و ۱۶ پالایشگاه ششم مجتمع گاز پارس جنوبی را دید. با چشمهای خودش دید که کارگر زیر کانکس چوبی رفت تا الکترود جوشکاری را که زیر آن پنهان شده بود، بیاورد. کانکس آنطور که میرغفاری دیده بود، فیوز حفاظت جان نداشت: «کانکسها باید فیوز حفاظت جان داشته باشند تا وقتی اتصال کوتاه به زمین میشود، عمل کند، مدار و جریان برق قطع شود و کسی دچار برقگرفتگی نشود.»
این کانکسها به گفته او میتوانند هم محل اسکان باشند، هم دفتر کارگران و کارفرما: «کانکسها معمولاً از سطح زمین بالاترند، زیر آنها ابزار است، این کارگر هم رفته بود الکترود جوشکاری را بردارد که گردنش به کانکس گیر کرد.» برق مثل صاعقه به جان کارگر میافتد و همهچیز در آنی تمام میشود: «تازه ازدواج کرده بود، از یاسوج میآمد.» صحنههای مرگ به چشم کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی زیاد آمده است.
کارگران کشتهشده، سرنوشت یکسانی دارند. میرغفاری میگوید اغلب کارگران، پیمانکاریاند و رسمی نیستند: «وقتی حادثهای رخ میدهد، یک تیم کارشناسی در محل حاضر میشود، معمولاً تقصیر گردن کسی میافتد که دستش از دنیا کوتاه است. نکته دیگر اینکه خیلی وقتها کار با مجوز کار پیش نمیرود، کارفرما با تحکم به کارگر میگوید که باید کاری را انجام بدهد و خودش مجوز آن را میگیرد، درحالیکه اصلاً مجوزی در کار نیست. اگر کارگر زیربار نرود، سرپرست میتواند او را تهدید به اخراج یا کمکردن اضافهکار کند، اگر هم کار را انجام دهد و برایش مشکلی ایجاد شود، خودش مقصر است.»
میرغفاری که خودش رئیس هیئتمدیره کانون انجمنهای صنفی کارگری پالایشگاههای گاز استان بوشهر است، میگوید که در پرونده کارگر جوشکاری هم همین وضعیت پیش آمد. او مقصر شناخته شد، چون بدون مجوز خواسته بود کاری انجام دهد. این مجوز، اما از نگاه میرغفاری دارای سلسلهمراتب است. در ماههای اخیر خبرهایی از مرگ کارگران صنعت نفت و گاز و پتروشیمی از گوشه و کنار کشور به گوش رسید، مثلاً شهریورماه امسال هشتنفر از کارگران تعمیرات اساسی پالایشگاه گاز شهید هاشمینژاد، مسموم شدند؛ مسمومیتی که مرگ دونفر را در پی داشت. تنفس عمیق گاز ترش آنطور که ایلنا نوشته است، «کاظم میری» و «مصطفی سنجرانی» را کشت.
تیرماه امسال، علی حسین رعیتیفر، معاون روابط کار وزارت کار، در گفتوگویی اعلام کرد که حوادث ناشی از کار در کشور ما آمار قابلملاحظهای دارد: «نسبت به سال قبل ۱۳ تا ۱۴درصد حوادث ناشی از کار کاهش پیدا کرده است. سال گذشته ۷۱۱نفر از کارگران مشمول قانونکار، در حوادث ناشی از کار، جان خود را از دست دادهاند.» او اسفندماه سال ۱۴۰۱ آمار بالاتری اعلام کرد، آنطور که خبرگزاری ایسنا نوشته است، او مدعی شده بود که آمار حوادث ناشی از کار در ایران کمتر از میانگین جهانی است: «در سراسر جهان نزدیک ۲میلیون و ۷۰۰هزار نفر در اثر حوادث ناشی از کار فوت میکنند. در ایران سالانه بین ۹ تا ۱۰هزار مورد حوادث ناشی از کار رخ میدهد که ۸۰۰مورد آن منجر به فوت میشود.» فعالان حوزه صنعت نفت و پتروشیمی، اما معتقدند حجم زیادی از این مرگها برای کارگران صنعت نفت و پتروشیمی رخ میدهد.
سعید ساویز، کارشناس نفت و گاز است و میگوید: «صنایع نفت و گاز ذات پرخطری دارند، مواد آنها سمی است و توان مسمومکنندگی دارند، همچنین قابلیت اشتعال و انفجار دارند که این یک سمت داستان است. طرف دیگر داستان این است که صنایع نفت و گاز، تاسیساتی روی ارتفاع دارند، ما برج داریم، مخزن داریم، بخشی از حوادث کار در اثر انفجار، مسمومیت و خفگی رخ میدهد و بخشی از حوادث هم بر اثر افتادن شخص از ارتفاع.»
