جواد مرشدی: «خالص سازان» نه فقط در فضای سیاست که در اقتصاد، فرهنگ و دانشگاه نیز تاخت و تاز میکنند و این روزها دیگر فقط علی لاریجانی نیست که از خطر این افراد که از نگاه او انقلابیون کاسب کار هستند سخن میگوید. از چپ و راست هستند دلسوزان و چهرههای شاخصی که خطر این طیف از تندروهای مدعی انقلابیتر بودن را هشدار میدهند.
حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری، چهره شاخص اصلاح طلب و عضو مجمع تشخیص مصحلت نظام در گفتگویی که با خبرآنلاین داشت صراحتا بر خطرات این طیف تاکید کرد و گفت؛ «انقلابی نماها هم نفوذ و قدرت دارند هم به سرعت رنگ عوض میکنند.»
او که تاکید دارد انقلابی بودن در فریاد کشیدن و رگ گردن متورم کردن نیست، میگوید این طیف تندرو و انحصارطلب دارای یک شناسنامه روشن سیاسی و تشکیلات ثبت شده قانونی نیستند.
مجید انصاری در این گفتگو به رایزنی خود با دو مقام مهم نظام پیرامون اخراج اساتید هم اشاره کرد و گفت «من با دو نفر از مسئولین عالیرتبه و مهم کشور که نمیخواهم اسم شان را ببرم راجع به همین مسئله دو سه روز پیش صحبت کردم و گفتم احساس خطر میکنم دیدم هر دو بزرگوار با اینکه در منصب عالی و جای حساس هستند هر دو میگفتند بله حرف شما درست است و اینکار غلط و نادرست است و ما هم مخالفیم و هرچه تلاش کرده ایم جلوی اینکار را بگیریم نتوانسته ایم.»
آقای انصاری! چند سالی است که با پدیدهای روبرو شده ایم که در آن عدهای خود را انقلابیتر از بقیه میدانند و در این راستا برای حذف از تلاشی فروگذار نمیکنند. این مدعیان انقلابی گری با همین توجیه دست به یکسری تسویه حسابهای سیاسی و حذفهای سیاسی خصوصا در بین سابقون نظام زده اند و برچسب ضدانقلاب بودن را دائما تکرار میکنند.. این رویه همچنان مشهود است خطر این رویه چقدر ابتدا برای نظام و بعد برای جریان راست را حس میکنید.
طبعا شرایط مطلوب برای یک جامعه اخلاقی بخصوص جامعه اسلامی و پویا این است که فعالان عرصههای مختلف با رعایت قواعد بازی در میدان به رقابت با یکدیگر بپردازند و در یک رقابت سالم با هدف متعالی و مردمی در صدد خدمت بهتر و بیشتر به مردم باشند و بااین هدف و نیت خالص رقابت سالمی را انجام دهند.
طبعا اگر چنین سودی بر فعالیتها و رقابتهای عرصههای مختلف یک جامعه حاکم باشد خروجی این رقابتها و فعالیتها حتما خیر و برکت و پیشرفت برای آن کشور و ملت در پی خواهد داشت. در طرف مقابل اگر اینگونه نباشد و یک طرف خودش را حق مطلق بداند و برای طرف مقابل حق و احترامی قائل نباشد و به دنبال حذف غیر عادلانه و غیر رقابتی رقیب باشد و همواره برای در دست گرفتن قدرت به دنبال استفاده از رانتها و امتیازات و ویژه خواریهای نامشروع و غیرقانونی باشد طبیعی است که این رفتار در همان گام اول شکست خورده است.
چون اولین چیزی که در این میدان در گام اول قربانی میشود اخلاق انسانی و اسلامی است و جامعهِ فاقد اخلاق یا عرصه رقابت منهای اخلاق از همان ابتدا صرف نظر از نتیجه نهایی آن شکست خورده است؛ بنابراین این مسئله که شما مطرح کردید در نهایت هم برای کشورو مردم مضر است هم برای جریانات سیاسی هم برای خود این پیگیران انقلابی. برای اینکه کار آنها قابل ادامه نخواهد بود و ممکن است پیروزی یا فرصتهای مقطعی را برای خودشان فراهم کنند، ولی قطعا در دراز مدت خودشان را حذف کرده اند و به تعبیر برخی از بزرگان، خودبراندازی کرده اند. در نتیجه این جریان نفعی برای هیچ کس حتی برای مدعیان و بانیان این جریان منفی سیاسی در بر نخواهد داشت.
