دنیای اقتصاد نوشت: موسسه خاورمیانه مستقر در واشنگتن دی. سی در گزارشی تحلیلی به گزینههای پادشاهی عربستان برای ایجاد بازدارندگی در مقابل جمهوری اسلامی ایران پرداخته و نوشته است که این گزینهها محدود به دیپلماسی، حفاظت خارجی و قابلیت نظامی موثرتر هستند.
این موسسه برآورد کرده است که برای حفظ صلح درازمدت، هیچ جایگزینی برای ریاض برای توسعه قابلیتهای نظامی موثر وجود ندارد، بهویژه با توجه به کاهش اعتماد و اتکا به گزینه گارانتی خارجی، توسعه قابلیتهای نظامی بیش از پیش برای عربستان ضروری شده است.
در این چارچوب، «بلال صعب» مدیر برنامه دفاع و امنیت در موسسه خاورمیانه و نویسنده گزارش در تبیینی از این وضعیت با عنوان گزینههای بازدارندگی عربستان مقابل ایران مینویسد: از میان همه چالشهای پیش روی چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان، هیچکدام بزرگتر از تهدید ایران برای امنیت ملی این کشور نیست. محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی برای موفقیت این طرح باید از پادشاهی در برابر تهدیدها محافظت کند. این امر نهتنها مستلزم تقویت قدرت دفاعی عربستان در برابر حملات بیشتر ایران و حوثیهای یمن است، بلکه سطحی از بازدارندگی علیه تهران را میطلبد.
این بازدارندگی سه گزینه اصلی را شامل میشود؛ ۱) دیپلماسی ۲) حفاظت خارجی و ۳) قابلیتهای نظامی موثرتر. صعب معتقد است که گزینه دیپلماتیک؛ اگرچه بسیار ناقص است، اما احتمالا بهترین گزینه عربستان سعودی در حال حاضر برای حفظ آرامش است. گزینهای که توافق تهران و ریاض در ۱۰ مارس بر پایه آن توسعه پیدا کرده است.
امنیت بعد جداییناپذیر از بازسازی اقتصادی عربستان سعودی است. حمله ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹؛ زمانی که ۲۵ پهپاد و موشک، تاسیسات فرآوری نفت عربستان در ابقیق و خُریص را هدف قرار دادند، در یک روز تولید ۷/ ۵ میلیون بشکه نفت خام عربستان از دست رفت و منجر به شکلگیری بزرگترین اختلال روزانه در عرضه نفت شد. استمرار چنین حملاتی برای عربستان که چشمانداز ۲۰۳۰ را برای خود ترسیم کرده، بسیار سنگین و پرهزینه است.
عربستان تا قبل از جنگ در یمن در سال ۲۰۱۵ در یک محیط امنیتی نسبتا کمتر چالشبرانگیز زیست میکرد. مطمئنا، تنشهایی با ایران وجود داشت و خطر افراطگرایی خشونتآمیز داخلی یا منطقهای در همه جا خود را نشان میداد. اما اولی هرگز به یک بحران نظامی تبدیل نشد، و دومی از سال ۲۰۰۳ به بعد نسبتا مهار شده بود. همچنین در اوج تهدیدهای داعش در سال ۲۰۱۴، عربستان سعودی کشوری نسبتا امن بود.
وضعیت امنیتی عربستان زمانی شروع به نقصان کرد که جنبش حوثیها، در سپتامبر ۲۰۱۴ دولت مرکزی را در صنعا سرنگون و بر بخش زیادی از یمن مسلط شدند. ارزیابی سعودیها از این وقایع این بود که این امر منجر به رشد سریع شبهنظامیان طرفدار ایران در منطقه خواهد شد و در نتیجه به عنوان تهدید فوری برای امنیت ملی آنها شناخته شد. سعودیها با مشاهده اینکه چگونه تهران نفوذ خود را در مناطقی مانند لبنان و عراق از طریق شیعیان محلی نهادینه کرده بود، از قدرت گرفتن حوثیها در یمن هراس داشتند.
