اعتماد نوشت: در سالهای اخیر پسوند صورتی در جریان اصولگرا کاربرد زیادی پیدا کرده است. پسوندی که میتواند پشت واژگان مداح، اصولگرا، ارزشی، حزباللهی و حتی مذهبی بنشیند و مفاهیم جدیدی را خلق کند. مفاهیمی که مراد از خلق آنها و نیت خالقانشان را باید در عرصه سیاست داخلی و تسویهها و خالصسازیهای درونی در دوران تسلط کامل اصولگرایان بر نهادهای مختلف کشور جستوجو کرد.
در سه سال گذشته و بعد از روی کار آمدن مجلس یازدهم که نوعی تضمین برای پیروزی اصولگرایان و نیروهای انقلابی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ بود، مساله اصلاحطلبان از دستورکار آنها خارج شد. حالا زمان تقسیمبندیهای داخلی جدید بود. برنامهای که چند سال بعد با عنوان «خالصسازی» در نامه علی لاریجانی به خبرگزاری تسنیم نامگذاری و وارد ادبیات سیاسی داخل کشور شد. همزمان با آغاز به کار مجلس یازدهم زدوخوردهای اصولگرایان در فضای مجازی و رقابتهای سیاسی و انتخاباتی قوت گرفت. این عرصه فرصت و میدان خلق واژگان و مفاهیم جدیدی شد. قالیبافیها، پایداریها را سوپرانقلابی میخواندند و پایداریها، قالیبافیها را متهم میکردند که به دنبال رای حرام هستند. تلفیق مفاهیم ارزشی، دینی و سیاسی با یکدیگر و برچسبسازی به مذاق جریان اصولگرا خوش آمده بود. یکی از پرکاربردترین این موارد صورتی خواندن هر جریانی بود که از نگاه منتقدانش اهل تساهل و تسامح بود. همین شد که مفهوم ارزشی صورتی، حزباللهی صورتی و اصولگرای صورتی وارد ادبیات سیاسی جریان راست به خصوص در فضای مجازی شد. بهرغم این موضوعات، مرور چهرهها، رسانهها و جریانهایی که این واژهسازی را در دستورکار دارند، تصویر دقیقتری از نیات و انگیزههای آن ارایه میدهد.
یکی از نخستین چهرههای جریان راست که به صراحت از عنوان «حزباللهی صورتی» یاد کرد، حمید رسایی، نماینده سابق مجلس و البته عضو سابق جبهه پایداری بود. در سالهای اخیر سخنرانی از او منتشر شد که در آن از نحوه استفاده از نیروهای حزباللهی در شرایط مختلف انتقاد میکند. در ویدیوی منتشر شده از رسایی، او میگوید: عدهای «حزباللهی صورتی» سعی دارند در شرایط غیر از بحرانهای خیابانی نیروهای حزباللهی حقیقی را به تندرو بودن متهم کنند. یکی از فضاهایی که در این باره مورد نقد رسایی است، «صداوسیما» عنوان میشود.
تقسیمبندی رسایی تلویحا میگوید حزباللهی که در زمانهایی که او «آشوب و بلوا و بزن بزن» میخواند در کف خیابان چاقو و قمه میخورد، حزباللهی واقعی است و گروههایی که بعد از تنش سعی دارند «با همه خوب باشند» و گروهی که رسایی آنها را «بچههای سفت و سخت» میخواند، به تندروی متهم میکند، «حزبالله صورتی» هستند. او در این باره گفته است: «هر موقع که آشوب و بلوا و بزن بزن است، یاد بچه حزباللهیها میافتند که اینها باید بیایند در خیابانها دفاع کنند و چاقو و قمه بخورند. بعد که صلح و صفا میشود، اصطلاحا میگویند حزباللهی صورتی آدمهای تیتیش مامانی که میخواهند با همه خوب باشند و کار به کار کسی نداشته باشیم. الان دارند میآیند. الان دارند میآیند و وقتی میآیند هم باز در تلویزیون اتفاقا همین بچههای سفت و سخت را ویشگون میگیرند، جوری رفتار میکنند گویا فقط آنها عاقلند و بقیه که پافشاری روی دین اصول و ارزشهای انقلاب میکنند، طیفهای تندرو و بر هم زننده اوضاع هستند. خیر آقا! اینطوری نیست.»
