هممیهن نوشت: حسین غزائیان، بهروز افروز، ابوالفضل غنائی، قربانعلی کمال، محمد نعیمیصفت و حمید ایزدی، ۶نفر بودند؛ شش کارگر. هر ۶نفرشان ساعت یک ظهر یکشنبه دوازدهم شهریورماه، وارد تونل سیاه و تاریک رزمجاه غربی طزره دامغان شدند. یک روز عادی مثل تمام ۲۰سال گذشته. بهروز، راننده لوکوموتیو بود و ابوالفضل کمکراننده. قربانعلی، حسین و محمد نیروی استخراج و حمید کارگر بونکر – مخزن جمعآوری زغال. آنها آخرین شیفت بودند. تا عصر از آنها خبری نشد. ساعت ۷:۳۰ غروب را نشان میداد که صدای مهیبی بلند شد: انفجار در معدن رزمجاه غربی طزره. هر۶ نفر جان باختند.
صدای برادران، پسران و همسرانشان حالا از پشت تلفن بهزحمت شنیده میشود، صدایی از اعماق؛ عمقی شبیه به تونل رزمجاه. پسران غزائیان میگویند تا آخر هستیم، تا هرجا که بتوانیم ماجرا را پیگیری میکنیم. دختر ابوالفضل روی جنازه پدر فریاد زده: «از خونت نمیگذریم.»
خانوادههای افروز و کمال شنبه اولوقت، مقابل دادستانی دامغان رفته و اعلام شکایت کردند. خانوادههای دیگر منتظر بررسیهای نهاییاند، در فکر گرفتن وکیل و شکایت قضایی. هر ۶ نفر بیش از ۲۰سال سابقه کار در معدن زغال داشتهاند. درست در همان منطقه و چندینبار هم دچار گازگرفتگی که به قول خانوادهها؛ «به خیر گذشت.» این بار اما طور دیگری گذشت و آنها از یکشنبه هفتهپیش رخت عزا به تن کردند. داغشان سنگین است و سخت.
آنها روزی هزاربار با خود مرور میکنند: قربانعلی، حسین و محمد در کارگاه دویل بودند، کارشان تمام شده بود. حمید زیربونکر در حال تخلیه زغال بود و ابوالفضل و بهروز روی لوکوموتیو، یک حرکت، جرقهای تولید کرده و تمام. چهکسی مسئول است؟ تمام آنها یکصدا میگویند: مسئول ایمنی شرکت البرز شرقی. هر ۶نفر آنها کارگران بخش دولتی شرکت البرز شرقی بودند. آنطور که کارگران میگویند، طزره چندین تونل دارد که دست بخش خصوصی و دولتی است. تونل مربوطه دولتی – خصوصی بوده؛ ۵۱درصد دولتی و ۴۹درصد خصوصی. اما درست آنجایی که روز یکشنبه دچار انفجار شد، مربوط میشود به بخش دولتی. یعنی همان شرکت البرز شرقی.
دو فرضیه وجود دارد؛ اول اینکه انفجار منجر بهفوت کارگران شده و دوم، گازگرفتگی جانشان را گرفته است. البته در این میان فرضیه دیگری هم وجود دارد که سه کارگر استخراجی بر اثر تجمع گاز فوت کردهاند و سهنفر دیگر بر اثر جرقهای که در پی روشنکردن لوکوموتیو ایجادشده، پرتشده و جان باختهاند. شاهد این ادعا، پیکر سالم سه کارگر و مصدومیتهای دیگر کارگران است. هرچه بوده بنا به گفته مسئولان معدن، تجمع بیشازحد گاز در تونلی که متعلق به شرکت البرز شرقی است و در طزره دامغان قرار داد، منجر به انفجار شد.
یکی از اعضای تیم امداد این انفجار، قبلا به روزنامه اعتماد گفته بود که میزان منوکسیدکربن روی دستگاهش تا 970ppm هم نشان داده شده است. اجساد کارگران ساعت ۵:۳۰ صبح بیرون کشیده شد، ۴نفر اما زیر آوار نبودند، ازجمله کمکراننده لوکوموتیو و کارگران استخراج. دو نفر از کارگران استخراج، داخل دویل بودند و یکنفر بیرون از آن. آنطور که مسئولان معدن میگویند ۱۰دقیقه پیشاز انفجار، گازسنجی شده بود و خطری نداشته است.
