سجاد فیروزی در روزنامه شرق نوشت: عادل فردوسیپور، مجری سابق برنامه پرمخاطب «نود» که سالها از طریق قاب تلویزیون پخش میشد، با دست پر به دنیای رسانهای برگشته و حالا توفیقش، روزانه بیش از دیروز میشود. تازهترین ضربهای که عادل به آنهایی زده که تصور میکردند با دوری از تلویزیون از یادها میرود و کارش کمرنگ میشود، گفتگو با همایون شجریان، یادگار استاد شجریان دوستداشتنی است. همایون بهمعنای واقعی از آن دست «آقازاده» و «ژنهای خوب» است که به دل مینشیند. پیشازاین با صدایش و حالا از زمانی که مصاحبهاش با عادل پخش شده، با رفتارش، نشان داده که وقتی صحبت از یک آقازاده میشود، صحبت از چه منش و رفتاری است.
عادل در حالی به سراغ همایون شجریان، یکی از محبوبترین و تواناترین خوانندههای ایرانی در دنیا رفته که بسیاری در عرصه رسانه، آرزوی چنین کاری را داشتند. حسرت این اتفاق، بیشتر برای صداوسیمایی است که میتوانست دو نفر از چهرههای محبوب مردمی را در قاب خودش به خواننده بدهد و مخاطبانش را بیش از هر زمانی فزونی بخشد؛ ولی وقتی دیوار خودی و غیرخودی کشیده و برقراری بر مدار، به تخصص ترجیح داده شد، غیر از کیشومات شدن چیزی نصیبش نشد.
فردوسیپور برای چندمین بار نشان داد مهارت غافلگیرکردن مخاطب با برنامهای سرگرمکننده و درعینحال سطح بالا را دارد. پخش اولین قسمت مصاحبهاش با همایون، فردی که فقط یکی، دو مصاحبه با تلویزیونهای خارجی دارد، نشان از توانایی زیاد این مجری در ساخت برنامهای است که مخاطب بیقرار دیدنش است. او در روزگاری که محبوبیت همایون هم به مذاق عدهای خوش نمیآید، شوک دیگری به صداوسیمایی وارد کرد که بیش از گذشته از ملیبودن فاصله گرفته است.
فارغ از مباحث فنی درباره این گفتگو و به تصویر کشیدن چهرهای متفاوت از همایون شجریان، رفتار تازه عادل فردوسیپور در گفتگو با یکی از بهترینهای مارکت موسیقی، به مذاق عدهای خوش نیامده و آنها را عصبانی کرده است؛ جریانی ثابت از رسانههای وابسته به طیف خاص که همچنان محبوبیت چهرههای مردمی خوشایندشان نیست و با دادن اطلاعاتی خرد و اندک و با چشم فروبستن بر واقعیت موجود، سعی در تضعیف و تقبیح کاری میکنند که عادل فردوسیپور کرده است.
عادل بهتازگی از سوی این جریان متهم شده که استقبال مردم را ندارد، مبتذل شده و به دنبال مرهم بر غم فراموششدنش است. به عبارت سادهتر، عادل از سوی این طیف متهم به گدایی مخاطب شده است. این اتهامات در حالی عادل فردوسیپور را نشانه رفته که مرور ساده همین جملات هم درماندگی مطرحکنندگان آن را نشان میدهد. اتفاقا اینجا اگر دلیلی برای عصبانیت شکلگرفته از دست عادل از طرف این جریان است، کاملا دلایل متضادی دارد.
فردوسیپور چند وقتی میشود کارش را در پلتفرمی جدید و بیرون از تلویزیون راهاندازی کرده؛ ولی اینکه در چنین برههای یکباره باعث عصبانیت عدهای میشود، پرده از راز مهمی برمیدارد: اینکه عادل برای آنها و جریان فکری نزدیک به این افراد زنگ خطر را به صدا درآورده است. پیشتر، مسئولان تلویزیون در رایزنیهای مکرر به این نتیجه رسیدند که برنامه پرمخاطب فردوسیپور را لغو کرده و دست آخر هم کار به جایی رسید که خود عادل از همکاری با صداوسیما سر باز زد. این همان چیزی بود که گویا از مدتها قبل برایش برنامهریزی شده بود؛ اینکه به عادل و همفکران این مجری محبوب فهمانده شود بیرون از تلویزیون نهتنها نمیتواند کاری از پیش ببرد؛ بلکه دیگر شهرتی هم نخواهد داشت.
