فرارو- دو راه برای پایان دادن به جنگ وجود دارد یا برُد و یا باخت در آن. با این وجود، "جنگ بیپایان" گزینهای است که در بین آن دو قرار دارد زمانی که هر طرف امکانات لازم برای جلوگیری از شکست را دارد، اما این امکانات برای تضمین پیروزی کافی نیست.
به گزارش فرارو به نقل از وال استریت ژورنال؛ امریکاییها به تازگی دومین سالگرد بزرگترین تحقیر امریکا از زمان سقوط سایگون* را جشن گرفتند! بایدن تصمیم گرفت جنگ بیپایان در افغانستان را با باختن در آن پایان دهد و سپس آن باخت را یک موفقیت خواند. او اکنون گزینه بد دیگری را در مورد اوکراین انتخاب میکند و به "ولودیمیر زلنسکی" رئیسجمهور، کمک نظامی ارائه میدهد تا او بتواند نیروهای اوکراینی را در حال جنگ نگه دارد، اما نه به اندازهای که به آنان اجازه پیروزی در نبرد را بدهد.
اکنون شکستهای بایدن در عرصهای که ذکر شد باید هدفی برای رقبای جمهوریخواه برای حمله به شخص بایدن باشد پس چرا دونالد ترامپ و حزب جمهوری خواه بایدن را در این عرصه زیر سوال نمیبرند؟ پاسخ آن است که اکثر آنان هنوز وابسته به ایده جنگ ابدی هستند. بایدن در سال ۲۰۲۰ میلادی با وعده پایان دادن به "جنگهای همیشگی" در کارزار انتخاباتی حاضر شد. با این وجود، ترامپ پیش از بایدن چنین موضعی را اتخاذ کرده بود و خود از جنگهای بیپایان امریکا گلایه داشت.
اگرچه جمهوری خواهان دوست دارند در مورد یک حزب جنگی در واشنگتن صحبت کنند، اما وقتی صحبت از جنگهای بیپایان میشود رئیسجمهور سابق جمهوریخواه و رئیسجمهور فعلی دموکرات در یک اردوگاه قرار دارند. این امر سبب شده تا نامزدهای جمهوریخواه در انتخابات مقدماتی نتوانند به شکلی شدید از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان با فرمان بایدن انتقاد کنند.
نامزدهای ریاستجمهوری میترسند که در صورت طرح انتقادات از بایدن در این مورد رای دهندگان حزب جمهوریخواه این پیام را دریافت کنند که نامزدها خواستار عدم مداخله خارجی کامل امریکا هستند.
"ویوک راماسوامی" پیشنهاد کرده که در ازای حصول یک توافق به "ولادیمیر پوتین" اجازه داده شود که سرزمینهای اشغالی اوکراین را حفظ کند و میگوید باید بگوییم که آمریکا صرفا تا زمانی که دیگر به نیمه هادیهای تایوان نیاز نداشته باشد از تایوان حمایت خواهد کرد. با این وجود، "نیکی هیلی" فرماندار سابق و "مایک پنس" معاون رئیس جمهور سابق در این باره موضع متفاوتی را مطرح کردهاند. زمانیکه یک نامزد ریاست جمهوری ایالات متحده میتواند آن قدر آرام در مورد کشورهایی صحبت کند که مایل است با آنان چانه بزند، متحدان نامطمئنتر و دشمنان جسورتر میشوند.
بایدن خود به شکلی بدبینانه به این سردرگمی دامن میزند. هر زمان که ایالات متحده تعهد ارائه نیروی انسانی یا نظامی و مالی را میدهد رئیسجمهور باید با مردم امریکا در تعامل باشد. اگر او در حال اعزام نیرو است باید به مادر مضطرب یک تفنگدار دریایی توضیح دهد که چرا پسرش باید در معرض خطر قرار گیرد و اگر میلیاردها دلار خرج میکند موظف است به مالیات دهندگان بگوید که چرا این کار به نفع آمریکاست.