گفته میشود گاز متان ازطریق حفرههای پشت جبهه لایه زغالسنگ نشت کرده. آنطور که در خبرها گزارش شد، این سومین انفجار در مجموعه معادن طزره در چهارسال اخیر است که دو انفجار قبل هم جان سهنفر را گرفته بود، بنابراین تنها در چهارسال اخیر این معادن ۹کشته داشته است. پس از این حادثه و رفتن سه وزیر کار، صمت و کشور از محل حادثه جهت بازدید، اعلام شد که فعالیت تونل متوقف شده است، ۷روز بعد از آن هم وزارت کار اعلام کرد که ابعاد حادثه معدن طزره در دست بررسی است و دادستان کشور هم گفته که دولت و دستگاه قضا پیگیر حادثهاند.
آقای «ف» از اینکه اسمش در گزارش بیاید و او را به حراست معرفی کنند، هراس دارد. صدایش از پشت تلفن گرفته، هر چنددقیقه یکبار سرفهای میکند و ادامه میدهد، ۵۰درصد ریهاش را بهدلیل کار در معدن زغالسنگ از دست داده و حالا برای دوا و درمان به استان دیگری رفته و نوبت متخصص گرفته. او با هر ۶کارگر جانباخته معدن، همکار و هممسیر بوده است؛ چند ماهی در معدن رزمجاه غربی مشغول به کار بوده و بعد به معدن دیگری منتقل شده است: «اینها که رفتند، از بهترینهای شرکت بودند.»
از وضعیت همکاران جانباختهاش و تلاش آنها برای بازنشستگی باخبر است و میگوید که حسین غزائیان و محمد نعیمیصفت، همچنین ابوالفضل غنائی، برگه بازنشستگی داشتند. آنها از ماهها قبل برای بازنشستگی اقدام کرده بودند، جوانترین آنها بهروز افروز بود که حداقل ۱۸سال سابقه کار در معدن زغالسنگ داشت: «مسیرمان از خانه به معدن یکی بود، حدود ۵ ایستگاه با هم بودیم، با همهشان در شهرک گلستان دامغان که محل سکونت تعدادی از این کارگران بود، رفتوآمد داشتیم. آنها را در سالن غذاخوری و موقع استراحت و انتظار برای رفتن به محل کار زیاد میدیدم.»
ابوالفضل غنایی ساکن شاهرود بود، حمید ایزدی اهل کلات نادری مشهد، محمد نعیمیصفت اهل سبزوار بود و مابقی از اهالی دیباج دامغان. همه متاهل بودند و فرزند داشتند، تنها قربانعلی کمال بود که فرزندی نداشت.
کارگران شرایط اقتصادی خوبی ندارند؛ حقوقشان بین ۸ تا ۹میلیون تومان است و اگر خیلی اضافهکاری کنند، به ۱۱میلیون تومان میرسد. این ۶نفر هم با اینکه با شرکت البرز شرقی قرارداد داشتند، به همین اندازه حقوق دریافت میکردند. کارگران در معدن شیفتهای مختلفی دارند، ۸ساعته، ۱۶ساعته و ۲۴ساعته. کارگران خدمات، ۱۶ساعتهاند. کارگران البرز شرقی دو دستهاند: امانی و پیمانی. ۶کارگر جانباخته، امانی بودند و با خود شرکت البرز شرقی قرارداد داشتند.
آنها که پیمانیاند اما شرایط نامناسبتری دارند. امنیت شغلیشان بسیار پایین است و شاید بعداز ۲۰سال کارکردن، از طرف پیمانکار از کار بیکار شوند. آنطور که کارگران میگویند اگر شرکت البرز شرقی ۱۵۰۰نیرو دارد، حدود ۱۲۰۰نفرشان پیمانیاند که هرکدام ۱۶-۱۵سال سابقه کار دارند.