برای ممانعت از این رخداد، محمد بنسلمان در ابتدا با شکلدهی به یک ائتلاف عربی از خاورمیانه و بخشهایی از شمال آفریقا، جنگی را علیه آنها آغاز کرد. با این حال وی در شکست دادن آنها ناکام مانده است. با وجود این بنبست نظامی متقابل بین حوثیها و نیروهای یمنی تحت حمایت عربستان سعودی به آتشبس در آوریل ۲۰۲۲ تحت نظارت سازمان ملل منجر شد. با وجودی که این توافق پس از دو بار تمدید در اکتبر ۲۰۲۲ منقضی شد، شرایط آتشبس تا حد زیادی برقرار مانده است. بهرغم برقراری آتشبس، این جنبش همچنان در قدرت است و تسلیحات سنگین خود را حفظ کرده است و این به آن معناست که آنها همچنان تهدید امنیتی برای عربستان سعودی به شمار میآیند.
پویایی جنگ مصر و اسرائیل در دهه ۱۹۷۰ نمونه کاملی از نقش موفق دیپلماسی در ترویج صلح است. انور سادات، رئیسجمهور وقت مصر میدانست که مقابله با تهدید امنیتی اسرائیل و بازپسگیری شبهجزیره سینا که مصر در جنگ ۱۹۶۷ آن را از دست داده بود، تنها از طریق ابزار نظامی قابل دستیابی نیست. بنابراین، در ۱۹ نوامبر ۱۹۷۷، وی به قدس رفت، با رهبران اسرائیلی ملاقات کرد و در کنست اعلام کرد که دیگر جنگی میان مصر و اسرائیل وجود ندارد. قمار سادات، که او به زودی با جان خود هزینه آن را پرداخت، معامله زمین در برابر صلح مصر و اسرائیل را تسهیل کرد.
اما آیا عربستان سعودی میتواند از طریق ژست تاریخی مانند سادات به صلح پایدار با ایران دست یابد؟ این سناریو را نباید رد کرد، اما بعید است، زیرا این مساله تفاوتهای زیادی با پرونده مصر و اسرائیل دارد. مصر و اسرائیل متقابلا احساس خطر میکردند و از جنگهای متعددی که انجام داده بودند، خسارت زیادی متحمل شدند. هر یک از طرفین واقعا از تجاوز طرف دیگر میترسیدند و هر دو خواهان پایان درگیری مسلحانه بودند. بنابراین، زمانی که رهبران مصر و اسرائیل با میانجیگری ایالات متحده آمریکا در کمپ دیوید مذاکره کردند، مذاکرات به طور طبیعی به سوی صلح متمایل شد.
ایران از تواناییها یا اهداف نظامی عربستان احساس خطر نمیکند. در واقع، ایران نگران احتمال حمله عربستان سعودی نیست، اگرچه نگران این هست که ریاض به طور بالقوه بستری برای عملیات نظامی ایالات متحده آمریکا یا اسرائیل علیه ایران فراهم کند. این در حالی است که عربستان از سوی ایران احساس خطر میکند، چون جمهوری اسلامی از قابلیتهای نظامی گستردهای برخوردار است که در سپتامبر ۲۰۱۹ به صورت تهاجمی از آن استفاده کرد. همچنین شرکای منطقهایاش به آن قدرت چشمگیری بخشیدهاند.
ریاض طرفی نیست که ایرانیها واقعا بخواهند از آن امتیازات امنیتی بگیرند. نگرانی شماره یک امنیتی ایران، قدرت نظامی آمریکا در منطقه و به دنبال آن اسرائیل بوده است و نه تواناییهای سعودیها. هدف اصلی ایران کاهش و در بهترین حالت حذف حضور نظامی آمریکا در منطقه است.
این اختلاف عمیق در ادراک و اهداف تهدید بین عربستان سعودی و ایران باعث ایجاد یک گفتوگوی امنیتی سازنده نمیشود. در غیاب تقارن در مورد مسائل و سطحی از آسیبپذیری متقابل، به سختی میتوان پیشرفتهای معناداری را در روند توافق عربستان و ایران مشاهده کرد. سعودیها مدتها بر این عقیده بودند که گفتگو با «دشمنی که سابقه تجاوز و نیت بد دارد»، بیهوده است. فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان در فوریه ۲۰۲۰ وقتی از وی پرسیده شد که آیا عربستان سعودی وارد مذاکره با ایران خواهد شد یا خیر، پاسخ داد: «پیام ما به ایران این است که قبل از هر چیزی، ابتدا رفتار خود را تغییر دهد. تا زمانی که نتوانیم در مورد منبع واقعی بیثباتی صحبت کنیم، مذاکرات بیثمر خواهد بود.».