البته این تنها باری نبود که حمیدرسایی از پسوند صورتی در مناسبات سیاسی و دینی استفاده کرد. در اردیبهشت امسال برگزاری جشن روز دختر در ورزشگاه حیدریان قم درباره نحوه شادی دختران و حاضران در این ورزشگا ه واکنشهایی به وجود آمد. خبرگزاری دانشجو در همان زمان نوشت که «نوع میزانسن و نحوه قرار گرفتن مداح در میان آن همه دختر و ایستاده برگزار شدن و بالا و پایین پریدن دختران» بسیار واکنشبرانگیز شده است.
حمید رسایی در واکنش به مراسم ورزشگاه حیدریان قم آن را «صورتیبازی» و «اسلام صورتی» نامید و خطاب به دستاندرکاران و حامیان مراسم گفته بود: «آقایان! صورتی بازی در آوردن و رنگ گرفتن از نقشی که آنها برای ما تعریف کردهاند، کمکم شما را میکشاند به جایی که در زمین آنها بازی کنید.»
خبرگزاری دانشجو در گزارشی که در تاریخ نهم آذرماه سال ۱۳۹۹ با عنوان «بالیوود مذهبی در ژانر روایتهای صورتی» منتشر کرده، برخی روایتها از شهدای دفاع مقدس را صورتی خوانده و نسبت به این روایت از شهدا و موضوعات دافع مقدس انتقاد کرده است.
در این گزارش قید شده است که «کتابها پرفروش میشوند و در این میانه آنچه فدا میشود خود شهید است. روایتهای صورتی دیگر پاسدار ارزشها نیست، بلکه نگهبان خوانده شدن و دیده شدن است و درگیر رقابتی شده است تا به تیراژ «دا» برسد. این انتشارات خود را در بهترین حالت علمدار دیده شدن شهید میانگارند و گویی مبارزهای سخت درگرفته است.»
یا در بخش دیگری از گزارش آمده است: «روایتهای صورتی به بازار نیامد که تربیت و سلوک شهید را روایت کند، بلکه روایت دلخواه رمانتیک خود را از لحظات شخصی و خصوصی شهید به زیور قلم آراست تا از دیده شدن شهید و زندگیاش مراقبت کند. اگر تلخ نباشد این خوداظهاری، ذات رسانه جدید و نسل بلاگرهای اینستاگرام است که هدف اولش خوداظهاری و هدف دومش کلیک گرفتن (لایک) و خریده شدن است.»
گزارش در انتها نیز با نقد این دست از راویان و نویسندگان «خطاب به مسوولان امر و متکفلین کار» نوشته است: «روایتهای صورتی هشدار ذائقهسازیهایی زرد و نسلی لاعلاج را میدهد که نیاز به جراحیهای عمیق تربیتی دارد. این آغاز ماجرایی است که شروعش با شما بوده و همچون دومینویی ادامه خواهد داشت و پایان و عواقبی دارد که شاید غیرقابل جبران باشد.» از دیگر موارد استفاده شده از برچسب صورتی برای چهرهها و مفاهیم دوران جنگ نیز سوالی است که هفتهنامه پنجره در گفتگو با حامد عنقا از فیلمسازان اصولگرایان، درباره شهید محمد بروجردی طرح کرده است. خبرنگار از عنقا پرسیده که «برخی میگویند تصویری که در این فیلم از محمد بروجردی ارایه کردهاید، بیشتر شبیه «حزباللهی صورتی» است و سنخیتی با واقعیت این کاراکتر انقلابی ندارد؟ این گروه معتقدند بروجردی واقعی در مواضع انقلابیاش خیلی رادیکالتر و قاطعتر از این بوده که مدام لبخند بزند.»
پاسخ نویسنده فیلمنامه و تهیهکننده فیلم سینمایی «غریب» به این اتهام هم خواندنی است: «چقدر خوب که این سوال مطرح شد؛ بعضی از این افراد که میگویی، به ندرت تجربه فرماندهی یک گروهان در جبهه را هم نداشتهاند؛ چه برسد به یک گردان! خیلی از کسانی که امروز ادعای انقلابیگری دارند، هیچ ادراکی از آنچه بر انقلابیهای دهه ۶۰ گذشته، ندارند یا همیشه از دور مشغول نقد و حرف بودهاند که خب هزینهای هم ندارد. اجازه بدهید محکمتر بگویم؛ خیلی از اینها حتی یکبار از ابتدا تا انتهای صحیفه حضرت امام (ره) را نخواندهاند. البته این حرف به این معنا نیست که در سالهای جنگ، آدمهای رادیکال نداشتهایم. خیلی هم داشتهایم. رادیکالهای آن زمان همانهایی بودند که وقتی محمد بروجردی داشت با کومله میجنگید، در تهران دنبال اثبات التقاطی بودن محمد بروجردی بودند. آخر سر هم آنقدر گفتند سیاسی است و گرایشهای فلان دارد که بروجردی خسته شد و رفت. البته درستترش این است که بگوییم نرفت، بلکه راهیاش کردند! کما اینکه او از اولین کسانی بود که از گروه سیاسیاش در ابتدای انقلاب خارج شد و لباس نظامی پوشید.»