پیمانکاران اغلب از پرداخت عیدی، پاداش و… سرباز میزنند. بهطوریکه با گذشت ۶ماه از سال، عیدی و پاداش برخی از کارگران هنوز پرداخت نشده و حق بیمه و حق لباس هم به آنها داده نشده است. به گفته یکی از پیمانکاران قبلی، متوسط حقوق این کارگران ۸ تا ۱۰میلیون تومان در سال ۱۴۰۰ بود که ممکن است حالا کمی بیشتر شده باشد.
فوت این ۶کارگر، خاطرات جانباختن سایر کارگران معدن زغالسنگ را برای کارگران تداعی میکند؛ مثل حمید تیموری که رئیس ایمنی رزمجاه غربی بود و گاز او را گرفت و جان باخت. مجتبی گیلان از کارگران استخراج سال ۱۴۰۰ در همین تونل فوت کرد؛ مثل میلاد روشنایی و یک نفر دیگر که سهفرزند داشت. آن تونل را بستند و کارگران را در مناطق دیگر تقسیم کردند اما «این تونل با نزدیک به ۳۰۰نیرو را چطور در شرکت تقسیم کنند؟» در ۶-۵سال گذشته، کارگرانی بودهاند که به این شکل جانشان را از دست داده باشند.
او میگوید که بهطور میانگین سالانه یک تا دو نفر بهدلیل گازگرفتگی فوت میکنند و غیر از آن موارد مسمومیت ناشی از گازگرفتگی هم بالاست و هرهفته سه تا چهار مورد گزارش میشود. کارگران با وجود این اتفاقات، چارهای جز این ندارند که سریع درمان شوند و به محل کارشان بازگردند، آنها به حقوقشان نیاز دارند.
بااینهمه اما طی سالهای گذشته تعدادی از کارگران بهدلیل ابتلا به بیماریهای ناشی از کار، ممنوعازکار شده بودند اما باز هم سر کار حاضر میشدند، یکی از آنها هم آقای «ف» است، یکی از آن ۹نفر ممنوعازکار: «اسماعیل ایزدی اصلا توان راهرفتن نداشت. به او گفتند بیا راننده نیسان شو، رفت و بعد از مدتی تصادف کرد و به ته دره افتاد، چون نتوانست نیسان را کنترل کند.
یکی دیگر از کارگران هم که ممنوعازکار شده بود، سال گذشته بهدلیل عوارض بیماری فوت کرد. از زمانی که خودم کار میکنم، یوسف هراسانی، منوچهر حسنی، کاظم بیناییان، مجید رحمتی و طالب شاباشی فوت کردهاند. همین حالا هم اینقدر حال من بد است که چندروز نتوانستم سر کار بروم.» به گفته او، معدن زغالسنگ بزرگترین قبر دنیاست، وقتی داخل تونل چراغی خاموش میشود، از تاریکی چشمانت میخواهند کور شوند. بعد برای اینکار ماهانه ۸میلیون تومان حقوق میدهند.
غزالی یکی دیگر از کارکنان معدن با ۱۹سال سابقه کار است. او میگوید اگر کسی زیر ۵۰سال باشد، بازنشستهاند نمیکنند حتی اگر بیشتر از ۲۰سال در معدن کار کرده باشد. او مبتلا به آسم است و سالها در بخش استخراج کار کرده؛ جایی که به گفته او بدترین و سختترین جای معدن است: «من سرپرست بخش استخراج هستم و از نزدیک با این افراد آشنا و حتی دوست بودم. هر ۶نفرشان از بهترینهای معدن بودند و افراد بسیار خوب و مظلومی بودند. من از کودکی با قربانعلی کمال، دوست بودم و با آنها رفتوآمد خانوادگی داشتیم. افروز هم همشهری ما بود و مثل دو برادر بودیم.» شهر دیباج برای از دست دادن کارگران، سیاهپوش شده و اعلامیه به در و دیوار زده شده است.
