فرارو- بر کسی پوشیده نیست که پیروزی انقلاب اسلامی ایران در دهه ۱۹۷۰ میلادی، موجب ایجاد تغییرات بزرگ ژئوپلیتیکی در منطقه خاورمیانه و به طور خاص غرب آسیا شد. در این راستا، یکی از مهمترین پیامدهای این رویداد، شکل گیری اتحادها و رقابتهای جدید در سطح منطقه بوده است. به عنوان مثال ایران که سالها جز متحدان راهبردی آمریکا در خاورمیانه بود، به یکباره به جبهه رقبا و دشمنان این کشور پیوست و به تدریج اقدام به توسعه نفوذ خود در منطقه غرب آسیا از طریق شکلدهی به محور مقاومت نیز کرد.
به گزارش فرارو؛ در این میان، اسرائیل هم که پیش از انقلاب اسلامی توانسته بود روابط نزدیکی را با رژیم شاه برقرار کنند، با سازوکارهای جدید حکمرانی رو به رو شد که هرگونه سازش و تعامل با آن را رد میکردند. روندی که البته تاکنون نیز ادامه یافته و در شرایط فعلی، معادلات راهبردی و ژئوپلیتیکی خاصی را سبب شده است. مسالهای که در پرتوِ کاهش و تضعیف حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و البته افزایش نفوذ و حضور قدرتهای شرقی در منطقه نظیر چین و روسیه و در عین حال، توسعه روابط ایران و کشورهای عربی پس از امضای توافق تنش زدایی میان ایران و عربستان، ابعاد معناداری را به خود میگیرد.
با این حال، رژیم اسرائیل در شرایط کنونی با ۴ چالش و یا معمای بزرگ در مورد ایران رو به رو است. مسائلی که موجب تضعیف ایده آلهای اسرائیل در مورد ایران و تقویت دستِ منطقهای و راهبردی تهران میشوند.
از همان نخستین روزهای مطرح شدن پرونده اتمی ایران در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، بسیاری بر این باور بوده و هستند که رژیم اسرائیل را بایستی یکی از اصلیترین بازیگران پشت پرده تحرکات سیاسی و عملیاتی علیه ایران و توان اتمی این کشور دانست. در این راستا، اگرچه گروهک مجاهدین خلق (منافقین) به ادعای خود اقدام به افشاگریهای گسترده از پرونده اتمی ایران کردند با این حال، بسیاری معتقدند آنچه که منافقین اعلام کردند، دیکته شدن چیزهایی بوده که سازمانهای اطلاعاتی رژیم اسرائیل به این گروه منتقل کرده اند.
در این چهارچوب، اسرائیلیها جدا از تحریکات سیاسی و تبلیغاتی علیه برنامه اتمی ایران در سالهای گذشته و البته تلاشهای فراوان خود جهت ممانعت از هرگونه حصول توافق با محوریت پرونده هستهای تهران، خرابکاریهای گسترده میدانی و همچنین ترور دانشمندان و فعالان صنعت اتمی ایران را نیز در دستورکار داشتهاند. مسالهای که البته نمودهای مختلف خود را در طی سالهای گذشته به نمایش گذاشته است.
با این حال، واقعیت این است که اکنون اسرائیل با شرایط جدیدی در قالب پرونده اتمی ایران رو به رو است. شرایطی که ایران به گفته خودِ اسرائیلیها تا دستیابی به سلاحهای اتمی فاصله زیادی ندارد با این حال، خود را در آستانه این موضوع نگه داشته و یک بازیِ ظریف را در این رابطه انجام میدهد. جهت توصیف این وضعیت، برخی کارشناسان و تحلیلگران اسرائیلی معتقدند که تهران بدون پذیرش عواقب و پیامدهای منفی دستیابی به سلاحهای اتمی در عرصه بینالمللی، عملا یک بازیگر اتمی است و توانسته بازدارندگی قابل توجهی را برای خود ایجاد کند.
به بیان ساده تر، اقدام ایران در نگه داشتن خود در آستانه دستیابی به سلاحهای اتمی و عدم دستیابیِ هوشمندانه و هدفمند به آن، سبب شده تا ایران مزایای بازدارندگی اتمی را برای خود ایجاد کند. موضوعی که یک چالش جدی و راهبردی را برای اسرائیل تداعی میکنند.
منطقه کرانه باختری در روزها و ماههای گذشته، حامل چالشها و تهدیدات جدی برای اسرائیل بوده است. در این راستا، در تحولاتی قابل توجه شاهد افزایش حملات شهادتطلبانه از این منطقه علیه منافع و اهداف رژیم اسرائیل بوده ایم و حتی جالب اینکه این منطقه در مدت اخیر شاهد شلیک موشک و راکت به سمت اراضی اشغالی نیز بوده است. مسائلی که همه و همه زنگ خطرهای جدی را برای تل آویو به صدا درآورده اند.
