عصر ایران نوشت: جناب مطهری! کاش به جرم بودنِ شعار زنده باد اسلام در دورهایی که اختناق بود و فشار و به دورهای که بسیاری از جوانان مجذوب و مرعوب مکتبهای مختلف میشدند و اینکه شریعتی چگونه آنها را از این رعب و جذب رها میکرد و چگونه این سردرگمیها را از آنان میگرفت و اینکه چگونه به آنها میآموخت اهل تحقیق باشند و بیاندیشند و در عین حال خود را خالی از اشتباه ندانند و در پی رفع اشتباه خود برآیند هم اشاره میکردید.
البته که شناختن شریعتی، شناختن یک فرد و یک شخصیت نیست بلکه شناختن یک مکتب و یک ایدئولوژی است که توانست گروه گروه جوانان را از کاخجوانها به حسینیه ارشاد بکشاند و زمینه شناخت و شهرت شهید مطهریها را مهیا سازد تا دست به تغییر خود و سپس، تغییر وضع موجود بزنند.
آری این اصل مطلب و انتهای مقصد و رسالت بزرگ شریعتی بود که آن را به خوبی انجام داد و همین تغییر زیربنای انقلاب بزرگ ملت ایران شد.
نمیگویم که دیگران از جمله شهید مطهری نقشی نداشتند، همه سهم داشتند، اما اینکجا و آنکجا..!
سالها از شهادت شریعتی میگذرد و او همچنان در نظر جامعه؛ یک مظهر و یک انسان تمام و یک الگوی متعالی است که به دنبال ایجاد یک مکتب در اسلام شناسیِ پاسخگوی نیازهای جامعه بوده است و نه در کمال بخشی به معارف اسلامی سنتی..!
از این منظر شریعتی هم آگاه است و هم دردمند و هم مسئول و در عین حال مسلمانی متعهد که در روزگار کنونی نمیخواهد در چارچوب مملکت خود و جامعه خود و تاریخ خود زندگی کند و لذا در کار تجدید ساختمان مکتب و مرتب کردن صفحات کتاب به هم ریخته مذهب درآمده و همچنان برای ساختن انسان نمونه، ساختن و خودسازی را آغاز کار میداند.