او از جزئیات حادثه باخبر است و میگوید در اثر این حادثه، سر غنایی و افروز میشکند، ایزدی هم از ناحیه دو پا دچار شکستگی میشود: «شدت گاز آنقدر زیاد بود که حداقل ۶متر آنها را پرت کرده است. همه این اتفاقات هم در سهثانیه رخ داده است. قبلا در سال ۵۲ هم در معدنی بالای تونل رزمجاه غربی، انفجاری رخ داد که واگن را ۲۰۰متر پرت کرد؛ طی آنحادثه ۳۵ تا ۴۰کارگر جان باختند.»
محمدرضا کاویان، سرپرست و مشاور یکی از معادن زغالسنگ در شاهرود است؛ او ۷دقیقه پس از وقوع حادثه، ماجرا را ازطریق یکی از پیمانکاران قبلی معدن، شنیده و میگوید که مجموعه طزره، حدود ۲هزار نیرو دارد. او در آن مجموعه فعال نیست اما در منطقه مهماندویه شاهرود در معادن سرب، روی و زغالسنگ فعال است و درعینحال اطلاعاتی از آنچه در معدن طزره رخ داده، دارد: «طزره ۱۳تونل دارد که هرکدام از این تونلها در اختیار یک پیمانکار است.
خطرناکترین و فنیترین بخش معدن، معدن زغالسنگ است، به چند دلیل: یکی بهدلیل سیستم معدنکاری و دوم بهدلیل وجود گاز. معدن رزمجاه غربی، دارای لایه زغالسنگ بهنام k است و اتفاق رخداده هم در این بخش بوده. در این ناحیه گاهیاوقات، پرتاب زغالسنگ رخ میدهد که نشاندهنده وجود گاز در پشت آن است. بهطورکلی معادن منطقه البرز شرقی، گازخیز است و بههمیندلیل شرکت، از کارگران پرسابقه برای کار استفاده میکند.»
کاویان هم معتقد است که انفجار منجر به مرگ این ۶کارگر نشده بلکه آنها بهدلیل انتشار گاز، جانشان را از دست دادهاند: «بهاندازه ۲۵۰متر گاز به سمت خروجی تونل حرکت کرده و آنجا بهدلیل وجود الکتروموتور، انفجار رخ داده و کارگاه تخریب شده است.» به گفته این مهندس زمینشناسی که ۱۲سال سابقه سرپرستی کارگاه معدن را داشته، آنطور که او از سایر کارگران و مسئولان شنیده، مسئول ایمنی از کارگران خواسته تا بهطورمرتب میزان گاز را بررسی کنند، البته دلیل اصلی این اتفاق، به مسائل اقتصادی و مالی پیمانکار و کارفرما برمیگردد.
اگر این معدن سیستم مانیتورینگ فنی داشت، میشد بهراحتی و ثانیهبهثانیه میزان گاز را سنجید و از وقوع حادثه جلوگیری کرد: «ما چندسالپیش پیشنهاد خرید یک دستگاه مانیتورینگ را داده بودیم، اما بهدلیل بالا بودن قیمت، خریده نشد. گفتند هزینهاش به قیمت تمامشده زغال نمیصرفد. همین وضعیت سببشده تا میزان ریسک تمام تولیدکنندهها در ارتباط با جان کارگران، بالا برود.»
کاویان میگوید که چندسالپیش میشد با یکمیلیارد تومان دستگاه مانیتورینگ خرید، اما خریده نشد. او درباره سوءاستفادههای مالی برخی از پیمانکاران در این معادن هم حرفهایی دارد: «معدن طزره را چندسالپیش فولاد اصفهان خریده و حالا هم زیرنظر آنها کار میکند. بخشهایی از آن دست پیمانکار است و بخشی همچنان دولتی است.
در همین تونل تاکنون سهپیمانکار تغییر کردهاند آنهم بهدلیل سیستم اقتصادی و مالی نادرست که منجر به سوءاستفاده مالی برخی از آنها شده است. هر سهنفرشان هم ورشکست شدهاند.» همه آنها که در این معادن مشغول بهکارند، میگویند که تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده. خفگی و گازگرفتگی رخ داده اما اینکه این تعداد با هم جانشان را از دست بدهند، رخ نداده است: «ما در سالهای گذشته یک تا دو نفر داشتیم که بر اثر خفگی و تجمع گاز، جانشان را از دست داده باشند اما هیچوقت چنین اتفاقی رخ نداده است.»