نکته قابل توجه اینکه حوزه سیاست خارجی نیز از مجادله لفظی با عنوان «صورتی» در امان نمانده است. در نمونه اخیر در غائله و جنگ جدید بین نیروهای حماس و اسراییل هر گونه عدم همراهی در فضای نقد و نظر در شبکههای اجتماعی از جانب برخی کاربران با عنوان صورتی مورد عتاب و خطاب قرار گرفته است.
در یکسال گذشته با رونق حوزه حجاب استایل بخشی از جریان اصولگرا به نقد این نمونهها در فضای مجازی پرداختند. هشتگ مشترک نقادان این شرایط «مذهبی صورتی» بود. پنجم مردادماه، همزمان با تاسوعا، محمدسعید احدیان، دستیار سیاسی و رسانهای محمدباقر قالیباف، رییس مجلس به ترند شدن هشتگ «مذهبی صورتی» واکنش نشان داد و نوشت: «اگر هشتگ مذهبی صورتی برای مقابله با تساهل در حدود شرعی است، عالی است، اما اگر برچسبی میشود برای دفع طیفی از مردم که آقا به اشک آنها حسرت میخورند و حاج قاسم آنها را دختران خودمان میدانست، خطری است که برنامه اینترنشنال تقویت جریان دینستیز را تکمیل میکند.» خبرگزاری فارس در ۱۵ خردادماه سال گذشته در گزارشی نوشت: «حجاب استایل بلاگرها نیز نقش همان مانکن را ایفا میکنند که لباسهای مختلف را بر تن میکند تا مشتری بتواند راحتتر انتخاب کرده و خرید کند. او جز لباسی که به تن دارد ترویجکننده چیز دیگری نیست. بنابراین مخاطب او نباید به چشم الگویی برای حجاب به او نگاه کند.»
یکی از مهمترین بحثها ذیل عنوان مذهبی صورتی در توییتر بین دو چهره نسبتا شناخته شده توییتری مطرح شد. زهرا رمضانی که خود را پژوهشگر علوم سیاسی معرفی کرده، آغازگر بحثی بود که در آن ادعا شد: «اصطلاحا «مذهبی صورتی» به عمد ساخته شده تا فقط و فقط تفسیر بنیادگرایانه تقویت و هر تفسیر مبتنی بر مدارا و همزیستی به مسخره گرفته شود.»
این اظهارات، اما با واکنش و پاسخ محمد پدرام، از روحانیون حوزه علمیه قم مواجه شد و در پاسخ به رمضانی نوشت که «اصطلاح مذهبی صورتی را خداوند باب کرده است». محمد پدرام که در توییتر بسیار فعال است حتی سوژه خبرگزاری فارس نیز قرار گرفته و این خبرگزاری در گزارشی نوشته که پدرام از توییتر به عناون «منبر» استفاده میکند. پدرام در بحث توییتری دیگری درباره اصطلاح مذهبی صورتی نوشته است: «اینکه چه کسانی صورتیاند حرف دیگری است، اما قدمت مذهبی صورتی به درازای مذهب است! میخواهید بدانید قرآن در مورد صورتیها چه میگوید؟! آیات نفاق را بخوانید.»
از دیگر چهرههایی که درباره موضوع صورتی اظهارنظر داشته جلیل محبی، دبیر سابق ستاد امر به معروف و نهی از منکر است که نقش مهمی در تدوین قانون جدید حجاب و عفاف نیز داشته است. اردیبهشت ماه سال جاری محبی در رشته توییتی نوشت: «از واژههایی مثل حزباللهی صورتی یا مذهبی صورتی نترسید. چنین واژههایی یا مشابه آنها در قرآن یا کلام معصومین وجود ندارد. اما تا بخواهی، جاهل متنسک و مانند آنها هست. جاهل متنسک چه کسی است؟ جاهل متنسک فرد بدون علم یا کم علمی است که اهمیت ظاهر به علت «جهل به باطن» یا «جهل به اهم و مهم» برایش فراوان است. عقل جاهل متنسک کمتر از آن است که بتواند در شرایط کنونی اشکال دوقطبی جامعه، زدوخورد افراد با هم را متوجه شود. جاهل متنسک به سادگی در زمین طراحی شده معاویه بازی میکند و، چون ابوموسی متعبدتر است ابن عباس را از دور علی کنار میزند. جاهل متنسک نمیتواند درک کند فاصله او با کسی که او را با ظاهر شرع تکفیر میکند بسیار کمتر از فاصله او با عالم ربانی است. جاهل متنسک قدرت آن را ندارد که به زورمند فاسد صاحب ثروت دربیفتد و اینگونه خود را ارضا میکند که به جان ضعیفی که به ظاهر از او پایینتر است، بیفتد. جاهل متنسک امروز در دستگاههای فرهنگی کشور خریدار دارد و از اینرو نفاق هم در میان جاهلین سیاه بسیار است. هر چه کمعقلتر و با شعارهای تندتر مقربتر. جاهل متنسک همان مذهبی سیاه است که نمیداند این کارهایش به ضرر انقلاب است و اگر انقلابی نباشد و جمهوری اسلامیای، بر او چه کسانی حاکم میشوند و او باید به روستایش هجرت کند.»