شما ویژگیهای این طیف را چطور توصیف میکنید؟ خصوصا از این بُعد که این طیف اکثر پستها و سمتهای کلیدی نظام را تنها شایسته خود میدانند و عملا به سمت یکدستی کامل پیش میروند؟
ارزیابی من از این جریان انقلابی نما یا مدعی انقلابی گری و جریان افراطی فاقد اخلاق سیاسی این است که اینها گرفتار مجموعهای از خصلتهای منفی و رذائل اخلاقی در رفتار خود شده اند و در مشکلاتی گرفتار هستند که در فرهنگ اخلاق قرآن به شدت نکوهش شده است.
در درجه اول اینها خود بزرگ بین هستند و دچار بیماری مهلک کبر و غرور هستند، بیماری خطرناکی که در قرآن کریم و در فرهنگ اخلاق اسلامی سرمنشا بسیاری از مسائل و مشکلات و مهالک انسانی قلمداد شده است. اینکه یک جریان یا افرادی خودشان را حق مطلق بدانند و طرف مقابل را از هر صنف و گروه و حزبی که باشد باطل حساب بکنند و انتظار داشته باشند که همه افراد جامعه با شاخص آنها خودشان را تطبیق دهند. بیماری دومی که من آن را در اوج بحق پنداری تعبیر میکنم، بیماری سوءظن و بدبینی نسبت به دیگران است که این هم در قرآن نکوهش شده است.
ما در جامعه اسلامی موظف هستیم رفتار دیگران را به دیده احترام بگذاریم مگر در جایی که بطور روشن برخلاف آن باشد، اما اینکه همینطوری در یک نگاه کلی ما جریان مخالف خودمان را باطل فرض بکنیم و به آنها بدبین باشیم و آنها را غیر انقلابی و وابسته به بیگانه و غرب زده بدانیم و بر مبنای این سوءظن اقدام عملی بکنیم.
مثلا در طول مذاکرات طاقت فرسای برجام تیم قدرتمند ایران، آقای دکتر ظریف و دکتر عراقچی و همکارانشان در مواجهه با قدرتهای جهانی داشتند و واقعا فداکارانه چند سال یک کار انقلابی بزرگ در میدان دیپلماسی انجام دادند و سند بزرگی را برای کشور ثبت کردند و امروز همین آقایان تلاش میکنند به برخی از دستاوردهای آن برسند و هنوز موفق نشده اند در مقابل آنها را ضد انقلابی و آمریکایی میخواندند. آنها مبتنی بر این دیدگاه هر روز راهپیمایی میکردند و حتی به تیم مذاکره کننده حمله میکردند، ما آن روزهای تلخ را یادمان نرفته است.
نکته دیگری که در رفتار و گفتار اینها میبینیم نوعی انحصار طلبی است که همه چیز رابرای خود میخواهند و فکر میکنند هر کس دیگری به میدان بیاید جای آنها را تنگ میکند در حالی که این انحصار طلبی و طمع برای کسب قدرت و ثروت است. آنها دراین کشور بزرگ فکر میکنند که هر جریان دیگری روی کار بیاید جای آنها را تنگ میکند. محروم کردن دیگران اخلاق بسیار نکوهیدهای است که در فرهنگ اسلامی و قرآنی مورد توجه قرار گرفته است.
مسئلهای دیگری که این طیف با آن مواجه هستند خروج از مرز عدالت و تندروی در گفتار و رفتار است که اینها همه مجموعه به هم پیوسته و زنجیر واری است که بر یکدیگر تاثیر میگذارند. یک عمل در یک دولت که اتفاقا عملی شایسته است با انواع هتاکیها و فحاشیها روبرو میشود، اما در یک دولت دیگر همان عمل از طرف خودشان عملی انقلابی و بسیار خوب و مطلوب به حساب میآید و روی آن تبلیغ میکنند.