بااینهمه اما کاویان معتقد است که معادن از نظر ایمنی و نظارت، خوب کار میکنند و این حادثه هم صرفا یک اتفاق بوده است؛ اما ضعفها را هم یادآور میشود: «افرادی برای نظارت مراجعه میکنند اما چه نظارتی؟ اصلا وارد تونل نمیشوند. میآیند گپی میزنند، غذا میخورند و میروند. کسی وارد کارگاه نمیشود که ببیند چهخبر است.»
به گفته او شاید درنهایت مدیری اخراج شود و نفر بعدی بیاید، بههرحال اولین کسی که مسئول این اتفاق است، مسئول فنی معدن است و در ادامه پای پیمانکار بهمیان میآید. البته ایراد بزرگی که وجود دارد این است که مسئول فنی معدن از خود کارفرما حقوق میگیرد. یعنی کسی که باید بر کار کارفرما نظارت کند، خودش حقوقبگیر همان فرد است و البته در این وضعیت دیگر نمیتوان انتظار نظارتی هم داشت.
آنها در کنار شرایط بد اقتصادی، مبتلا به انواع بیماریها میشوند. کاویان براساس تجربه میگوید که کارگران معدن اغلب بعد از ۲۰سال کار، بهدلیل ابتلا به بیماریهای تنفسی و ریوی جانشان را از دست میدهند. بیماری سارکوتیدوز که سلولهای التهابی در اندامها ایجاد میکند یکی از این بیماریهاست. اغلب ریههایشان درگیر است، سرطان میگیرند و فوت میکنند. معدن رزمجاهغربی تعطیل شده است و کاویان میگوید که این تعطیلی موقت است تا اقدامات ایمنی برای آن انجام شود. البته معدن، تونلهای مختلفی دارد و کار در جریان است.
روایت خانوادهها از مرگ عزیزانشان سخت است و تلخ. آنها هنوز در شوک حادثهاند و در شرایطی که منتظر رسیدن پدر و همسرشان بودند، با خبر انفجار مواجه شدند. پیکر ۶کارگر را در زادگاهشان خاکسپاری کردهاند، برخی در دامغان و برخی در شاهرود و سبزوار. آنها قصد شکایت دارند، در انتظار نتیجه بررسیها نشستهاند تا شکایتشان را پیگیری کنند. روز شنبه تعدادی از خانوادهها به دادستانی دامغان رفتند و شکایت اولیه را ثبت کردند.
دادستانی اما منتظر گزارش بازرسان است. پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کرده و حالا باید منتظر نتیجه بررسیها ماند. در این میان «کمیته حقیقتیابی هم تشکیل شده تا موضوع را بررسی کند.» اینها را غلام افروز که برادر بهروز است، میگوید؛ او ۲۲سال و ۸ماه در معادن زغالسنگ کار کرده و حالا سوگوار برادر ۴۱سالهاش است؛ برادری که یک دختر ۱۶ساله و یک پسر ۷ساله دارد و بیشاز ۲۰سال سابقه کار بهعنوان کارگر زغالسنگ.
او جوانترین قربانی این حادثه است: «ما اهل دیباج هستیم اما در شهرک گلستان دامغان زندگی میکنیم، برادرم دو، سهماه دیگر بازنشسته میشد، هرچند زودتر از اینها باید این اتفاق میافتاد اما طبق قانون کار باید ۲۰سال و ۶ماه کار میکرد.» او در این معدن کار کرده و میگوید که در ۱۵-۱۰سال گذشته حدود ۲۰نفر بهدلیل گازگرفتگی جانشان را از دست دادهاند، بهطور میانگین هر سال یکنفر فوتی در اثر گاز دارد. در همین منطقه هم اگر صبح این اتفاق میافتاد قطعا بالای ۲۰نفر جانشان را از دست میدادند.