اما از آنجا که این کشور برای پایان دادن به جنگ پرهزینه خود در یمن تلاش میکرد و در حالی که شاهد خروج نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا از عراق و افغانستان و کاهش دخالت نظامی متحد شماره یک خود در سراسر منطقه بود، محاسبات عربستان سعودی در مورد مذاکرات با ایران شروع به تغییر کرد. احساس فوریت در ریاض در حال شکلگیری بود. حوثیها نهتنها مقاومت موثری در برابر حملات عربستان انجام دادند، بلکه به شهرها و فرودگاههای عربستان نیز حمله کردند و به وجهه کشوری که میخواهد برای تجارت و سرمایهگذاری مستقیم خارجی امن تلقی شود، به شدت آسیب رساندند.
در آوریل ۲۰۲۱، مقامات سعودی شروع به مذاکره با همتایان ایرانی خود در بغداد در مورد طیفی از موضوعات کردند. طبق گزارشها، دو طرف به مدت پنج دور در طول دو سال با یکدیگر دیدار کردند.
در ۱۰ مارس ۲۰۲۳، آنها با میانجیگری چین توانستند به توافقی برای عادیسازی روابط دست یابند. خواسته اصلی سعودی از نزدیک شدن به ایران، توقف حملات بیشتر علیه عربستان، چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم است. این درحالی است که هدف ایران از بهبود روابط با عربستان بیشتر جنبه اقتصادی دارد تا امنیتی. در واقع، ایران به دنبال منابع مالی عربستان و احتمالا دولتهای عربی خلیج فارس برای حمایت از اقتصاد خود است. از دیگر خواستههای ایران میتوان به توقف تامین مالی شبکههای رسانهای ضدایرانی و عادیسازی روابط با سوریه اشاره کرد.
بهرغم تمامی گامهای برداشتهشده توسط عربستان، بعید است محیط اسراتژیک تغییر یابد و ترس عربستان از ایران از بین رود. برای عربستان سعودی بازدارندگی نشات گرفته از دیپلماسی بسیار کمتر از آن چیزی است که رهبران سعودی فکر میکنند، به ارمغان خواهد آورد.
دلایلی وجود دارد که باعث میشود تا کمتر امیدوار به ماندگاری آرامش کنونی بین عربستان سعودی و ایران باشیم. اول، بعید است که ایران روابط نظامی خود را با حوثیها قطع کند. دوم، بعیدتر آن است که ایران توقیف نفتکشهای تجاری در آبهای خلیج فارس را متوقف کند. سوم، اینکه ایران از حمایت از متحدان مبارز خود در لبنان و عراق دست بردارد و چهارم، اختلاف بین عربستان سعودی و کویت از یکسو و ایران از سوی دیگر، بر سر میدان گازی آرش پتانسیل تنش را دارد.
عربستان از محدودیتهای دیپلماسی با ایران غافل نیست، به همین دلیل است که تمام گزینههای خود را در یک سبد قرار نداده است تا بتواند در برابر رقیب اصلی خود قدرت بازدارندگی داشته باشد. سعودی میتواند تضمینهای امنیتی رسمی از یک متحد خارجی برای جلوگیری از حمله مجدد ایران به این کشور دریافت کند. دو نامزدی که میتوانند این نقش را ایفا کنند، آمریکا و احتمالا چین هستند.
با وجود میانجیگری چین در توافق عادیسازی عربستان و ایران، بعید است پکن نقش پلیس امنیتی در منطقه را ایفا کند. زیرا هیچ علاقهای به داشتن مسوولیتهای امنیتی مهم در منطقه ندارد. چین بین عربستان و ایران یکی را انتخاب نخواهد کرد، زیرا برای واردات قابلتوجه نفت به هر دو متکی است. چین و ایران نیز شرکای استراتژیک هستند. بنابراین، تصور اینکه چین به طور رسمی با عربستان سعودی متحد شود و از آن در برابر ایران حمایت کند، بعید به نظر میرسد. پکن برای دستیابی به اهداف خود در منطقه، احتمالا به استفاده از اقتصاد و اخیرا برخی اقدامات دیپلماتیک ادامه خواهد داد.
