اعتماد نوشت: شیخ اجل در گلستان، باب هفتم در روایت حکایتی خطاب به جوانی که ثروت به وی رسیده را در انواع عیاشیها بیباکانه و بیخردانه و بیترس از روزهای تنگدستی هزینه میکند، میفرمایند: دخل آب روان است و عیش آسیای گردان یعنی خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد و ادامه میدهند چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن، اما جوان سرخوش گوش را بر این نصایح میبندد و پس از مدتی که شیخ مجددا جوان را میبیند احوال وی را بدینگونه توصیف میکند: آنچه اندیشه من بود از نکبت حالش به صورت بدیدم که پارهپاره به هم برمیدوخت و لقمه لقمه همی اندوخت. این حکایت همیشه نوی سعدی قابلیت تعمیم دادن به تمام شوون اقتصادی زیست ابنای بشر را دارد.
اول: بر اساس مناسبات اقتصادی اگر یک محترف بر اثر بیمبالاتی و ریسکهای نابجا و عدم مدیریت صحیح منابع مالی و انسانی دچار شکست یا ورشکستگی شود، هم مایملکش را از دست داده و هم اعتبار و شرفش از بین رفته و حداقل عقوبت این خسران هزیمت، بیاعتباری و نفی و طرد از سوی همصنفهایش خواهد بود.
پس از چنین پیش آمدی بعید است که دیگر کسی حاضر به سپردن پول و موقعیت به فرد شکستخورده باشد که اگر شخص بازنده ذکاوت و شم اقتصادی داشت مرتکب چنین شکست مفتضحانه قابل پیشبینی و پیشگیریای نمیشد و به تعبیری موسوم به خاک سیاه نشستن را تجربه نمیکرد و کار چنین شخصی اگر به حبس و گریز نکشد دستکم ناچار به عوض کردن شغل خواهد شد.
دوم: در سال ۱۴۰۱ بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی ساخته شد که از این تعداد تا نیمه اول سال ۱۴۰۲ سی فیلم به اکران درآمدند و با نگاهی خوشبینانه شاید تا انتهای سال بیست فیلم جدید دیگر هم اکران شوند، یعنی چیزی نزدیک به نیمی از فیلمهای سینمایی تولیدشده سال گذشته در سال جدید به اکران در خواهند آمد که از این تعداد تا لحظه نگارش این مطلب تنها دو فیلم فسیل و شهر هرت به سوددهی قطعی رسیدهاند و باقی فیلمهای روی پرده عدد فروششان از هزینه تولیدشان پایینتر و در برخی موارد بسیار پایینتر است و این ناهمترازی مالی برای بیست و هشت فیلم تا به امروز قطعی شده و با بررسی فیلمهای آماده اکران پیشبینی میشود که تا پایان سال جاری از پنجاه فیلم اکرانشده دستکم چهلوپنج فیلم شکست کامل را تجربه خواهند کرد.
اگر بهطور میانگین هزینه ساخت هر فیلم سینمایی نزدیک به استانداردهای سینمای ایران را پانزده میلیارد تومان در نظر بگیریم و بیش از پنجاه فیلم اکران نشده و با سرنوشت نامعلوم را هم به این تعداد بیفزاییم عددی نزدیک به یک و نیم همت یا بیست و نه میلیون دلار (این اعداد فقط مربوط به فیلمهای سینمایی است و برای تولید سریالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی بودجههای به مراتب بالاتر از این عدد در طول سال هزینه میشود) در سینمای ایران پول هزینه شده و هیچ بازگشت سرمایه و سوددهی نداشته و این بدان معناست که یک اثر تولیدشده در سینمای ایران فقط نزدیک به سه درصد امکان موفقیت تجاری خواهد داشت.