مهدی کمال، برادر قربانعلی کمال است. آنها هم از اهالی دیباج دامغاناند و برادر ۴۳ساله خود را همانجا به خاک سپردند. حال پدر اما خوب نیست. ۴۳سال پیش که برادرش فوت کرد، نام او را بر فرزندش گذاشت تا جاودانه بماند و حالا پس از ۴۳سال فرزندش را با همان نام از دست داد: «کمر پدرم شکست. ما شکایت را از امروز شروع کردیم. همه هم شکایت میکنند. دختر آقای افروز هم که برای خاکسپاری آمده بود، گفت که از خون پدرش نمیگذرد.»
مهدی هم مانند برادر، کارگر معدن است؛ ۱۲سال سابقهکار دارد و در شیفت مخالف قربانعلی کار میکند. شب حادثه ساعت ۸، به محل رسید اما کسی او را به محوطه راه نداد. صبح شنبه، یک هفته پس از حادثه اما خانواده کمال به دادستانی دامغان رفتند و ثبتشکایت کردند: «ما در دادستانی دامغان، با نامهای که از دادستان سمنان داشتیم، شکایت کیفری کردیم. به ما گفتند دو کارشناس از تهران آمدهاند، اما چون هنوز در تونل گاز وجود دارد، نتوانستهاند وارد شوند و باید چند روز صبر کرد. قرار شد جواب کارشناسی بیاید و بعد پیگیریها به جریان بیفتد.»
روز شنبه خانواده افروز هم آنها را همراهی کردند: «قطعا سایر خانوادهها هم برای شکایت اقدام میکنند. شرکت البرز شرقی میگوید که این یک حادثه بوده و زیربار نمیرود اما خودم سالها در این معدن کار کردهام و از وضعیت ایمنی خبر دارم. در همین تونل K۵ دوسال پیش مجتبی گیلان، از کارگران استخراج، دچار گازگرفتگی شد و فوت کرد. حالا ۶نفر جانشان را از دست دادند. صبح همان روز آنقدر در این تونل گاز بود که تعطیلش کردند اما شیفت بعدی بازش کردند و منجر به مرگ ۶نفر شدند.»
به گفته مهدی کمال، تونلها تهویه ندارند و خطرناکترین تونل در مجموعه البرز شرقی K۵ است که گاز به وسیله کیسهای (لوله از جنس گونیهای پلاستیکی) تولید میکند. بههمیندلیل باید تهویه هوا ورودی و خروجی داشته باشد. ۳۰۰متر از محلی که این اتفاق افتاد، تهویه نصب بود اما برزنتی که به آن وصل کرده بودند، پاره شده بود. چند تکه را خودم بستم. در آن تونل اصلی، تهویه هوایی وجود نداشت. ما هشدارها را داده بودیم اما کسی توجه نمیکرد. » برادر قربانعلی میگوید، مقصر صددرصد، سرپرست ایمنی بوده است.
قربانعلی، هر روز ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر راه را از خانه تا محل کار میرفت. ۵صبح قرارشان با سایر همکارانش در ایستگاه سرویس شرکت بود. قربانعلی ۱۹سال، کارگر پیشروی و استخراج در معدن طزره بود: «روز حادثه برادرم ساعت ۵صبح سر کار رفته، ساعت ۶صبح برایش ساعت ورود زده شده است، ساعت ۸:۲۰ شب باید خروجش زده میشد اما ساعت ۷ آنها هنوز در کارگاه بودند. چرا این اتفاق افتاد؟ کارگر استخراج نباید اینهمهساعت مشغول بهکار باشد.»
مهدی از مسئولان گلایه زیاد دارد. او میگوید: «نماینده وزیر کار به محل حادثه آمد و گفتند که دلیل این اتفاق انفجار بوده، اگر انفجار بود چرا صبح توانستند به داخل تونل بروند؟ وقتی از آنها پرسیدیم، گفتند چون گاز زیاد بوده. پس کارگران را هم گاز گرفته است. آنها میخواستند تجمع گاز را انکار کنند. وقتی پیکر برادرم را بیرون آوردند، چیزی روی صورتش نبود. آنها در اثر خفگی، جان باختند و پزشکی قانونی هم تایید کرده است. مقصر، مسئول ایمنی بود.