او گمان نمیکند که صنعتی خطرناکتر از نفت و گاز در کشور وجود داشته باشد و شاید فقط بتوان میزان خطر آن را با بخش معدن مقایسه کرد. مهدی عقبایی، عضو هیئتمدیره اتحادیه انرژی خانه کارگر است، او هم معتقد است که میزان کشتههای بخش صنعت نفت بالاست با این تفاوت که او از مرگهای دیگری هم مثال میزند که در آمارها گنجانده نمیشوند: «ما مرگهای دیگری هم داریم؛ افرادی که بر اثر استشمام مواد شیمیایی فوت میکنند، افرادی که در مجموعه کار میکنند، اما بعد از مدتی اخراج میشوند، یا کارگرانی که بیمار میشوند و نمیتوانند کار کنند، یا سرطان میگیرند و جانشان را از دست میدهند، این افراد جزو آمارها حساب نمیشوند.» او از کارگران قراردادی هم مثال میزند؛ افرادی که بعد از مدتی اخراج میشوند و سکته میکنند.
قربان درویشی، دبیر اجرایی خانه کارگر خوزستان است. او هم مثل سایر کارشناسان معتقد است، حوادث کارگری در بخش صنعت نفت و صنایع وابسته آن بیشتر است. او البته برای حوادث رخداده در مناطق گرم کشور، توجیهی هم دارد: «استانهای جنوبی ما مانند بندرعباس، بوشهر و بهطورکلی مناطقی که گرمای بیشتری دارد، شرایط خاصتری دارد. این نقاط هم گرم هستند، هم شرجی. این شرجی و رطوبت میتواند یکی از دلایل حوادث ناشی از کار شود، گرمای شدید تمرکز کارگر را از دست میدهد و ممکن است او را بیحوصله کند یا شرایطی برای او ایجاد کند که نتواند تمرکز لازم را برای کار داشته باشد، ساعت کار هم بالاست که ۱۲ساعت است و غالباً چنین کارهایی هم خودشان گرما تولید میکنند. این را در نظر بگیرید که شهرهای جنوبی ما حدود ۷ تا ۸ماه، تابستان دارند.»
۱۹شهریورماه امسال حادثهای مرگبار در پالایشگاه دوم پارس جنوبی رخ داد. آنطور که خبرگزاری شانا نوشته است، حادثهای در عملیات تعمیرات اساسی این پالایشگاه منجر به فوت یکی از کارگران و مصدومیت دونفر شد. مردادماه امسال حادثه مرگبار دیگری اینبار در تاسیسات بهرهبرداری و نمکزدایی غرب کارون شرکت نفت و گاز رخ داد؛ حادثهای که سهکارگر را به کام مرگ کشاند: علیرضا عزیزی، فاضل لویمی و علیرضا حجتنیا. این حادثه ورد زبان تمام کارشناسانی که با آنها گفتگو کردیم، نیز است. مثلاً سعید ساویز به آن اشاره میکند و میگوید، در اورهالها یا همان بخش تعمیرات اساسی، حوادث بیشتر است: «یک بخش مشکل طراحی است.
مشکل طراحی در موقع اجرا در نیامده چرا، چون نیاز نبوده که در مخزن آدم برود، آن را رنگ بزند و تمیز کند. اتفاقی که در اورهال، این اواخر در غرب کارون افتاد و سهنفر هم کشته شدند، مشکل در بخش طراحی بود. در اورهالها باید قدمبهقدم جلو بروید، یک مرحله را باید ببندید، سروته آن را از نفت و گاز خالی کنید و با هوا، نیتروژن و آب آن را تمیز کنید و به مرحله بعد بروید. این مراحل به وسیله یک سری راهبند که به آن اسپید میگویند، بسته میشود و فقط کافیاست کسی اسپید را اشتباه بگذارد و اشتباه بردارد، در این مرحله گاز نشت میکند.»
او معتقد است، در این مرحله اگر نیروی انسانی کافی در مجموعه وجود نداشته باشد یا نفرات اچاسای که باید مرتباً بالای سر کار باشند و محیط را بسنجند، درست عمل نکنند؛ وقتی کارگر در محیط میرود، با اولین جرقه، انفجار پیش میآید.