با این حال، حتی اگر فرض کنیم که محاسبات استراتژیک چین در مسیر تغییر میکند و رهبری چین به منظور حفظ منافع اقتصادی بلندمدت عربستان سعودی، به گسترش بازدارندگی رسمی برای عربستان سعودی اهتمام کند؛ ارتش آزادیبخش خلق، توانایی نظامی، دسترسی یا پایگاه قابلتوجهی در منطقه ندارد. استراتژی نظامی چین بر نوسازی و توسعه قابلیتها برای یک نبرد کوتاهمدت در هند و اقیانوس آرام تمرکز دارد. در حالی که در عرصه جهانی این کشور همچنان با ضعفها و کمبودهایی مواجه است. احتمال دریافت پیمان دفاعی از سوی آمریکا نیز در زمان فعلی برای عربستان دشوار است. زیرا عربستان سعودی در ازای عادیسازی روابط خود با اسرائیل، ضمانتهای امنیتی رسمی و ایجاد یک برنامه هستهای غیرنظامی داخلی از آمریکا درخواست کرده است. یک توافق عادیسازی میان عربستان و اسرائیل میتواند به امنیت خاورمیانه و رونق اقتصادی در منطقه کمک کند که ایالات متحده آمریکا و جهان از آن سود خواهند برد. اما به نظر میرسد که واشنگتن حاضر نیست به این زودیها هزینه سنگین یک پیمان دفاعی رسمی با عربستان را بپردازد تا از دیدگاهی حمایت کند که فقط به طور غیرمستقیم برای منافع ملی ایالات متحده آمریکا اهمیت دارد. همچنین تصور سناریویی که در آن پنتاگون و جامعه گستردهتر امنیت ملی آمریکا به طور کامل با ایده ملزم کردن این کشور به اختصاص منابع نظامی بیشتر به خاورمیانه در زمانی که استراتژیهای امنیت ملی و دفاع ملی آمریکا بر چین و اوکراین متمرکز هستند، دشوار است. شیوه پاسخ ایران و شبهنظامیان تحت امرش در منطقه نسبت به این پیمان، به تعویق افتادن اصلاحات دفاعی عربستان و تعمیق وابستگی نظامی دفاعی این کشور به آمریکا و ناراضی ساختن دیگر شرکای منطقهای از جمله مصر، امارات و اسرائیل به همراه تایوان و اوکراین از آمریکا به دلیل عدمانعقاد پیمانی مشابه با آنها، نگرانیهایی هستند که ذهن مقامات ملی و امنیتی ایالات متحده آمریکا را به خود مشغول کردهاند.
صرف نظر از گزینههای دیپلماسی با ایران و امکان کسب حمایت خارجی، عربستان هیچ جایگزینی برای دفاع از خود و تقویت قابلیتهای بازدارنده داخلی ندارد. این اولین قانون بقا در روابط بینالملل بهویژه در محیطهای خطرناکی مانند خاورمیانه است. مقامات سعودی باید خوداتکایی بیشتر را در اولویت قرار دهند و تواناییهای نظامی موثرتری را هم در داخل و هم با همکاری شرکای بینالمللی برای تقویت بازدارندگی در مقابل با ایران توسعه دهند. هیچ یک از رهبران سعودی از زمان تاسیس پادشاهی سعودی در سال ۱۹۳۲ مصممتر از محمد بنسلمان برای بازسازی ساختار دفاعی و نیروهای مسلح پادشاهی نبوده است. اینکه آیا او موفق خواهد شد یا خیر یک موضوع جداگانه است، اما چشمانداز، برنامهها و تلاشهای صورت گرفته در این راستا چشمگیر است.