به ما گفتند مسئول ایمنی در کارگاه است، اگر مسئول ایمنی نیمساعت در کارگاه بود که گاز آنها را نمیگرفت. آنجا اصلا تهویهای نداشت که گاز را بیرون کند. گاز آنقدر زیاد شده بود که وقتی راننده، لوکوموتیو را روی دنده میگذارد، جرقه ایجاد میشود و کارگاه منفجر میشود. اگر مسئول ایمنی در کارگاه بود چرا هنوز زنده است؟»
به گفته او، فشار گاز 900PPM بوده درحالیکه صبح 35PPM بوده و کارگاه را تعطیل کرده بودند. بعدازظهر اما مسئول ایمنی میآید و میگوید که گاز تخلیه شده و این کارگران را به داخل میفرستد. کارشناسان برای بررسی حادثه و گزارش به دادستان از تهران آمدهاند، اما تا چندروز نتوانستند وارد تونل شوند. آنهم بهدلیل تجمع گاز: «دستگاه گازسنج برای سال ۱۳۴۸ است و اصلا نمیتواند میزان گاز را بسنجد. کپسولهای اکسیژنی که برای نجات آوردند، همه خالی و تاریخگذشته بود.»
صدای خسته و نالان برادر محمد نعیمیصفت از پشت تلفن، نشان از رنج عمیقی دارد. او با دستهای خودش برادر ۴۸سالهاش را در سبزوار خاک کرده و حالا نگران سرنوشت دو برادرزادهاش است؛ دو دختر ۱۸ و ۱۵ساله. برادرم ۲۲سال سابقه کار در معدن در بخش استخراج داشته، موقع بازنشستگیاش بود اما بازنشستهاش نکردند.
میگفتند باید یکسال و ۶ماه دیگر سر کار برود تا بازنشستهاش کنند. آنها شکایتشان را به پزشکی قانونی نوشتهاند: «ساعت ۱۲شب بود که به من خبر دادند محمد خانه نیامده و در معدن، انفجاری شده است. او باید ساعت ۱۲شب به خانه میآمد، اما دیگر نیامد و جسدش ساعت ۵صبح بیرون آورده شد.» آنها ساکن شهرک بوستان دامغاناند. محمد قبلا یکبار دچار گازگرفتگی شده بود اما بهقول برادر، بهخیر گذشت. دوازدهم شهریورماه اما بهخیر نگذشت: «از شرکت آمدند و صحبت کردند. حالا باید ببینیم چطور ماجرا را پیگیری کنیم.» برادر دچار استیصال و سردرگمی است. او بهدلیل مراسم خاکسپاری نتوانست سایر خانوادهها برای شکایت در دادستانی را همراهی کند.
حسین غزائیان سهپسر دارد؛ مهدی، میکائیل و مجتبی. آنها یکشنبه دوازدهمشهریورماه، سر سفرهشام نشسته بودند که تلفن همراه میکائیل زنگ خورد. عمو پشت تلفن بود: «تونل منفجر شده، پدرت هم داخل بوده.» آنها فشفشه شدند، هر سهپسر سوار ماشین شدند و بهسمت تونل رفتند، بیشتر از ۳۰دقیقه در مسیر بودند که به محوطه رسیدند، تنها سفیدی چشمها پیدا بود، تاریکی مطلق. ورودی تونل اما پر بود از آدم، از کارگران معدن، گروه امداد و نجات و ماشینها و ابزارهای سنگین.
اجساد اما ۵صبح در مقابل چشمان بهتزده کارگران و تعدادی از خانوادهها بیرون کشیده شد. بعضی سالم و بعضی با مصدومیت. حسین غزائیان ۵۱ساله بود که جان باخت. پیشازآن یکبار هم دچار گازگرفتگی شده بود و هفته قبل از حادثه وقتی در مینیبوس سرویس در مسیر بود، دچار حادثه شد و پایش آسیب دید. مینیبوس واژگون شده بود و تعدادی از کارگران را مصدوم کرده بود.