نمونه بارز آن این است که این جریان در یک دورانی ارتباط با همسایگان را برنمی تافتند و اگر دولت درصدد این بود که مثلا مشکلات ایران با عربستان را بر طرف بکند اینها در میدان گفتار و عمل هر روزیک اقدامی میکردند تا این روابط به تیرگی بیشتری بیانجامد و نهایتا وقتی احساس کردند دولت دارد در رفع موانع توسعه روابط با عربستان موفق میشود در برابر چشم مردم و برخلاف قانون آمدند به سفارت عربستان حمله کردند و آنجا را آتش زدند و خسارت وارد کردند و موجب قطع روابط شدند و خسارتهای بسیار سنگینی را به ملت ایران و کل جهان اسلام تحمیل کردند که در آن ماجرا جز آمریکا و اسرائیل و منافقین و بد خواهان ملت ایران هیچ کس منفعت نبرد.
آنروز آنها این حرکت را انقلاب تلقی کردند و امروز همان کسانی که بانی اینکار بودند حل مناقشه با عربستان سعودی را آن هم با واسطه گری یک کشور ثالث (چین) را بعنوان فتح الفتوح و دستاورد بزرگ خودشان تلقی میکنند.
من البته از زحمت دولت محترم بسیار خوشحال هستم و تمام کسانی که زحمت کشیدند مثل جناب شمخانی که رفتند و در چین ماندند و بالاخره این مسئله را حل کردند تشکر میکنم، مخاطب من ایشان و امثال ایشان نیستند، مخاطب من جریاناتی است که در آن زمان آن فضا را به وجود میآوردند و امروز این اقدام را بعنوان شاهکار دولت و یک کاری که مثلا دیگران نکردند و اینها دارند انجام میدهند بر میشمارند.
این دوگانگی در برخورد و خروج از مرز عدالت و انصاف مسئلهای است که نتیجه این نوع کنشگری سیاسی غیراخلاقی است. من واقعا در این قضیه بسیار رنج میبرم از اینکه عدهای که بی مهابا کسانی را که سرمایههای بزرگ کشور ما بودند مثل آیت الله هاشمی رفسنجانی که انقلابیترین افراد بودند منتهی انقلابی گری را در هر عصری متناسب با مقتضیات آن عصر و اقدامات لازم انقلابی میفهمیدند و عمل میکردند امروز از ناحیه این مدعیان انقلابی گری تحقیر و تخریب میشوند و سعی در فراموش شدن آنهاست.
این موضوع را دربرنامههایی که به مناسبتهای مختلف از جمله سالگرد جنگ میسازند میبینیم. آنها دارند تلاش نفس گیری میکنند که مبادا نام این افراد انقلابی برده شود، مثل بی احترامی به آقای خاتمی، بی احترامی به آقای ناطق و هرکسی از جریان اصلاح طلب و اصولگرا که مورد پسند اینها نیست، این عده بی مهابا به آنها اتهام وارد میکنند و این هم یکی از رفتارهای نادرست و شاخصهای این گروه تندروی افراطی است و نتیجه کارشان هم نهایتا اختلاف افکنی و آسیب رساندن به انسجام ملی است.
شما به سود بردن آمریکا، اسرائیل و منافقین از این فضای انحصارطلبانه و رفتارهای تند علیه بزرگان نظام و انقلاب اشاره داشتید، در بُعد دیگر این رفتارها، تاریخ و مشق نوشتههای انقلاب را هم خصوصا برای نسل جدید به نوعی خدشه دار میکند و
طبیعتا در چنین شرایطی زمینه نفوذ بیگانگان فراهم میشود و کشور، ملت و تاریخ از خدمات ارزنده این افراد محروم خواهد شد. یک عرصه انحصاری به وجود میآید که در این عرصه انحصاری نه نفعی صورت میگیرد و نه شایسته سالاری است و هرکس صدای فریادش بلندتر باشد و ادعای انقلابی گری اش بلندتر باشد جلوتر است.
در مقابل هر کسی که با مناعت طبع، با خویشتنداری و با فداکاری برای حفظ وحدت سکوت اختیار میکند، گوشه گیرتر میشوند، چون در نهایت وقتی میبیند فضا برای کار او فراهم نیست انزوا را انتخاب میکند و از عرصه کنار میرود اینها ضررهایی است که این طیف دارند بر کشور و ملت ایران تحمیل میکنند که بسیار خطرناک است.