فردوسیپور حالا در شرایطی چندصباحی میشود که کارش در پلتفرم جدید را آغاز کرده که بهخوبی توانسته مخاطبان لازم را به دست بیاورد. ذوق و ذکاوت خاص او در شناخت ذائقه مخاطب، در این مسیر به کمکش آمده است. تلویزیون هم که با استناد به آمارهای منتشرشده از سوی خود صداوسیماییها و البته اظهارات مسئولان رسمیاش، به ریزش بیش از گذشته مخاطبان اذعان دارد. اینجا مخاطب با عبور چندباره از تلویزیون به سمت عادل و دیگر چهرههای محبوب دیروز این نهاد میرود که این روزها در فضایی به غیر از قاب همیشگی، برایشان برنامههای باکیفیت دارد. پس اولین دلیل برای عصبانیت از دست عادل همین است: پذیرش اینکه عادل و عادلها بیرون از تلویزیون هم میتوانند موفق شوند، برایشان نگران کننده است.
مورد دیگری که اتفاقا میتواند منجر به عصبانیت جریانی خاص از دست عادل فردوسیپور شود، همین مسئله فراموشنشدن است. عادل پس از داستانی که تلویزیون برایش به وجود آورد، نهتنها فراموش نشد؛ بلکه با اقبال عمومی هم روبهرو شد. چهبسا اگر سختگیریهای ساترا در این مسیر نبود، عادل از مدتها قبل با همان شم رسانهای قوی میتوانست برنامهای بهمراتب باکیفیتتر از چیزی بسازد که این روزها به اسم فوتبال برتر، به جای همان برنامه «۹۰» دوستداشتنی پخش میشود؛ اما «ساترا» با گذاشتن موانعی بر سر راه برنامه تدوینشده عادل فردوسیپور، اجازه پخش برنامه زنده را از او گرفت؛ درحالیکه او میتوانست برنامهاش را با مجوز رسمی، بدون پخش زنده، در پلتفرمهای اینترنتی به مخاطب عرضه کند، باز هم ساترا که تفکرات کلیاش برگرفته از خطوط تلویزیون است، مانع از آن شد.
همین افرادی که این روزها میگویند عادل به دنبال مرهم برای غم فراموشی است، باید به این پرسش پاسخ دهند که اگر اعتقاد داشتند عادل بیرون از تلویزیون نمیتوانست توفیقی به دست بیاورد، چرا مجوز پخش برنامهای شبیه به ۹۰، در فضای اینترنتی به او داده نشد؟ مگر همین تفکرات اعتقاد ندارند که برنامه فوتبال برتر توانسته جای ۹۰ را بگیرد؛ پس چه واهمهای از برنامه بیرون از تلویزیون عادل؟ از طرفی آنها که چنین ادعایی دارند، باید همچنان به این پرسش پاسخ دهند که چطور برنامهای که جایگزین پرمخاطبترین برنامه وقت تلویزیون شد، حالا باید برای خروج از ۱۰ برنامه پربیننده دستوپا بزند و در ردههای آخر قرار بگیرد؟ راه که از آن طریق بر عادل بسته شد؛ ولی فردوسیپور نشان داد هنوز مسیر را بهخوبی بلد است. او از طریقی دیگر، ارتباطش را با مخاطب یافته و حالا که به سراغ چهرههای دوستداشتنی برای گفتگو و مصاحبه میرود، متهم میشود به گدایی مخاطب.
البته همچنان دلیل اصلی برای عصبانیت از دست عادل، محبوبیت او است؛ مردی که هر کجا پا میگذارد، برای عکس و امضا گرفتن از او صف کشیده میشود. آدمی با خندههای واقعی و صمیمی که بعید است با جریانسازیهای مشابه و اتهامات پیشپاافتاده اینچنینی فراموش شود. اصلا مگر کسی علی دایی را فراموش کرده است؟ اسطورهای که سالهاست اجازه فعالیت در عرصه مربیگری و فوتبال را به دست نیاورده و بارها دقایق زیادی در همین تلویزیون صرف زدن او شده است؟ نتیجهاش چه شد؟ کسی علی دایی را فراموش کرده یا از میزان دوستداشتنش کاسته شده است؟ عادل هم درست در این راه است. میتوان برنامهای صرف زدن و تخریب او در تلویزیون ساخت یا سایتها و روزنامههای وابسته به جریان خاص، سطرهای متعددی علیهش بنویسند؛ ولی واقعیت تغییری نخواهد کرد. او میتواند زنگ خطر را برای تلویزیون به صدا دربیاورد، مخاطب خودش را داشته باشد، محبوب بماند و تعدادی از مخالفانش را بهواسطه همین موضوعات عصبانی کند.