با این وجود، بایدن اصلا توضیح نمیدهد. او هیچ سخنرانیای در زمان برنامههای پربیننده تلویزیون امریکا درباره اهدافاش در اوکراین نداشته است. او حتی هیچ سخنرانیای نداشته که در آن اشاره کند چگونه سیاست دولتاش در قبال اوکراین امریکا را امنتر میسازد. اتخاذ چنین رویکردی از سوی او احتمالا تا حد زیادی عمدی است، زیرا او نسبت به جناح ضد جنگ در حزب خود تحت رهبری "رابرت اف کندی جونیور" محتاط است و محاسبات سیاسی انجام داده که نشان میدهد خلاء باقی گذاشته شده توسط او باعث ایجاد چند دستگی بین محالفان جمهوری خواهاش خواهد شد.
ران دیسانتیس فرماندار فلوریدا را در نظر بگیرید. او فرماندار کارآمد یک ایالت بزرگ و متنوع بوده است. سال گذشته او مجددا با اختلاف زیادی پیروز شد. او گاهی اوقات بیش از حد نگران چیزی است که فکر میکند مخاطباناش میخواهند بشنوند. او میداند که قطع کمکها به اوکراین غیرمسئولانه است، اما نمیخواهد این اتهام را به جان بخرد که جنگی ابدی را پذیرفته است. در نتیجه، او این گونه نشان داده که موافق کمک امریکا به اوکراین است البته تا زمانی که اروپا حمایتی جدی انجام دهد. او گفته بود: "اروپا باید قدم بردارد. من میخواهم اروپا قدمی بردارد و کار خود را انجام دهد".
واقعیت آن است که ارتش اوکراین در حال خراب کردن ماشین جنگی پوتین است و باعث شده چین در مورد حمله به تایوان دو باره فکر کند. جمهوریخواهان باید نظر خود را در این باره آشکارا بیان کنند. همینطور برای تایوان "ابهام استراتژیک" یا نگفتن این که برای دفاع از تایوان چه خواهیم کرد یا نخواهیم کرد در راستای منافع امریکا بوده است.
با این وجود، راه موثر ساختن ابهام استراتژیک؛ تعیین تاریخ فروش برای دفاع از جزیره نیست بلکه با تقویت قابلیتهای نظامی تایوان و دوستاناش در منطقه میتوان چین را متقاعد خواهد ساخت که به این نتیجه برسد که تهاجم به تایوان برایش مقرون به صرفه نخواهد بود. هنگامی که "رونالد ریگان" در سال ۱۹۸۱ وارد قدرت شد دیوار برلین به طرز وحشتناکی در جای خود ثابت به نظر میرسید و شوروی در حال پیش روی بود. استراتژی ریگان ساده بود: "ما میبریم و آنان میبازند".
"مارگارت تاچر" درباره دوستاش (ریگان) گفته بود که او بدون شلیک گلوله در جنگ سرد پیروز شد. این درست است که وضعیت هرگز به رویاریی سربازان آمریکایی و شوروی در میدان نبرد نیانجامید با این وجود، درگیریهای نیابتی زیادی وجود داشت از آنگولا گرفته تا گرانادا و افغانستان که در آن ایالات متحده از کسانی که در برابر نیروهای تحت حمایت شوروی یا شوروی مقاومت میکردند؛ حمایت به عمل آورده بود. این تعهد پایدار که با افزایش نظامی نیروهای خودی تکمیل شد سرانجام اتحاد جماهیر شوروی را خسته کرد. پیگیری چنین رویکردی نباید برای یک نامزد جمهوریخواه ریاستجمهوری دشوار باشد. راه پایان دادن به یک جنگ بی پایان پیروزی در آن است.
*سقوط سایگون پایتخت ویتنام جنوبی به دست ارتش خلق ویتنام و جبهه آزادی ملی در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ رخ داد. سقوط سایگون نشانه شکست آمریکا و جبهه ویتنام جنوبی، پایان جنگ ویتنام و آغاز دوره رسمی کمونیست شدن ویتنام میباشد.