پسران غزائیان و مادرشان -که نای حرفزدن ندارد- از ۱۱روز پیش عزادارند؛ مهدی ۲۵ساله، میکائیل ۲۲ساله و مجتبی ۱۰ساله است. آنها میگویند تا هر جایی که شده پرونده پدرشان را پیگیری میکنند. قرار است خانوادهها وکیل بگیرند و شکایت را به جریان بیندازند: «ما از خون پدرمان کوتاه نمیآییم.»
میکائیل فرزند دوم میگوید: «پدرم ۲۵سال سابقه کار داشت، طبق قانون باید سهماه پیش بازنشسته میشد، اما بازنشستهاش نکردند.» کارگاه محل حادثه، یعنی تونل رزمجاه غربی k۵، پیشازاین بهدلیل تجمع زیاد گاز، بهمدت ۶ماه پلمب شده بود اما باردیگر بازش کردند و کارگران را به داخلش فرستادند. میکائیل و برادرانش از این اتفاق عصبانیاند و میگویند که: «این اتفاق از قصد رخ داده است.» پدر و ۵کارگر دیگر، حدود ۷۰۰متر داخل تونل بودند و به گفته میکائیل، مسئول ایمنی در کارش قصور کرده؛ نهتنها کارگر ایمنی که مسئولان بیمه: «تامین اجتماعی برای بازنشسته کردن پدرم کمکاری کرد. همه اینها باید جواب پس بدهند. مسئول ایمنی، کارش را انجام نداد و ۶خانواده را داغدار کرد.»
آنها روز شنبه را نتوانستند برای شکایت به دادستانی دامغان بروند، منتظرند بررسیهای اولیه انجام شود، بعد برای شکایت اقدام کنند: «دادستان دامغان و وزیر کار، به کارگاه محل حادثه رفتند و همه را توبیخ کردند. دادستان دامغان هم گفته، این حادثه پپگیری میشود و اگر بررسی نشود، مدیرعامل البرز شرقی بازداشت میشود. البته رئیس شرکت به یکی از خبرگزاریها گفته بود که کمکاری از بخش ایمنی معدن بوده است.»
ماجرا اما تنها به کمکاری مسئولان ایمنی محدود نمیشود، به گفته فرزند دوم غزائیان، کپسولهای اکسیژن هم تاریخمصرف گذشتهاند و به کار کارگران نیامده است. او در وضعیت استیصال این سوال را میپرسد که موقع کارکردن کارگران، چرا اول مسئولایمنی نرفته میزان گاز را بسنجد؟ اول کارگران رفتهاند و بعد مسئول ایمنی. بعد از ۶ماه تعطیلی کارگاه، چرا دوباره اجازه کار دادهاند؟ آنها فقط میخواستند زغال استخراج کنند و به اصفهان بفرستند.
پدر در تمام ۲۵سال گذشته، پیکورچی استخراج بوده؛ سختترین کار معدن: «پدرم خیلی تجربه داشت، استادکار بود، اما بهراحتی از دست رفت. روی جواز دفناش نوشته شده بود، مرگ در اثر خفگی. جنازه کاملا سالم بود.» حسین غزائیان را در روستای تویه رودبار به خاک سپردند؛ درست در جایی که بهدنیا آمده بود.
خانواده غزائیان ساکن ساختمانهای مسکن مهر ساختمانهای البرز شرقیاند و با درآمد ۱۰میلیون تومانی پدر، زندگی میگذراندند؛ حقوقی که برای کارکردن پدر از ۵صبح تا ۱۲شب پرداخت میشد: «حقوق پدر من با نظافتچی حمام که خطری تهدیدش نمیکند، فرقی نمیکرد. یک راننده پشتیبانی که فقط با ماشین جابهجا میشود، دو برابر پدر من پول میگیرد.» خانواده بهروز افروز، همسایه طبقه چهارم ساختمان غزائیان هستند، مردی که راننده لوکوموتیو بود و از حادثه آسیبجسمی دید.