چالش دگرگونی دفاعی عربستان- مانند بسیاری از فرآیندهای جاری دیگر در این کشور-، چون همه چیز را شامل میشود، سالها طول میکشد تا تاثیر قابلتوجهی بر دفاع ملی داشته باشد. سعودیها مانند گذشته فقط تجهیزات نظامی جدید نمیخرند، آنها روی قوانین، هنجارها، فرآیندها و رویههایی سرمایهگذاری میکنند که یک پایه دفاعی سالم را تشکیل میدهند، کارهایی که قبلا هرگز انجام نمیدادند. آنها در حال یادگیری نحوه ایجاد و مدیریت سیستمهای منابع انسانی؛ نحوه اجرای بهتر بودجهبندی و حسابداری؛ چگونگی کاهش فساد؛ نحوه اجرای لجستیک؛ نحوه تدوین راهبردها و دکترین؛ نحوه ایجاد زنجیرههای فرماندهی؛ نحوه آموزش موثرتر و ترویج مشترک؛ نحوه ساخت سیستمهایی مبتنی بر هوش مصنوعی و نحوه انجام برنامهریزیها هستند.
آنها اساسا در تلاش برای دستیابی به چیزی هستند که احتمالا دشوارترین وظیفه هر قدرت نظامی مشتاق است: تبدیل بودجه دفاعی به قدرت نظامی واقعی. سعودیها متوجه شدهاند که دستیابی به این خواسته نیازمند بازمهندسی نهادی دفاعی است که با تغییرات قابلتوجهی در فرهنگ و جامعه عربستان سعودی همراه باشد. در واقع، همانطور که چشمانداز ۲۰۳۰ به درستی نشان میدهد، همه به هم مرتبط هستند. ساختن یک ارتش جدید سعودی مستلزم ساخت یک جامعه جدید و یک اقتصاد جدید برای عربستان است.
اما این دیدگاه بازدارنده نیست. عربستان سعودی در کنار همسایه قدرتمندی به نام ایران زندگی میکند. این کشور اکنون به قابلیتهای دفاع و بازدارندگی قویتری نیاز دارد و نمیتواند سالها منتظر بماند تا این فرآیند گسترده اصلاحات دفاعی به ثمر برسد.
قدرت نظامی ریاض برتری خاصی ندارد و زرادخانههای این کشور ابزاری در اختیار ندارند که بتواند نقش بازدارندگی موثری داشته باشد. اگرچه نیروی هوایی مدرن عربستان، بهترین یگان در ارتش سعودی است و در حال حاضر به دلیل درگیری گسترده در یمن باتجربهتر شده است، اما نمیتوان آن را یک نیروی بازدارنده قوی دانست، زیرا برای حملات دوربرد آموزش ندیده است. عملیات در حریم هوایی مورد مناقشه علیه اهداف با شبکههای متراکم پدافندی امری بسیار سخت و پیچیده است. به طور خلاصه، نیروی هوایی سلطنتی عربستان یک نیروی ضربتی توانمند و تغییردهنده معادله نیست.
با این حال، یک گزینه وجود دارد که میتواند در کوتاهمدت موقعیت بازدارندگی عربستان را تقویت کند و آن، تشدید توسعه قابلیت موشکهای بالستیک است. اگرچه اثربخشی این گزینه تا حد زیادی نامشخص و با خطراتی همراه است و مطمئنا هزینههایی را به همراه خواهد داشت، اما به نظر میرسد رهبری عربستان مصمم است بازدارندگی خود را در کوتاهمدت علیه ایران بهواسطه موشکهای بالستیک جبران کند.
در سال ۲۰۱۹، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا برای اولین بار دریافتند که عربستان با چین برای پیشبرد برنامه موشکی بالستیک خود، که در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز شد، همکاری میکند و در این چارچوب، سعودی تعداد کمی موشک بالستیک از پکن خریداری کرده است. تصاویر ماهوارهای که سیانان و مرکز مطالعات منع گسترش سلاحهای هستهای جیمز مارتین در سال ۲۰۲۱ از سایتی در ۲۰۰ کیلومتری غرب ریاض منتشر کردند، نشان میدهند که عربستان سعودی در حال تولید موتور موشکهای بالستیک با سوخت جامد است.
