تعطیلی سه روزه در ایران، بار دیگر ترافیک شدید را به جادههای شمالی کشور کشاند. این اتفاقی تکراری است که فقط در ابعاد و حجم ترافیک متفاوت است. با یک تعطیلی «مناسبتی»، حجم بالایی از خودروهای شخصی از پایتخت به سمت جادههای شمالی و گاه جنوبی هجوم میبرند.
به گزارش اعتماد، این اتفاق به افزایش مدت زمان سفرها، خستگی مسافران و به ویژه کسی که پشت فرمان نشسته، منجر میشود. خستگی و خوابآلودگی به تصادفهای جرح و مصدومیت منجر میشود. برخی جادهها یکطرفه میشوند. گاه یک مسیر جادهای سه ساعته به مسیری ۱۲ و ۱۸ ساعته تبدیل میشود. در مقصد، ازدحام و شلوغی جمعیت موج میزند. قیمت اماکن اقامتی نظیر هتلها به ارقام سرسامآوری میرسد. نان و برخی اقلام اساسی به یکباره در تعطیلات، (در شهرهای شمالی بیشتر این موضوع دیده میشود) نایاب میشود. ساکنان شهرهای مقصد گردشگری در کلافگی و عصبانیت ممکن است دست به پرخاش با مسافران بزنند و کار به زد و خورد هم بکشد. درنهایت، یک تعطیلات مناسبتی مثلا سه روزه، تبدیل به جنگ اعصاب و ماندن در ترافیک بیانتها و سر و کله زدن با آن میشود. تا تعطیلی دیگر. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟ در این گزارش سعی میکنیم به این سوال پاسخ دهیم و به دلایل ایجاد ترافیک سرسامآور در تعطیلات مناسبتی که یک تعطیلی را از «فرصت» به «تهدید» برای شهروندان تبدیل میکند، بپردازیم.
در ایران بخش دولتی برای پر کردن ساعات کاری معمولا تا ساعت ۱۲ ظهر و بخش خصوصی هم به صورت شناور روزهای پنجشنبه فعالیت میکنند؛ بنابراین میماند یک روز جمعه برای تعطیلی آخر هفته. این درحالی است که بیشتر کشورها، از دو روز تعطیلی آخر هفتهها استفاده میکنند. روز قبل از این دو روز نیز به صورت نیمه وقت و شناور در نظر گرفته میشود. تعطیلی دو روز و نیمه موجب میشود تا فضای بهتر و گستردهتری برای برنامهریزی و سفر یا تفریح (که جزء لاینفک زندگی نرمال محسوب میشود) ایجاد شود. تعطیلات دو روزه، «توزیع زمانی» برای این بخش فراهم میکند تا به جای سفر «تهاجمی» به مقاصد گردشگری، بتوانند در طول سال برنامهریزی کرده و مثلا سه روز یا چهار روز به مسافرت بروند. این اتفاق، حجم گسترده ترافیک در سفرهای تهاجمی را به حداقل میرساند و فرصت بیشتری نیز برای بخش لجستیکی و پشتیبانی جادهها فراهم میکند. فقط به این آمار نگاه کنید که مثلا در یک تعطیلی مناسبتی، جمعیت ۱۰۰ هزار نفری چالوس به بیش از ۵۰۰ هزار نفر میرسد! یعنی ۵ برابر. تعطیلی تمام میشود و کسب و کارهایی که براساس گردشگری داخلی تنظیم شدهاند، کار و کاسبیشان کساد است تا تعطیلی دیگر! اگر این جمعیت در طول سال، توزیع شوند و به جای هر دو ماه یک بار، پنج برابر شدن جمعیت یک شهر کوچک، هر هفته یکپنجم آنها به شهر بیایند، هم ساکنان شهر راضی هستند و هم گردشگران و مسافران. اما در ایران مدتهاست بر سر دو روزه کردن تعطیلات مباحثهها جریان دارد و حالا هم به اینجا کشیده شده که شنبه را تعطیل کنیم یا پنجشنبه؟ اما نکته مهم مغفول مانده و آن، «عادلانه شدن فضای استفاده از تعطیلات» است. فقط به این موضوع نگاه کنید که مثلا در دولت آقای احمدینژاد تعطیلات به صورت «اعلام نشده» به صورت خلقالساعه اجرایی میشد و موجب هجوم سفرهای تهاجمی میشد. در دولت آقای روحانی نیز نگاه غالب این بود که کشور تعطیلی زیاد دارد و این تعطیلات لطمات زیادی به اقتصاد وارد میکند! که البته این هم مشخص نیست بر چه اساسی گفته میشد؟ در کشوری که بخش عمده اقتصاد آن را بخش خدمات یا نفت (بدون تعطیلی و به صورت شیفتی) و حتی کشاورزی (که اصولاً تعطیلبردار نیست) تشکیل میدهد، ایجاد دو روز تعطیلی در آخر هفتهها چه زیان غیر قابل جبرانی به اقتصاد وارد میکند؟