او میگوید این روزها به دلیل فاصله گرفتن ما از شرکتهای بینالمللی، کمکم نکات اچ اسای به فراموشی سپرده شدند: «به دلیل حقوق پایین، نفرات حرفهای میروند، از طرف دیگر فرسودگی ابزار باعث میشود که به دو برابر مراقبت نیاز باشد تا اتفاق به قیمت جان یک نفر تمام نشود.
اینها موضوعات تکنیکال کار است. اما فرسودگی ابزار، دستمزد پایین و نبودن نیروی اچاسای زبده و مشکلات طراحی میتوانند این مسائل را تشدید کنند.» علیرضا میرغفاری به کارگران روزمزد در بخش اورهال یا تعمیرات اساسی اشاره میکند: «غالب اتفاقاتی که در بخش بهرهبرداری رخ میدهد، در بازه زمانی تعمیرات اساسی و همان اورهال است؛ یعنی از فروردینماه تا مهرماه». در این بازه زمانی به گفته او در ۲۰جبهه، افراد مختلفی فعالیت میکنند و همین میتواند میزان حادثه را بالا ببرد: «پیمانکار بهدلیل اینکه هزینه کمتری داشته باشد، از نیروهای روزمرد که اصطلاحاً به آنها اورهالی گفته میشود، استفاده میکند؛ نیروهایی که شاید بیشتر از ۱۲ساعت کار کنند و مثلاً امسال بازه حقوقشان روزانه ۷۰۰هزار تومان تا حدود ۲میلیون تومان بود. این نیروها عموماً سابقهای ندارند و نیروی ماهر نیستند. هزینه کار به دلیل استخدام آنها، بالا میرود، زیرا دستورالعملهای ایمنی بهدرستی رعایت نمیشوند.
فرشاد اسماعیلی، حقوقدان و فعال حوزه کارگری است. او حرفهای میرغفاری درباره کارگران روزمزد را تایید میکند: «در حوزه نفت با پدیدههایی مواجه هستیم که در حوزههای دیگر با آنها مواجه نیستیم؛ مثل کارگر روزمزد در حوزه نفت. ما در حوزهای که بخش عمده درآمد ملی ما بر آن استوار است، هنوز قرارداد کارگر روزمزد داریم.»
مظاهر انصاری، مدیرکل اچاسای و پدافند غیرعامل وزارت نفت هم به فرسودگیها اشاره کرده است. آنطور که شانا نوشته است، او اردیبهشت امسال با اشاره به اینکه فرسودگی تجهیزات در صنعت نفت کارکنان را با چالشهای جدی روبهرو کرده است، گفت: در دو سال اخیر بهطور میانگین نسبت به پنج سال پیش آن در حوزه اچاسای صنعت نفت شاهد کاهش ۲۰ درصدی حوادث بودهایم. فرآیند حوادث در این صنعت خوشبختانه سیر نزولی دارد، اما باید حوزههای پشتیبانی را تقویت کرد و از موضوع رسیدگی به بحث فرسودگی خطوط انتقال نفت و گاز در دریا و خشکی غافل نشد.
اچاسای – مقررات ایمنی - و فرسودگی، فصل مشترک گفتههای کارشناسان است. آنها به عمر بالای تجهیزات و درعینحال به مرگهایی که مسبب آن هستند، اشاره میکنند و معتقدند این دو عامل مرگومیر حین کار در بخش پتروشیمی، بیشتر هم شده است. ساویز میگوید،
روزگاری شرکتهای بینالمللی کانادایی و آلمانی با بخش صنعت نفت و گاز، مراوده داشته و قوانین سختگیرانه وضع میکردند: «ما از این قوانین سختگیرانه فاصله گرفتیم و بهنوعی موضوع را ایرانیزه کردیم. هرچقدر از نیروهای بینالمللی فاصله میگیریم، فرهنگ اچاسایمان شلتر میشود.»
فرشاد اسماعیلی، اما نظر دیگری درباره قوانین بخش اچاسای دارد: «ما با بحث تورم قوانین و مقررات اچاسای روبهرو هستیم. هزاران صفحه آییننامه اچاسای در حوزه نفت و پتروشیمی داریم، اما این مقررات در اجرا متولی ندارد. میتوان اسمش را منشور ایمنی هم گذاشت، یعنی با آییننامههایی روبهرو هستیم که ضمانت اجرا ندارند. این آییننامهها یعنی بیشتر از آنکه در کارگاهها با عملیات اچاسای روبهرو باشیم، با سیاست اچاسای روبهرو هستیم.» او معتقد است جایگاه بازرسی در کشور در حد یک معاونت است و متولی واحد و مشخصی ندارد. پیشنهاد او، ایجاد یک سازمانملی مستقل از نوع اورژانس اجتماعی با قوانین است: «متاسفانه آنقدر که خرج یارانهها در بخش رفاهی میشود، خرج ایمنی و بازرسی نمیشود.»