در این میان، اسرائیل بر این باور است که ایران نقشی محوری در تسلیح منطقه کرانه باختری علیه این رژیم بازی میکند. در این رابطه، اسرائیلیها به طور خاص به تاکیدات چند سال گذشته ایران و مقام معظم رهبری مبنی بر ضرورت مسلح شدن کرانه باختری اشاره میکنند و تاکید دارند که رویکرد جدید ایران، موجب ایجاد هستههای گسترده بحرانزا برای اسرائیل در منطقهای شده که سالها تحت سیطره کامل امنیتی تل آویو بود.
البته که برخی ناظران و تحلیلگران نیز معتقدند که رویههای اشغالگرانه و نژادپرستانه اسرائیل سبب شده اند تا ساکنان کرانه باختری و حتی شهروندان فلسطینی ساکن در عمق اراضی اشغالی، با سرخوردگی و ناامید گستردهای مواجه شوند و تقابل نظامی با اسرائیل را به عنوان یگانه راه حل دستیابی به اهداف و آمال خود ببینند.
موضوعی که عملا سبب ایجاد چالشهای جدید امنیتی برای اسرائیل در کرانه باختری شده و تل آویو بر این باور است که ایران سهمی بزرگ در ایجاد این چالش از طریق تامین مالی و مخصوصا انتقال مخفی سلاح به کرانهباختری دارد.
اسرائیلیها برنامه ریزیهای گستردهای جهت راضی کردن عربستان سعودی به عادی سازی روابط با رژیم خود داشتهاند. با این حال، امضای توافق تنش زدایی میان ایران و عربستان با میانجی گری چین، تا حدی زیادی برنامههای آنها در این حوزه را به هم ریخته است. در این چهارچوب، ریاض به این باور راهبردی رسیده که هزینههای تقابل آن با ایران به ویژه با توجه به چشم اندازهای اقتصادی که محمد بن سلمان برای عربستان ترسیم کرده، بسیار سنگین است و همین مساله به صورت خودکار، دستورکار عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان را به حاشیه رانده است. زیرا این دو معادله نمیتوانند به صورت همزمان از سوی عربستان دنبال شوند.
در این رابطه فشارهای ایران به ریاض از مبدا یمن و البته توفیق ایران در پیشبرد دستورکارهای مطلوب خود در عراق و سوریه و لبنان نیز، سعودیها را در حرکت به سمت تنشزدایی از روابطشان با تهران مصممتر کرده اند. البته که ریاض تا حد زیادی از واکنشهای منفی گسترده نسبت به اقدام احتمالی خود جهت عادی سازی روابط با اسرائیل نیز هراس دارد و نمیخواهد ایران به عنوان یگانه حامی پرونده فلسطین در جهان شناخته شود.
مجموعِ این شرایط سبب شده اند تا یکی از بزرگترین سرمایه گذاریهای اسرائیلیها در منطقه که همان پیشبرد توافق ابراهیم و ایجاد یک نقطه عطف در قالب آن از طریق عادی سازی روابط اسرائیل-عربستان است، به یک بنبست بزرگ بخورد. معادلهای که در کلیت خود سبب شده تا تل آویو در روزهای گذشته برای فرار از ایجاد شکافهای جدی در توافق ابراهیم، اقدام به افتتاح سفارت خود در منامه بحرین کند تا از این طریق برای مدتی هم که شده، مرگ قطعیِ توافق ابراهیم را به تعویق بیندازد.
ایران در مدت اخیر دامنه تهدیدات و اهرمهای خود علیه رژیم اسرائیل را به نحو قابل ملاحظهای توسعه بخشیده است. در شرایط کنونی، حزب الله لبنان، حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین، با انبارها و زرادخانههای قابل ملاحظهای از توان موشکی و پهپادی تجهیز شده اند و فعالیتهای ایران در خاک سوریه نیز به شدت برای اسرئیلیها نگران کننده هستند.
تقویت پیوندها میان ایران و انصار الله یمن نیز تهدیدات راهبردی جدی را برای رژیم اسرائیل در آینده نوید میدهد. حتی جریان مقاومت در منطقه اقدام به تشکیل یک اتاق عملیات مشترک نیز کرده است. مسالهای که نمود عینی خود را در قالب گروههای مقاومت فلسطینی و تقابلات آنها با رژیم اسرائیل به نمایش گذاشته است. تمامی این دستورکارها در شرایطی دنبال شده و میشوند که اسرائیل از حیث داخلی در بدترین وضعیت خود از منظر ثبات و انسجام سیاسی و اجتماعی و امنیتی است.
در این شرایط، گزینههای راهبردی اسرائیل علیه ایران روز به روز محدودتر و به بیان ساده تر، پرهزینهتر میشوند. مسالهای که معمای امنیت برای رژیم اسرائیل را وخیمتر کرده و حامل آسیبهای راهبردی فراوانی علیه امنیت و منافع آن است.