در ایران، بیشتر متقاضیان سفر، ترجیح میدهند با خودروی شخصی سفر کنند تا اینکه از خدمات حمل و نقل عمومی استفاده کنند. دلیل آن هم واضح است. پیش از این گفتیم که به دلیل کمبود روزهای تعطیلی، تعطیلات مناسبتی به فرصتی برای سفرهای تهاجمی تبدیل میشود. اما در تعطیلات مناسبتی و در نبود ساز و کار مشخصی برای قیمتگذاری، به یکباره بلیت سه جزو حمل و نقلی هوایی، جادهای و ریلی، «نایاب» میشود. جالب اینکه گزارشهایی هم دیده شده که بلیت هست؛ اما دست دلالهایی است که به قیمت بسیار بالاتری از قیمت «دستوری» فروخته میشوند. این «دلالها» البته همهجا هستند و گویا از اقتصاد ایران نخواهند رفت. اما آیا مشکل در جای دیگری نیست؟ ظرفیت موجود در حمل و نقل جادهای (اتوبوس) ریلی (انواع قطارها) و هوایی پاسخگوی نیاز سفرهای «تهاجمی» نیست. بنابراین، خودروی شخصی به گزینه اول تبدیل میشود که خود مشکل بزرگتری را ایجاد میکند. هدررفت بخش بالایی از یارانه بنزین.
یارانه بنزین که به صورت عجیب و غریب فقط به دارندگان خودروی سواری پرداخت میشوند و آنها که ماشین ندارند از آن محرومند؛ خود به دلیل دیگری برای ترافیک جادهها در سفرهای تهاجمی به مقاصد گردشگری تبدیل شده است. در نبود حمل و نقل عمومی منظم، کارآمد و پیشرفته، بنزین ارزان است که بزرگترین مشوق سفرهای جادهای آنهم با خودروی شخصی است. تصاویری که همین دو، سه روز گذشته از ترافیک سنگین در جادههای شمالی ایران به ویژه آزادراه تهران-شمال منتشر شد؛ بخشی از چیزی است که اینجا گفته میشود. ترافیک سنگین، بنزین که سرمایهای ملی محسوب میشود را میسوزاند و به هدر میدهد. در حالی که برای ساخت این فرآورده زحمت زیادی کشیده شده و هزینه بالایی برده است.
یک واقعیت دیگر هم در پس این ترافیک شدید در جادهها، بلافاصله پس از یک تعطیلات مناسبتی وجود دارد و آن، وضعیت گردشگری داخلی است. ترکیب انواع هزینههای غیرخوراکی یک خانوار شهری در سال گذشته نیز نشان میدهد که شهرنشینان کمترین میزان هزینهها را برای بخش تفریح و سرگرمی و خدمات فرهنگی اختصاص دادهاند. درحالی که بیش از ۵۲ درصد هزینههای یک خانوار شهری با مسکن، سوخت و روشنایی عملا بلعیده میشود؛ بخش حمل و نقل و ارتباطات ۱۱.۶ درصد، بخش بهداشت و درمان ۱۲.۵ درصد و بخش کالاهای متفرقه ۱۱.۲ درصد از هزینه را برای یک خانوار شهری به خود اختصاص میدهد؛ بنابراین در بخش تفریحات و سرگرمی و خدمات فرهنگی ۲.۲ درصد هزینه شده است. با افزایش قیمت دلار، حتی یک تور معمولی به کشور همسایه عددی معادل ریالی هزار دلار را برای خانوار ایرانی هزینه دارد؛ بنابراین گزینه در دسترس، سفر داخلی است. اما گرانی شدید سفر، گردشگری داخلی را نیز به امری لاکچری تبدیل کرده تا گزینهای به جز سر و کله زدن با ترافیک کشنده در جادهها باقی نماند. همین الان، مقاصد گردشگری داخلی مانند قشم، کیش، مشهد و یزد و اصفهان و... برای تورهای سه روزه و چند روزه، ارقام سرسامآوری طلب میکنند. ارقامی که از سطح سبد خانوار ایرانی اصلا همخوانی ندارد. افول گردشگری داخلی که از زمان کرونا به اوج خود رسیده و بعد از کرونا با شوک قیمتی بالایی نیز مواجه شده، مدتهاست کلید خورده است و حالا برای دیدن نتایج آن نیازی نیست راه دوری برویم. منتظر تعطیلی مناسبتی بعدی باشید تا همین اتفاقات دوباره تکرار شود.