اینکه آیا تسریع برنامه موشکی بالستیک عربستان سعودی با کمک چین، ایران را از انجام یک حمله دیگر باز خواهد داشت، بسیار نامشخص است. درک و ارزیابی بازدارندگی بسیار دشوار است، بهویژه در میان دشمنانی که کانالهای ارتباطی آنها بسیار ناقص است. ایران به دلیل تجربه وحشتناک خود با عراق در طول جنگ ۱۹۸۰-۱۹۸۸ نسبت به موشکها بسیار حساس است.
دیپلماسی معمولا در صورتی موثرتر است که با قابلیتهای نظامی قدرتمند و تهدید معتبر استفاده از زور پشتیبانی شود. در واقع، ترکیب مناسب هویج و چماق میتواند گزینه کمکی محکمی برای مذاکرات یک کشور با کشور دیگر باشد. ریاض هنوز چماق محکمی در اختیار ندارد و عملکرد آن در جنگ یمن، تصمیمات سیاستگذاران ایرانی را تحتتاثیر قرار نداده است. اما ریاض در حال توسعه ابزارهای بازدارنده هم در کوتاهمدت (موشکهای بالستیک) و هم در بلندمدت (قدرت کلی نظامی موثرتر) است. با این حال، ایران باید باور داشته باشد که عربستان سعودی در صورت حمله نه تنها قادر است، بلکه مایل است از زور نیز استفاده کند.
با این حال اعتبار تصمیم عربستان سعودی نامشخص است. از یک سو، ریاض هشت سال است که در یمن در حال جنگ است و از سوی دیگر، اخیرا نشان داده که به طور فزایندهای مایل است خود را از درگیری بیرون بیاورد، حتی اگر به قیمت به رسمیت شناختن حوثیهای یمن باشد.
اگر سعودیها یک نیروی موشکی بالستیک ایجاد کنند که نه لزوما همتراز، بلکه با برد ایرانیها مطابقت داشته باشد، میتوانند تهران را به سمت ورود به مذاکرات کنترل تسلیحات سوق دهند. اگرچه این امر بسیار دشوار است، اما غیرممکن نیست. از سوی دیگر گزینه بازدارندگی موشکی بالستیک سعودی میتواند تاثیرات متفاوتی بر ذهنیت آمریکاییها داشته باشد. اگر عربستان سعودی چنین سلاح مرگبار و بیثباتکنندهای را تکثیر کند، دلها و ذهنها را در واشنگتن به دست نخواهد آورد. عربستان احتمالا در ازای دستیابی به یک پیمان امنیتی با آمریکا از پروژه موشکی خود دست بکشد. در واقع توسعه برنامه موشکی بالستیک در دست سعودیها میتواند به عنوان ابزاری برای چانهزنی با واشنگتن استفاده شود.
اگرچه گزینههای بازدارندگی عربستان سعودی علیه ایران ایدهآل نیستند، اما گزینههای واشنگتن برای بازداشتن عربستان از دستیابی به فناوری موشکی بالستیکی بدتر هم به شمار میروند. تا زمانی که ایالات متحده در مورد ارائه یک پیمان دفاعی رسمی به ریاض نگرانی داشته باشد، رهبری عربستان سعودی از هر ابزار لازم برای دستیابی به یک بازدارنده موثر علیه ایران استفاده خواهد کرد. واشنگتن ممکن است نتواند عربستان سعودی را از تکثیر و دستیابی به موشکهای بالستیک قویتر منصرف کند، اما میتواند به ریاض در توسعه قابلیتهای نظامی دیگر کمک کند. مسلما این امر مستلزم یک رویکرد کاملا جدید در همکاریهای امنیتی بین دو کشور است. یکی دیگر از گزینههای ایالات متحده آمریکا، فشار بر مذاکرات منطقهای کنترل تسلیحات برای جلوگیری از یک مسابقه تسلیحاتی است.
آخرین باری که ایالات متحده آمریکا در چنین دیپلماسی چندجانبه در منطقه مشارکت داشت، در نیمه اول دهه ۱۹۹۰ پس از روند صلح مادرید بود. اینکه آیا ایالات متحده آمریکا میتواند در شرایط کنونی رهبری را در منطقهای که از نظر بسیاری در واشنگتن، به لحاظ استراتژیک کماهمیت شده است، به دست آورد یا نه، کاملا نامشخص است.