بنظر شما این انقلابی ترها تا چه حد در ساختار اصلی نظام نفوذ دارند و نفوذ کرده اند؟
در مورد اینکه چقدر نفوذ دارند و کجای کار هستند زمانی دقیق میشود اظهار نظر کرد که مجموعه اینها دارای یک شناسنامه روشن سیاسی و یک تشکیلات ثبت شده قانونی باشند که انسان بتواند داوری کند.
متاسفانه اینها یک مجموعهای هستند که مسئولیت را نمیپذیرند و به سرعت رنگ عوض میکنند و همانطور که اشاره کردم اعمالی که برای دیگران نمیپسندند و آن را قبیح میدانند خودشان این اعمال را بعنوان شاهکار و بعنوان حرکت انقلابی گری میدانند، ولی واقعیت این است که اینها نفوذهای بالایی دارند.
مصداقی هم میتوانید اشاره کنید؟
مثل همین حرکت بسیار خطرناک و زیان باری که اخیرا در برخورد با اساتید دانشگاه دارند انجام میدهند، این حرکت یعنی سرکوب علم و دانش و سرکوب اساتید و محروم کردن مردم از دانشمندان و اندیشمندان کشور به بهانههای واهی.
اعمال فشاری که بر نهاد دانشگاه دارد صورت میگیرد چه بر دانشجویان و چه بر اساتید و از آن طرف تلاش برای نفوذ دادن و واسپاری مسئولیتهای علمی به افرادی که شایستگی لازم را ندارند و صرفا با همین ادعای انقلابی گری و امثال اینها و انواع رانتها سعی میکنند دانشگاههای کشور را از آن اعتبار گذشته خود بیاندازند و دلسردی ایجاد بکنند و راه را بیش از پیش برای مهاجرت نخبگان و ثروتهای اندیشهای کشور از مرزهای کشور فراهم بکنند.
این روزها همه ناراحت هستند و هشدار میدهند. دل همه خون است و در آستانه بازگشایی دانشگاهها و در آستانه سالگرد حوادث تلخ سال گذشته و در شرایطی که مردم واقعا تحت فشار سنکین روحی و روانی ناشی از گرانیها و معیشت و زندگی خودشان هستند ما شاهد این رفتار هستیم و خیلی هم با گردن سرافراز و کشیده یک عده شان دارند توجیه میکنند و برای توجیه به اساتید اتهام میزنند.
من با دو نفر از مسئولین عالیرتبه و مهم کشور که نمیخواهم اسم شان را ببرم راجع به همین مسئله دو سه روز پیش صحبت کردم و گفتم احساس خطر میکنم دیدم هر دو بزرگوار با اینکه در منصب عالی و جای حساس هستند هر دو میگفتند بله حرف شما درست است و اینکار غلط و نادرست است و ما هم مخالفیم و هرچه تلاش کرده ایم جلوی اینکار را بگیریم نتوانسته ایم.
بنظرشما کدام تفکر پشت این قضیه است و قدرت آنها از کجا نشات میگیرد، این طیف مشخصا از نگاه شما چه کسانی هستند؟
این قدرت پشت صحنه قدرتهای رسمی کشور و مسئولین رسمی کشور است و میتواند همچین کاری را سامان دهد. اینکه چه کسانی هستند و در کجا هستند این مسئله در سایر عرصهها نیز وجود دارد از جمله اقتصاد و فرهنگ کشور.
در نهایت اینها حتما نفوذ و قدرت دارند، ولی بنظر من باید تدبیری بشود که کشور از این چرخه و دور باطل خارج شود و زمینه تفاهم و همکاری همه جریانات سیاسی فراهم شود.
با چه معیاری میگوییم فلانی انقلابی است و آن دیگری انقلابی تر؟!
ما انقدر دشمن داریم که اگر همه ملت ایران هم با هم متحد و منسجم باشند باز هم در برابر توطئههای پیچیده دشمنان قسم خورده کشور، این ملت باید هوشیار باشند تا چه رسد به اینکه ما در داخل کشور نیروهای خودمان را از صحنه خارج و سرکوب بکنیم و طبیعی است که نفع اینها به جیب دشمنانی خواهد رفت که منتظر همین فرصتها هستند.