سوم: سینما به دلیل کثرت در ملاحت، مسحورکنندگی اجتنابناپذیری دارد و محبوب درصد بالایی از شهروندان جوامع مختلف است. آنچنانکه اگر از ایشان پرسیده شود مایل به بازیگری در سینما هستند، درصد بسیار بالایی قطعا پاسخشان مثبت خواهد بود و اینچنین است که متمولان مشتاق، اگر ذرهای هوس سینما به سرشان بزند، حاضرند پولهای خود را خرج این ساحره جذاب کنند، مضاف بر اینکه برایشان بُعد رسانهای دارد و همنشینی با آرتیستها در عکسها و فیلمهای پشت صحنه کارکردهای بیزینسی مطلوبی را در پی خواهد داشت و این سرمایهگذاران علاقهمند و خارج از سینما نقش بسیار پر رنگی در حرکت دادن چرخهای سینما خاصه در بخش تجاری آن را دارند.
اما در بیشتر اوقات که اعداد درشتی را وارد سیستم مالی سینما میکنند (که متاسفانه بازگشت سرمایهای برایشان اتفاق نمیافتد) معمولا پس از سرمایهگذاری در چند فیلم از همان راهی که آمده بودند، برمیگردند و البته سهم بودجه دولتی در سینما هم در سال ۱۴۰۲ چیزی نزدیک به پانصد میلیارد تومان است. بودجهای که متولیان هزینه کردن آن حوزه هنری، سازمان هنری رسانهای اوج و بنیاد سینمایی فارابی هستند و معمولا جریان هنری -روشنفکری سینما که تولیداتشان در فستیوالهای جهانی دیده میشوند سهمی از این بودجه ندارند.
چهارم: دههها از آمدن سینما به ایران میگذرد، اما تا به امروز سینمای ما نتوانسته فیلمی تجاری تولید کند که قابل باشد برای رقابت با سینمای تجاری هالیوود یا حتی بالیوود، سینمای تجاری ما بیشتر به یک سینمای بومی- محلی شباهت دارد که در غالب اوقات با بهرهگیری از احساسات نوستالژیک و شوخیهای ایرانیزهشده ظاهرا فقط بنای خنداندن و سرگرم کردن فارسیزبانان ساکن مراکز استانهای کشور را دارد و تا اکنون تلاشی برای سهیم کردن ملت غیر ایرانی ازاین خنده و سرگرمیها صورت نگرفته و اصولا سینمای تجاری ما بر خلاف سینمای (به اصطلاح) هنری - فستیوالی نگاه جهانی و افقاندیش و ترسیمشده فرا ملی ندارد.
این در حالی است که در میان سینمای برخی کشورهای آسیایی نظیر کره جنوبی آثاری با زبان اصلی (کرهای) ساخته میشوند که در گیشه گاهی شانه به شانه فیلمهای دهها میلیون دلاری هالیوود میزنند و همین اتفاق بعضا در سینمای ترکیه و ژاپن نیز روی میدهد.
آخر: سینمای ما بهشت شبههنرمندان بیمایه و کممایه است. در کل صنایع و مشاغل نمیتوان شغلی قانونی را یافت که موفقیت یا شکست مالی و اعتباری سنگین در آن حرفه در صورت ماجرا و سیرت آن هیچ تفاوتی باهم نداشته باشد و کسی از شکستها درس نگیرد و روند سقوط مانعی برای صعود نباشد و بارها و بارها فرصت شکست و نزول به بازندهها داده شود، غیر از سینمای ورشکسته ایران و نتیجه پیش رویمان است، غیر از انگشتشماری از فیلمها که یا در گیشه یا در فستیوالهای جهانی میدرخشند درصد بسیار بالایی از فیلمها خروجی همین ضمایر نحیف و بیسواد و بیبنیه و رانتی است. باری، روزگار سینمای ایران به نقطهای رسیده که شکست تجاری تبدیل به امری عادی، روتین و هنجار شده و با کمال تعجب در این میانه همه سود میکنند و کسی به خاک سیاه نمینشیند.
تا زمانی که در شکست سودی مالی نهفته است از اقتصاد و سودده کردن این هنر - صنعت سخن راندن همانند آب در هاون کوفتن ره به جایی نمیبرد. پس میتوان نتیجه گرفت که حکایت سعدی با تمام ظرایفش و لطایفش هیچگونه قابلیت تعمیمی با سینمای ورشکسته ولخرج ایران ندارد.
خداوندانِ کام و نیکبختی
چرا سختی خورند از بیم سختی؟