داوود طالقانی، به عنوان پژوهشگر حوزه فرهنگ در بهمن ماه سال گذشته مصاحبهای با خبرگزاری فارس داشته و «مذهبی صورتی را نمونهای از فرآیند اباحهگری در جامعه ایرانی» میداند.
طالقانی خاستگاه «دینداران صورتی» را عدهای ثروتمند میداند که در شرایطی نابرابر اقتصادی به ثروت رسیدهاند و برای تئوریزه کردن آن دست به توجیهات دینی زدهاند و نوعی قرائت جدید از دین را بیان میکنند.
او «حزباللهی لاکچری» و «مذهبی صورتی» را شبیه هم میداند و میگوید این قشر از مذهبیها از میدان فاطمی تهران به بالای شهر زندگی میکنند.
طالقانی در این گفتگو میگوید: «دکتر علی شریعتی یک طرح جامعهشناسانه به نام «مذهب علیه مذهب» دارد که در آن از این بحث میکند که چرا و چگونه عدهای به ادیان و مذاهب دروغین روی میآوردند. او در پیگیری پروژه خود خلاقانه به این موضوع میپردازد که در بسیاری از مواقع ایجاد انحرافات دینی برای توجیه وضع موجود و شرایط اقتصادی صاحبان مذاهب دروغین است. به تعبیری افراد برای اینکه به دیگران نشان دهند اگر به ثروت هنگفت و بالایی دست یافتند از روی عدالت و انصاف بوده و در این راستا برای تئوریزه کردن آن دست به توجیهات دینی زده و نوعی قرائت جدید از دین را بیان میکنند. از همین روش و صورت قضیه میتوان برای فهم «علل گرایش به اباحیگری» استفاده کرد. قشرهایی از جامعه که در شرایطی نابرابر به ثروت رسیدهاند و به علت اینکه سرمایه و قدرت به وجود آمده با روایات مرسوم از دین ناسازگاری دارد، باید برای توجیه آن دست به یک خوانش و روایت جدید از دین زد که طی آن علل گرایش به اباحیگری بازتاب پیدا میکند. او در این باره تاکید کرده است: «مثلا پدیده «حزباللهی لاکچری» یا «مذهبی صورتی» نمونهای برای آن طیف مذکور است. کسانی که از لحاظ اقتصادی در وضع مطلوب و بالایی بوده و باید از میدان فاطمی تهران به بالا آنان را جست برای اینکه در جامعهای همچون ایران که مذهب و دین همچنان در آن بروز و ظهور دارد، توجیهی برای خود پیدا کند راهی جز تفسیر جدید از دین ندارد تا این حالت خود را بتواند در ذیل آن تعریف و مطلوب جلوه دهد. این فرآیند به وسیله ابزار و هدف خاص صورت میگیرد که ما هدف و غایت از آن را بیان کردیم.»
بر اساس آنچه در خبرگزاری اصولگرای فارس منتشر شده، یک خط تفکیک برای این موضوع طبقه مرفه مذهبی عنوان شده است. طبقهای که احتمالا در بزنگاههای انتخاباتی و برهههای سیاسی حساس نمیتوانند یا نمیخواهند برای جریان اصولگرا به خصوص طیفهای راست این جریان و گروههای تازه نفس موسوم به انقلابی نقش پیاده نظام یا پایگاه رای را داشته باشند. این گروه به این دلیل صورتی تلقی میشوند که بهرغم پایبندی و التزام به اصول کلی نظام، اما در شرایط مقابله انتخاباتی و سیاسی با گروههای دیگر و حتی در زمانه خالصسازی مطابق برنامه بخشهای بنیادگرایانهتر اصولگرایان همراهی نمیکنند. تفسیری که طالقانی در خبرگزاری فارس ارایه داده است «مساله شرایط اقتصادی» را حدفاصل تفکیک در نظر گرفته و در این باره صفت مذهبی صورتی را به آنها اطلاق کرده است.