آقای انصاری! راهکار برون رفت از این وضعیت و رهایی از رفتارها و تفکرات تند این طیف چیست؟
بنظر من عوامل مختلفی در این خصوص موثر بوده و هست، ولی یکی از مهمترین آنها این است که ما وقتی در کشور یک عناوین کلی و اصطلاحات تعریف نشده روشن بدون ارائه شاخصهای قانونی تعریف شده را مبنای ارزیابیها و امتیاز دهی هایمان قرار میدهیم باید منتظر این آثار سوء و شوم آن باشیم.
مثلا موضوع انقلابی، میگوییم فلانی انقلابی است و فلانی انقلابیتر است. این گروه یا این نهاد انقلابی است و آن انقلابی نیست.
یک زمانی ما با رژیم ستم شاهی وابسته پهلوی در مبارزه بودیم و انقلاب شکل گرفت، آن زمان هرکس که با حرکت ملت ایران برای تغییر نظام سیاسی استبدادی و استعماری شاه و برای استقرار نظام جمهوری اسلامی همراه بود به او انقلابی میگفتیم و آن انقلابی هم شاخصهای خودش را داشت. طبعا انقلابی در هر عرصهای تعریف و شاخص خود را دارد، یک استاد انقلابی در دانشگاه آن استادی است که نهایت تلاش را بکند تا فرزندان کشور را با علم و دانش آشنا بکند و سطح علمی کشور را ارتقا بدهد.
یک انقلابی در مجلس کسی نیست که فقط پشت تریبون نعره بکشد و به این جناح و آن جناح هتاکی و فحاشی بکند. انقلابی در مجلس کسی است که به هیچ وجه به منافع جناحی و باندی خودش فکر نکند و شب و روز مشورت و مطالعه کند که برای برون رفت کشور از مشکلات اقتصادی چکار باید بکند.
در امور بین الملل هم همینطور. ولی خب عدهای انقلابی گری را فقط خلاصه کرده اند در اینکه فریاد بزنند و رگ گردن را متورم کنند و هر کس در برابرشان قرار گرفت و غیر از خواست ایشان گفت وی را مورد اتهام قرار دهد و از میدان بیرون کند.
انقلابیتر از ظریف نداشتیم که زندگی و حیثیت خود را به میدان آورد
مصداقیتر اگر بخواهیم صحبت بکنیم، در سالهای اخیر به چه حوزهای یا کسی در این عرصه میتوانید اشاره کنید که بیشتر هدف حمله این طیف بوده است؟
از دید من در عرصه دیپلماسی کشور در این چند دهه اخیر ما انقلابیتر از آقای دکتر ظریف نداشته ایم که همه زندگی و حیثیت خود را به میدان آورد برای اینکه سنگ بزرگ تحریمها را با تدبیر بردارد.
در درجه اول بایداین عناوین تعریف بشوند و شاخص هایش مشخص شود آنوقت خواهیم دید جای خیلی از افراد مدعی انقلابی گری با کسانی که امروز به ضد انقلابی بودن متهم میشوند عوض خواهد شد. البته الان در دید مردم همینطور است و مردم انقلابیون واقعی را علیرغم همه این تهمتها میشناسند.
از نگاه من هر کس امروز در کنار مردم و در دفاع از حق مردم گام بر میدارد او انقلابی است.
برخورد نظام با این گروه مدعی انقلابیتر باید چگونه باشد؟
گام بعدی این است که واقعا سعی بکنند جلوی رفتارهای ناهنجار اینها گرفته شود و این نباشد یک گروهی احساس کنند که آزاد هستند هر اقدامی بکنند و تاوان و مجازات رفتار خودشان در کشتن حق دیگران و رسوا کردن و بی آبرو کردن دیگران را نپردازند.
اینها باید جمع شود و مردم احساس کند یک عدالت رفتاری، گفتاری و رسانهای وجود دارد، بخصوص خواستگاهها و مراکز اقتدار و ترویج اینها باید از کشور جمع شود. با کمال تاسف میبینیم گاهی خواستهای اینها از رسانههای عمومی و حتی از صدا و سیما با همین فریادهای انقلابی گری مصنوعی به گوش و چشم میرسد که اینها قابل تامل نیست و قابل ادامه هم نیست.