غیر از بحث اچاسای، ساویز به فرسودگی ابزارها هم اشاره میکند: «ابزار ما فرسوده است، بسیاری از چیزهایی که در اورهالها وصلهپینه میشوند، اصلاً باید از رده خارج شوند و ابزارهای جدید جایگزین آنها شوند.» او در ادامه به حقوق و دستمزدهای پایین اشاره میکند؛ عاملی که اینروزها باعث مهاجرت نیروهای زبده و جابهجایی آنها شده است. درویشی هم مانند سایر کارشناسان معتقد است که هرچه فرسودگی بیشتر باشد، حوادث هم بیشتر است.
اما غیر از ایمنی و فرسودگی، عوامل دیگری هم میتوانند در کاهش یا افزایش حوادث کاری در این بخش موثر باشند. درویشی میگوید، بیشتر پتروشیمیها در کشور در مناطق آزاد هستند: «اینها از شمول قانونکار خارج شدند، بازرسی ادواری نمیشوند و مجموعهها را اجبار نمیکنند که دست به تعمیرات اجباری بزنند.» او هم به فرسودگی اشاره میکند و میگوید حتی وقتی فردی در سیستم پتروشیمی از ارتفاع پرتاب میشود هم، بهدلیل پوسیدگی وسیلهای بوده که زیر پای او بوده است. درویشی میگوید، عمدتاً دادگاهها هم تخلفات را اجرا نمیکنند.
فرشاد اسماعیلی خارجشدن پتروشیمیها از شمول قانونکار را پدیدهای بهدلیل مجوززدایی و مقرراتزدایی میداند: «ایجاد این مناطق همراه شده با بحث استثناءسازی قانونکار یا دورزدن قانونکار. متاسفانه قوانین و مقررات خاص، حاکم شده. هرچه فاصله را از قانونکار بیشتر کردند، اجرای ایمنی و حفاظت بهداشت از مناطق پایین آمده و بازدارندگی هم کاهش پیدا کرده است. خیلی از این مناطق، قانونکار شاملشان نمیشود و باتوجه به اینکه این شرکتها زیرمجموعه نظارتی ادارات کار در منطقه هستند، ادارات کار خودشان برای این نهادها ازیکبعدی ناظر محسوب میشوند و ازبعددیگر، نهاد داوری و مرجع تظلمخواهی کارگران این کارگاهها هستند. البته اینها با هم تضاد منافع دارند و یکی از مشکلات عملیاتی همین است. یعنی ادارهکار منطقه، نهادی است که ناظر بر این کارگاههاست، درحالیکه این ادارات مرجع تظلمخواهی هستند. این یعنی اینها نمیتوانند نقش مستقلی ایفا کنند.» کارگرانی که از آنها صحبت کردیم، شغلی سخت و زیانآور دارند.
به گفته اسماعیلی، هم آمار بیماریهای ناشی از کار در آنها بالاست، هم گاهی ایمنی محیط اسکانشان پایین است و پیمانکاران عمدتاً به این موضوع توجهی نمیکنند. او یکی از چارههای کار را غیر از قوانین و مقررات جدی، ایجاد بنیانهای دموکراتیک میداند: «در سیاستهای کار باید این اقدامات لحاظ شود و نیاز به تغییرات اساسی دارد. باید جایگاه تشکلهای کارگری در حوزه پتروشیمی و نفتمان ایجاد شود و سرمایه اجتماعی واقعی داشته باشند. نمایندههای کارگری باید پشتوانه حمایتی سیاسی داشته باشند و ما اول باید در یک سطحی، دارای تشکل مستقل کارگری در حوزههای مختلف پتروشیمی در بحث کارگران موقت، کارکنان پیمانی و حتی دائمی و رسمی باشیم. اینها هرکدام تشکلهای متعددی نیاز دارند. ازطرفی پشتوانه سیاسی هم در بخش سیاست، به احزاب مستقل کارگری و نمایندگان مستقل کارگری در پارلمان نیاز دارد.» او میگوید: «باوجود سابقه طولانی تشکلها در حوزه نفت و انرژی، درحالحاضر در حوزه نفت و پتروشیمی با پدیده تشکلزدایی روبهرو هستیم.» نبود امنیت شغلی و قراردادهای موقت و برونسپاری صنایع پتروشیمی، از دیگر دلایلی است که او برای چرایی افزایش حوادث کار در اینحوزه عنوان میکند؛ حوادثی که شاید بالاخره روزی تعداد آنها به صفر برسد.