با یک جستوجوی ساده در شبکههای اجتماعی و رسانههای داخلی به نظر میرسد پایگاه خبری رجانیوز به شدت به استفاده از مفاهیمی با پسوند صورتی اصرار و علاقه دارد. چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۲، رجانیوز در مطلبی با تیتر «پردهبرداری از قدرت تحلیل تئوریسینهای مذهبی صورتی/ غلبه حقد و کینه بر عقلانیت» نوشته است: «روز دوشنبه انتشار نتایج نظرسنجی یک مرکز معتبر در خصوص انتخابات مجلس در رجانیوز، باعث شد اصلاحطلبان و مخالفین دولت به سرعت برای به حاشیه بردن نتیجه این نظرسنجی، به تمسخر و لودگی بپردازند. در واقع آنها تلاش داشتند تا با جمع زدن درصد هر یک از شخصیتها که عددی بالاتر از ۱۰۰ میشود، دستاویزی برای حمله به دولت و محبوبیت رییسجمهور دستوپا کنند! در این میان، اما واکنش برخی چهرههای اصولگرا قابل تامل بود. پرویز امینی که همواره در تلاش برای نشان دادن خود به عنوان یک تئوریسین بوده است، واکنشی زرد به این نظرسنجی داشت. او با این واکنش نشان داد که همه تلاشهایش برای ساخت یک چهره آکادمیک از خود بیهوده بوده و مرد پرادعای عالم سیاست و اندیشه از درک یک نظرسنجی ساده عاجز است. او با حمله به حکمرانی کشور سعی میکند ژست منتقد به خود بگیرد تا با استفاده از این مطالب ژورنالیستی، فاصلهاش را با دولت سیزدهم پررنگ کند.»
در بیست و یکم مرداد ۱۴۰۲ نیز یادداشتی از مهدی جمشیدی در این پایگاه خبری منتشر شده است که در آن نوشته شده: «برخی نیروهای تجدیدنظرطلب در درون جبهه انقلاب، نسبت به غیرانقلابیها، ملایم و منعطف و مداراییاند، اما انقلابیهای اصیل را به شدت، طرد و نفی و سرکوب میکنند. اگر اینان به انقلابیهای اصیل بگویند «سوپرانقلابی»، اختلاف و انشقاق ایجاد نکردهاند، ولی اگر انقلابیهای اصیل به آنها بگویند «صورتی»، گسستآفرین و وحدتشکن هستند. در واقع، سیئات انقلابیهای اصیل، حسنات اینان است. پس با معیارهای دوگانه و خودخواهانه مواجه هستیم. تعبیر دقیقتر و زیباتری که میتوان درباره اینان به کار برد، «انقلابی نمایشی» است؛ چون انقلابیگریشان، از برخی ظواهر و صورتها فراتر نمیرود و عمق هویتی ندارد. وانمود میکنند که انقلابیاند، اما دچار چرخش و دگردیسی شدهاند. شاید اولین برچسب را به این جماعت، شهید بهشتی زد که به آنها گفت: «نیروهای بینابینی». یعنی هم این طرف هستند و هم آن طرف. آدمهای دوشخصیتی که هنوز تصمیم نگرفتهاند چه باشند.»
علاوه بر این ادبیات رجانیوز به تاسی از ادبیات جبهه پایداری واژگان جدید دیگری نیز برای خالصسازی درونی دارد. نمونه روشن آن پاسخی است که رجانیوز در سال جاری در زدوخورد رسانهای به نشریه صبح نو، نزدیک به جریان قالیباف داشت و طیف قالیباف را وسطباز خواند. اساسا جریان پایداری و برخی جریانهای دیگر سعی دارند با حذف بخش میانی جریان راست که از نظر مختصات سیاسی جریان قالیباف نیز در این بخش قرار میگیرد، حاکمیت یکدست را از صافی عبور دهند.
به نظر میرسد جریانی که تنها بخشی از آن را با نام جبهه پایداری میشناسیم در حال یک تسویه و خالصسازی درونی جدی از طرق مختلف است. برچسب صورتی برای نیروهایی است که همگام با دیدگاههای پایداریها یا طیفهایی تندروتر از پایداریها قدم برندارند. تنها یک استراتژی برای تحقق این خالصسازی است یا به اندازه ما پرسروصدا و تند هستی یا صورتی؛ حد وسط هم ندارد.